پاسخ اجمالی:
اکثر مردم در زمان گذشته و حال زندگی می کنند و تنها گروه اندکی به آینده می اندیشند. این فرار از بررسی حوادث آینده، ممکن است به خاطر مبهم و وحشتناک بودن آن باشد، و یا این که آينده با نام پيرى، فرسودگى، و بالاخره مرگ و نابودى آميخته است، كه آدمى با تمام وجودش از آنها مىگريزد. اما على رغم تمام اين وحشتها، سر و كار ما با آينده هاست، آينده ای كه سرنوشت ما در آن نهفته شده و خواه ناخواه به سراغ ما می آید.
پاسخ تفصیلی:
مردم غالبآ در زمان حال زندگى مىكنند، و تنها به آنچه امروز دارند دلخوشند و به اصطلاح «گنجشك روزى» هستند. كسانى كه در زمان ماضى زندگى دارند نيز كم نيستند، اين دسته همواره پيكرهاى پوسيده حوادث تلخ و شيرين گذشته را از زير خاكهاى فراموشى بيرون كشيده و به تشريح آنها مىپردازند، در واقع عمرشان به «نبش قبر گذشتهها» مىگذرد. دائماً يا بر حوادث تلخ آن اشك مىريزند و يا روى استخوانهاى نياكان قدرتمندشان بالانس مىروند و الكى خوشند! در اين ميان، آنها كه به زمان آينده، آن هم «آينده دور» بينديشند بسيار كمند.
ممکن است سوال شود که اين خوددارى از بررسى حوادث آينده كه گاهى شكل «فرار» به خود مىگيرد به خاطر چيست؟ آيا به خاطر آن است كه آينده از دسترس حس ما بيرون است و مردم بيشتر «فرزندان حساند» و تنها به اين مادر، انس و علاقه دارند؟ يا اينكه پردههاى ابهامى كه روى آينده را پوشانيده، قيافه آن را مخوف ساخته است و لذا از نزديك شدن به آن وحشت مىكنند؟ و يا اينكه «آينده» خواه ناخواه با نام پيرى، فرسودگى، و بالاخره مرگ و نابودى آميخته است و اينها همان چيزهائى هستند كه آدمى با تمام وجودش از آنها مىگريزد.
ولى به هر حال، على رغم تمام اين دوركشيها و وحشتها، سر و كار ما با آينده هاست، و اين آينده است كه سرنوشت ما در آن نهفته شده، «گذشتهها» گذشتهاند، «حال» هم تا چشم به هم بزنيم به درياى گذشته فرو مىريزد، پس ما مىمانيم و آيندهها، آيندهاى طولانى و اسرارآميز كه ناخوانده به سراغ ما مىآيد، پس چرا آن را در نيابيم و به آن نينديشيم؟(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.