پاسخ اجمالی:
بشر بعد از پیامبر خاتم به مرحله اى از بلوغ فكرى و فرهنگى رسیده كه مى تواند با استفاده مستمر از اصول و تعليماتى كه نبى خاتم به طور جامع در اختيار او گذارده راه را ادامه دهد، بى آنكه احتياج به شريعت تازه اى داشته باشد. به بیانی دیگر در دین خاتم يك سلسله اصول و قواعد كلى و بسيار وسيع و گسترده وجود دارد كه مى تواند بر نيازهاى متغير منطبق شود، و پاسخگوى نیازهای امروز و فردای بشر باشد.
پاسخ تفصیلی:
در آیه 129 سوره بقره از زبان حضرت ابراهیم(علیه السلام) می خوانیم: «رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»؛ (خدایا در میان آنان پیامبری از خودشان برانگیز تا آیات تو را برای آنان تلاوت کند، و کتاب و حکمت را به آنان بیاموزد و آنان را پاکیزه نماید حقا که تو عزیز (توانا) وحکیم هستی). در این آیه پس از آنکه حضرت ابراهیم تقاضای ظهور پیامبر اسلام را می کند، سه هدف برای بعثت او بیان می دارد: تلاوت آیات خدا بر مردم، تعلیم کتاب و حکمت و تزکیه آنها.(1)
یکی از مهم ترین اهداف پیامبران، تکامل عقلانی بشر است؛ پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرماید: هدف از بعثت، تکمیل عقول بشر است: «وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیاً وَ لَا رَسُولًا حَتّی یسْتَکمِلَ الْعَقْلَ، وَ یکونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ عُقُولِ جَمِیعِ أُمَّتِه»(2)؛ (خداوند، هیچ پیامبر و رسولی را جز بر تکمیل خرد، مبعوث نفرمود، و خرد او بالاتر از عقول امّت وی است).
طبق بیان امام علی (علیه السلام) نیز آمدن پی در پی پیامبران، برای این بود که مردم را به عهد و میثاق فطری که در آفرینش آنان نهاده شده است، فرا خوانند و خردهای پنهان شده آنان را از زیر گرد و غبار ضلالت بیرون آورند: «فبَعَثَ فيهِم رُسُلَهُ و واتَرَ إلَيهِم أنبياءهُ، لِيَستَأدُوهُم مِيثاقَ فِطرَتِهِ و يُذَكِّروهُم مَنسِيَّ نِعمَتِهِ و يَحتَجُّوا علَيهِم بالتَّبليغِ و يُثيروا لَهُم دَفائنَ العُقولِ و يُرُوهُم آياتِ المَقدِرَةِ»(3)؛ (پس [خداوند] رسولان خود را در ميان آنان برانگيخت و پيامبرانش را پياپى سوى ايشان فرستاد، تا از آنان بخواهند عهد الهى را كه در فطرتشان نهاده است، بگذارند و نعمت فراموش شده او را به يادشان آورند و با رساندن پيام الهى حجّت را بر آنان تمام كنند و گنجينه هاى خردهايشان را بيرون آورند و نشانه هاى قدرت [خدا] را به آنها نشان دهند).
به اين ترتيب تكامل وجود انسان در جنبه هاى علمى و عملى به عنوان هدف نهايى بعثت پيامبر، معرفى می شود. با این مقدمه حال این سؤال ها پیش می آید که آیا نیازهای بشری که موجب می شده خداوند برای امت های گذشته پیامبرانی را مبعوث کند، در نیازهای بشر امروز یا فردا یافت نمی شود؟ مگر حرکت جامعه انسانيت ممكن است متوقف شود؟ مگر سير تكاملى بشر حد و مرزى دارد؟ آیا خداوند برای این نیازها برنامه ای دارد یا نه؟ چگونه ممكن است دفتر نبوت به كلى بسته شود و انسان در اين سير تكاملي اش از رهبرى پيامبران تازه اى محروم گردد؟
پاسخ اين سؤال ها با توجه به يك نكته روشن مى شود كه نوع بشر در مرحله خاصی از سیر تکاملی خویش به حدی از بلوغ فكرى و فرهنگى مى رسد كه مى تواند با استفاده مستمر از اصول و تعليماتى كه نبى خاتم به طور جامع در اختيار او گذارده، راه را ادامه دهد، بى آنكه احتياج به شريعت تازه اى داشته باشد. اين درست به آن مى ماند كه انسان در مقاطع مختلف تحصيلى در هر مقطع نياز به معلم و مربى جديد دارد تا دوران هاى مختلف را بگذراند، اما هنگامى كه به مرحله دكترا رسيد و مجتهد و صاحب نظر در علم يا علوم مختلفى گرديد در اينجا ديگر به تحصيلات خود نزد استاد جديدى ادامه نمى دهد، بلكه به اتكاء آنچه از محضر اساتيد پيشين و مخصوصا استاد اخير دريافته، به بحث و تحقيق و مطالعه و بررسى مى پردازد، و مسير تكاملى خود را ادامه مى دهد، و به تعبير ديگر نيازها و مشكلات راه را با آن اصول كلى كه از آخرين استاد در دست دارد حل مى كند، بنابراين لزومى ندارد كه با گذشت زمان همواره دين و آئين تازه اى پا به عرصه وجود بگذارد.(4)
به تعبير ديگر براى اينكه انسان بتواند در اين راه پر نشيب و فرازى كه به سوى تكامل دارد پيش برود، انبياى پيشين هر كدام قسمتى از نقشه اين مسير را در اختيار او گذاردند، تا اين شايستگى را پيدا كرد كه نقشه كلى و جامع تمام راه به وسيله آخرين پيامبر خاتم از سوى خداوند بزرگ، در اختيار او گذاشته شود. بديهى است با دريافت نقشه كلى و جامع نيازى به نقشه ی ديگری نخواهد بود. اين در حقيقت بيان همان تعبيرى است كه در روايات خاتميت آمده و پيامبر اسلام را آخرين آجر يا گذارنده آخرين آجر كاخ زيبا و مستحكم رسالت شمرده است.(5)
اگر تمام قوانين اسلام جنبه جزئى داشت و براى هر موضوعى حكم كاملا مشخص و جزئى تعيين كرده بود جاى اين سؤال بود که دین خاتم 1400 سال پیش چگونه به نیازهای امروز و فردای بشر پاسخ خواهد داد؟! اما با توجه به اينكه در دستورات اسلام يك سلسله اصول كلى و بسيار وسيع و گسترده وجود دارد كه مى تواند بر نيازهاى متغير منطبق شود، و پاسخگوى آنها باشد، ديگر جايى براى اين ايراد نيست.
فى المثل با گذشت زمان يك سلسله قراردادهاى جديد و روابط حقوقى در ميان انسانها پيدا مى شود كه در عصر نزول قرآن هرگز وجود نداشت مثلا در آن زمان چيزى به نام «بيمه» با شاخه هاى متعددش به هيچ وجه موجود نبود و همچنين انواع شركتهايى كه در عصر و زمان ما بر حسب احتياجات روز به وجود آمده، ولى با اين حال يك اصل كلى در اسلام داريم كه در آغاز سوره مائده به عنوان «لزوم وفاء به عهد و عقد» آمده است(6) و همه اين قراردادها را مى تواند زير پوشش خود قرار دهد، البته قيود و شروطى نيز به صورت كلى براى اين اصل كلى در اسلام آمده است كه آنها را نيز بايد در نظر گرفت. بنابراين قانون كلى در اين زمينه ثابت است، هر چند مصداق هاى آن در تغييرند و هر روز ممكن است مصداق جديدى براى آن پيدا شود.
مثال ديگر اينكه ما قانون مسلمى در اسلام داريم به نام «قانون لا ضرر» كه به وسيله آن مى توان هر حكمى را كه سرچشمه ضرر و زيانى در جامعه اسلامى گردد محدود ساخت، و بسيارى از نيازها را از اين طريق بر طرف نمود. گذشته از اين قواعد دیگری مثل «لزوم حفظ نظام جامعه» و «وجوب مقدمه واجب» و مساله «تقديم اهم بر مهم» نيز مى توانند در موارد بسيار گسترده اى حلال مشكلات گردند. همچنین اختياراتى كه به حكومت اسلامى از طريق «ولايت فقيه» واگذار شده به او امكانات وسيعى براى گشودن مشكلها در چارچوب اصول كلى اسلام مى دهد.(7)
بنابراین در اسلام قواعد كلى و عامى وجود دارد كه به مجتهد و ولی فقیه، اين توانايى را مى دهد كه هرگاه مسأله جديدى به دليل تحولات زندگى بشر پديد آمد، بتواند در رابطه با اين مسأله نظر بدهد. از این رو اسلام مي تواند جوابگوي همه نيازهاي بشر تا قیام قیامت باشد. خداوند در آیه 89 سوره نحل، درباره قرآن می فرماید: «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ»؛ (اين كتابي كه بر تو نازل كرده ايم توضيح همه چيز است).
اگر ديني قادر به برآورده کردن تمام نيازهاي بشر تا ابد بود، گذشت زمان نمي تواند آن را از اعتبار ساقط كند و بشريت هميشه به آن محتاج خواهد بود و چون دين اسلام داراي چنين ویژگی و خصوصيت است، هر چه زمان بگذرد اين دين طراوت و تازگي خود را از دست نخواهد داد و انسان ها هميشه به آن احتياج خواهند داشت.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.