پاسخ اجمالی:
اگر وابستگى انسان به امور نادرست و غير منطقى باشد «تعصّب»، مذموم است و چنانچه به امور مثبت و مفيد و سازنده و از روى علم و آگاهى باشد «تعصّب» مثبت و ممدوح است. در روایات نیز به این مساله اشاره شده؛ از جمله حضرت علی(ع) مي فرمايد: «وابستگی به قوم و طایفه در صورتی که به منظور تشویق به پیوندهای محبت آمیز و سازنده باشد پسندیده است و در صورتی که انسان به خاطر وابستگی های قومی و مانند آن حق و عدالت را زیر پا بگذارد این تعصب و وابستگی امری است زشت و ناپسند».
پاسخ تفصیلی:
به طور كلّى اگر وابستگى انسان به امور نادرست و غير منطقى باشد «تعصّب» مذموم است و اين همان چيزى است كه در قرآن مجيد از آن به عنوان «تعصّب جاهليّت» ياد شده است و اگر وابستگى به امور مثبت و مفيد و سازنده و از روى علم و آگاهى باشد «تعصّب» مثبت و ممدوح است. امام اميرمؤمنان علي(علیه السلام) در خطبه قاصعه از «نهج البلاغه» به هر دو قسمت اشاره مى فرمايد. در يك جا مى گويد: «فَاطْفِئُوا مَا كَمَنَ فِى قُلُوبِكُمْ مِنْ نِيرَانِ الْعَصَبِيَّةِ، وَ اَحْقَادِ الْجَاهِلِيَّةِ، فَانَّمَا تِلْكَ الْحَمِيَّةُ تَكُونُ فِى الْمُسْلِمِ مِنْ خَطَرَاتِ الشَّيْطَانِ وَ نَخَوَاتِهِ وَ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِهِ»(1)؛ (شراره هاى تعصّب و كينه هاى جاهليّت را - كه در قلب شما پنهان شده است - خاموش سازيد كه اين نخوت و تعصّب ناروا در مسلمان از القائات و خودخواهى ها و فساد و وسوسه هاى شيطان است) و در همين خطبه كه اساس آن بر كوبيدن كبر و غرور و تعصّب و لجاجت است مى فرمايد: «فَانْ كَانَ لَابُدَّ مِنَ الْعَصَبِيَّةِ فَلْيَكُنْ تَعَصُّبُكُمْ لِمَكَارِمِ الْخِصَالِ، وَ مَحَامِدِ الْاَفْعَالِ، وَ مَحَاسِنِ الْاُمُورِ الَّتِى تَفَاضَلَتْ فِيهَا الْمُجَدَاءُ وَ النُّجَدَاءُ مِنْ بُيُوتَاتِ الْعَرَبِ ... فَتَعَصَّبُوا لِخِلَالِ الْحَمْدِ، مِنَ الْحِفْظِ لِلْجِوَارِ، وَ الْوَفَاءِ بِالذِّمَامِ، وَ الطَّاعَةِ لِلْبِرِّ، وَ الْمَعْصِيَةِ لِلْكِبْرِ، وَ الْأَخْذِ بِالْفَضْلِ، وَ الْكَفِّ عَنِ الْبَغْىِ ...»(2)؛ (اگر قرار است تعصّبى در كار باشد، تعصّب خود را در اخلاق پسنديده، افعال نيكو، كارهاى خوب و اعمال و امورى كه افراد با شخصيّت و شجاع از خاندان هاى [برجسته] عرب داشتند قرار دهيد ... تعصّب شما در راه حفظ صفات با ارزش همچون حفظ حقوق همسايگان، وفاى به عهد، اطاعت از نيكي ها، سرپيچى از تكبّر، جود و بخشش و خوددارى از ستم باشد!).
به اين ترتيب امام(عليه السلام) به هر دو شاخه «تعصّب» در اين خطبه اشاره فرموده و فرزندش امام سجّاد(عليه السلام) در برابر اين سؤال كه عصبيّت چگونه است؟ هر دو شاخه را در برابر يكديگر قرار داده مى فرمايد: «الْعَصَبِيّةُ الَّتِى يَأْثِمُ عَلَيْهَا صَاحِبُهَا اَنْ يَرىَ الرَّجُلُ شَرَارَ قَوْمِهِ خَيْراً مِنْ خِيَارِ قَوْمٍ آخِرِين! وَ لَيْسَ مِنَ الْعَصَبِيَّةِ اَنْ يُحِبَّ الرَّجُلُ قَوْمَهُ وَ لَكِنْ مِنَ الْعَصَبِيّةِ اَنْ يُعِينَ قَوْمَهُ عَلَى الظُّلْمِ»(3)؛ (تعصّبى كه دارنده آن مرتكب گناه مى شود اين است كه انسان بدان طايفه خود را از نيكان طوايف ديگر بهتر بداند [و به خاطر تعصّب، بدان را بر نيكان مقدّم بشمرد] ولى تعصّب اين نيست كه انسان به طايفه خود علاقه و محبّت داشته باشد تعصّب آن است كه آنها را در ظلمشان يارى دهد). مطابق اين حديث وابستگى به قوم و طايفه تا آن حدّ كه به آنها علاقه داشته باشد و در كارهاى خير آنان را يارى دهد نكوهيده نيست، چرا كه اين وابستگى نه تنها او را به انجام كار خلافى دعوت نكرده، بلكه تشويق به پيوندهاى محبّت آميز و سازنده نموده است، تعصّب نكوهيده آن است كه انسان به خاطر وابستگى هاى قومى و مانند آن حق و عدالت را زير پا بگذارد و حتّى بدان وابسته را بر نيكان غير وابسته مقدّم بشمرد. در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «لَمْ يَدْخُلِ الْجَنَّةَ حَمِيَّةٌ غَيْرُ حَمِيَّةِ حَمْزَةِ ابْنِ عَبْدِالْمُطَّلِبِ، وَ ذَلِكَ حِينَ اسْلَمَ غَضَباً لِلنَّبِىِّ فِى حَدِيثِ السِّلَا(4)الَّذِى اُلْقِىَ عَلَى النّبِىّ(صلى الله عليه و آله)»(5)؛ (هيچ تعصّبى وارد بهشت نمى شود(6) جز تعصّب حمزة بن عبدالمطّلب(علیه السلام) و اين زمانى بود كه اسلام آورد و به خاطر [بى احترامى به پيامبر(صلى الله عليه و آله) و این که] بر حضرت بچه دان حيوانى انداخته بودند خشمگين گشت). بديهى است تعصّب حمزه(علیه السلام) در دفاع از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) در مقابل مشركان كثيف و ننگين و بى منطق چيزى جز دفاع از حق و عدالت نبود و اين تعصّب ممدوح است؛ اگر حمزه(عليه السلام) به خاطر تعصّب چيزى بر خلاف حق و عدالت انجام مى داد مذموم بود.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.