پاسخ اجمالی:
پیامبران(ع) در کتب آسمانی خود، همواره بر دو اصل مبداء و معاد تاکید داشتند؛ از این رو اساس دعوت خود را بر اين دو موضوع استوار ساختند. اما دست تحريف از روى عمد يا به واسطه نادانى به سوی كتب آسمانى دراز شده، و چهره رستاخيز را دگرگون ساخته است. در کتب عهد عتیق سخن از رستاخیز بسیار کم است و يهودیان معاصر پيامبر(ص) همانند یهودیان امروزی، مردمى حريص به دنیا بودند در حالى كه اناجيل به رستاخيز و عالم پس از مرگ زیاد پرداخته اند.
پاسخ تفصیلی:
«يهوديان» بر اثر فرو رفتن در مادّيات و سجده در برابر بت ثروت، در محو آيات رستاخيز كوشيدند تا با وجدانى آرام به كارهاى خود ادامه دهند! و «مسيحيان» با پيش كشيدن مسأله فداء و نجات به وسيله مسيح و گناه بخشى كشيشان، آثار تربيتى ايمان به رستاخيز را از ميان بردند! لکن توجه دادن به دو چيز و پاسخ دادن به دو معما جزء برنامه همه پيامبران، و متفكران بشر بوده است «آغاز آفرينش» و «انجام آن» و به عبارت ديگر: «مبدأ» و «معاد».
مسلماً فهم معنى زندگى و حيات، بدون فهم اين دو ممكن نيست. همانطور كه جهان شناسى واقعى، بدون فهم اين دو امكانپذير نمى باشد. تربيت به معنى حقيقى - يعنى؛ تربيتى كه تنها در تشريفات و آداب ميهمانى و طرز غذا خوردن و تعارف با دوستان و مانند اينها خلاصه نشود بلكه از سطح زندگى بگذرد و به اعماق حيات و جان انسان نفوذ كند - آن هم نياز به حل اين دو مسأله دارد؛ يعنى توجه به دستگاه مراقبتى كه بر انسان حكومت مى كند، و توجه به پاداش و كيفر، و تكامل و سقوط انسان در سايه اعمالش.
به همين دليل هيچ كتاب آسمانى نبوده و نه هيچ پيامبرى كه اساس دعوت خود را بر اين دو موضوع استوار نساخته باشد؛ ولى از آنچه كه دست تحريف از روى عمد، يا به واسطه جهل و نادانى به كتابهاى آسمانى پيامبران پيشين دراز شده، چهره رستاخيز در آنها در پاره اى از قسمتها دگرگون گرديده است. ولى به هر حال لازم است در اينجا يك بررسى اجمالى روى محتويات اين كتب از نظر بحث رستاخيز به عمل آيد كه از جهاتى آموزنده و جالب است.
كتب تاريخى به جاى كتب آسمانى
بد نيست بدانيد كتب مقدسى كه امروز از يهود و نصارى در دست است، از نظر خود آنها فقط كتب مقدس است نه كتاب آسمانى و لذا نام كتاب آسمانى بر آنها نمى گذارند، هيچ يهودى و مسيحى پيدا نمى كنيم كه بگويد اين كتب همان وحى آسمانى است كه بر مسيح و موسى نازل شده است، بلكه همه معترفند كه اينها بعد از اين دو پيامبر بزرگ به وسيله شاگردان و پيروان آنها به رشته تحرير در آمده، اگر چه در آنها چيزى از وحى آسمانى وجود دارد و به همين دليل بيوگرافى مسيح(علیه السلام) و موسى (علیه السلام) و حتى حوادث بعد از آنها در اين كتابها به وضوح نوشته شده است.
توضيح اينكه: عهد عتيق (كتب مقدس يهوديان) مشتمل بر 39 كتاب است كه پنج كتاب آن اسفار پنجگانه تورات است و مثلا در آخرين فصل سفر پنجم - كه سفر تثنيه يا «تورات مثنى» نام دارد - مى خوانيم: «پس موسى بنده خداوند در آنجا به زمين «مواب» موافق قول خداوند وفات كرد و او را در دره زمين مواب برابر يعور دفن كرد...»
و اين خود گواه تأليف آنها بعد از وفات موسى(علیه السلام) است.
و هفده كتاب آن كه به نام «مكتوبات مورخان» آمده است چنانكه از نامشان پيداست تاريخى از ملوك و پادشاهان و مانند آنها مى باشد و هفده كتاب باقيمانده به عنوان مكتوبات انبياء و پيامبران بنى اسرائيل است كه شرح حال و بيان كلمات قصار و پند و اندرزها و مناجات هاى پيامبران خداست.
و اما كتب عهد جديد (كتب مقدس مسيحيان) مشتمل بر 27 كتاب است چهار كتاب آن كه «اناجيل اربعه» نام دارند به وسيله شاگردان مسيح(علیه السلام) يا شاگردان شاگردان ایشان نوشته شده و بيست و دو كتاب از آن، نامه هايى است كه «پولس» و رجال برجسته ديگر مسيحيت براى مناطق مختلف فرستاده اند و آخرين كتاب آن هم كتاب «مكاشفات يوحنا» است كه شرح مكاشفات او را مى دهد.
و به هر حال در ميان عهد عتيق و جديد يك تفاوت روشن به چشم مى خورد و آن اينكه در كتب يهود، سخن از دنيا فراوان است و از رستاخيز بسيار كم! در حالى كه در انجيل چنين نيست و سخن از رستاخيز و عالم پس از مرگ و پاداش و كيفر نسبتاً زياد است تا آنجا كه «مستر هاكس» آمريكايى نويسنده «قاموس كتاب مقدس» تصريح مى كند كه افكار قوم يهود در پاره اى از مسائل مربوط به عالم پس از مرگ نامعلوم و غير واضح است.
آنچه مى توان با توجه به وضع خاص روحى قوم يهود در اين جا حدس زد اين است كه: يهود - كه در ميان مردم دنيا به مادى بودن و خودخواهى و ثروت پرستى بى قيد و شرط مشهورند، تا آنجا كه گفته اند: خداى آنها نيز پول است - به هنگامى كه دست تحريف به سوى كلمات و حالات پيامبران گشودند آنچه سخن از زندگى مادى بود به خوبى ثبت كردند؛ ولى آنچه سخن از رستاخيز و كيفر دنياپرستان و ستمكاران و غاصبان بازگو مى كرد حذف نمودند. آنها تنها اخبار جهان را به سود خود تحريف نمى كنند؛ بلكه سخنان انبيا و كتب آسمانى را نيز هم! در قرآن مجيد نيز آياتى وجود دارد كه نشان مى دهد يهوديان معاصر پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) نيز مردمى بودند فوق العاده حريص به زندگى مادى؛ «وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النّاسِ عَلى حَياةٍ».(1)
اين روحيه اى است كه امروز در آنها ديده مى شود و ديروز هم وجود داشته و گويا به مرور ايام، جزء خون آنها شده است «و ريشه در به درى گذشته، و سرسختى و لجاجت امروز آنها را كه سر از در به درى ديگرى بيرون خواهد آورد در همين بايد جستجو كرد» مگر اينكه به راستى در برنامه زندگى خود تجديد نظر كنند و با مردم دنيا از در آشتى در آيند و براى غير «ماده» نيز ارزشى قائل شوند.
به هر حال، با همه بى اعتنائى كتب عهد قديم به مسأله رستاخيز باز تعبيرات روشنى در پاره اى از كتاب هاى آن در اين زمينه ديده مى شود كه به عنوان نمونه چند قسمت را يادآور مى شويم:
1. در كتاب اول سموئيل (باب 2 جمله 6) مى خوانيم: «خداوند مى ميراند و زنده مى كند، به قبر فرود مى آورد و بر مى خيزاند».
اين جمله - همانطور كه مى بينيم - علاوه بر اصل مسأله رستاخيز صراحت در معاد جسمانى دارد، چه اينكه قبر جاى جسم انسان است كه تبديل به خاك شده، و الّا قبر جايگاه روح نيست كه از آن بر خيزد، و اين درست شبيه آن است كه در قرآن مى خوانيم: «وَ أَنَّ اللّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ»(2)؛ (و خداوند تمام كسانى را كه در قبرها هستند زنده مى كند).
2. در كتاب اشعياى نبى (باب 26 جمله 19) مى خوانيم: «مرگان تو زنده خواهند شد، و جسدهاى من خواهند برخاست اى شما كه در خاك ساكنيد بيدار شويد و ترننم نماييد!».
در اين جمله رستاخيز يك نوع بيدارى (شبيه بيدارى از خواب) معرفى شده همانطور كه در روايات اسلامى نيز مى خوانيم: «اَلنّاسُ نِيامٌ اِذا ماتُوا انْتَبَهُوا»؛ (مردم خوابند، هنگام مرگ [و ورود در آستانه رستاخيز] بيدار مى شوند).
اين تشبيه «مرگ» يا «رستاخيز» به بيدارى از خواب چيزهاي بسيار به ما مى آموزد. ضمناً تعبير به جسدهاى من (با اينكه هر كس يك جسد بيشتر ندارد) شايد به منظور اجزاء و اعضاى مختلف جسد - و يا جسدهائى است - كه در طول عمر و با گذشت زمان عوض مى شود.
3. در مزامير داوود (مزمور 23، جمله 4 تا 6) مى خوانيم: «چون در وادى سايه موت نيز راه روم از بدى نخواهم ترسيد زيرا تو با منى. هر آينه نيكوئى و رحمت تمام عمرم در پى من خواهد آمد و در خانه خداوند ساكن خواهم بود تا ابد الاباد» و از اين جمله ها پيوند انسان، در عالم پس از مرگ، با اعمالى كه در اين جهان انجام داده است به خوبى به دست مى آيد، كه اعمال او همه جا به دنبال او خواهد شتافت و هرگز از او جدا نمى شود.
و به اين ترتيب در سخنان پيامبرانى همچون «سموئيل» و «اشعياء» و «داود» اشارات قابل ملاحظه اى درباره رستاخيز آمده است ولى قوم يهود آنچنان رستاخيز را فراموش كردند كه گوئى جز اين زندگى مادى دنيا، زندگى ديگرى در كار نبوده است!
چهره رستاخيز در اناجيل
همان طور كه گفته شد در اناجيل، مسأله رستاخيز با صراحت بيشتر و تعبيرات زنده ترى به چشم مى خورد از جمله:
1. در انجيل يوحنا (باب 5، جمله 27 - 28) می خوانيم: «ساعتى مى آيد كه جمله كسانى كه در قبور مى باشند آواز او را خواهند شنيد و بيرون خواهند آمد، هر كس اعمال نيكو كرد براى قيامت حيات و هر كس بد كرد به جهت قيامت داورى».
منظور از قيامت حيات، همان حيات جاودانى در نعمت خداست كه پاداش نيكوكاران است و منظور از قيامت، داورى كيفر بدكاران به مقتضاى داورى و عدل پروردگار است.
اين جمله - با توجه به ذكر قبور كه جايگاه جسم انسان است - اشاره به معاد جسمانى است.
2. در انجيل متى - كه نخستين اناجيل است - صريحاً به مسأله جزا و پاداش روز رستاخيز اشاره شده آنجا كه مى گويد: «زيرا پسر انسان خواهد آمد در جلال پدر خويش، به اتفاق ملائكه خود و در آن وقت هر كسى را موافق اعمالش جزا خواهد داد». (انجيل متى، باب 16، جمله 27) و نظير اين تعبيرات كه حكايت از پاداش و كيفر و بهشت و دوزخ و داورى در جهان پس از مرگ مى كند در انجيل و كتب عهد جديد فراوان است؛ امّا افسوس! مسيحيان گنهكار و آتش افروز با بدعت خطرناكى كه در مورد مسأله نجات و قربانى شدن مسيح(علیه السلام) در برابر گناهان پيروان خود، و مسأله گناه بخشى به وسيله كشيشان گذاردند، چنان اثرات تربيتى عقيده به معاد و رستاخيز را از كار انداختند كه گوئى پاكى و ناپاكى عمل براى نجات از كيفر و برخوردارى از حيات آرام بخش جاويدان چندان اثرى ندارد و آنچه هست در مسأله شفاعت مسيح(علیه السلام) و گناه بخشى كشيش گنهكار است!(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.