پاسخ اجمالی:
همیشه برای درمان اساسی یک بیماری باید به سراغ عوامل و ریشه های آن رفت. از دیدگاه متون اسلامی یکی از ریشه های حرص، سوء ظن به خدا و عدم توکل بر اوست. هنگامی که پایه های ایمان در وجود انسان متزلزل گردد صفات رذیله بی شماری مثل حرص به سراغ انسان می آید. پس با تقويت پايه هاى ايمان بايد به مقابله با آن برخاست. از ديگر ریشه های حرص، جهل و بی خبری نسبت به پیامدهای آن است. اگر انسان بداند حرص چه عواقب دردناکی در دنیا و آخرت برایش دارد، قطعاً در روح او اثر می گذارد و باعث بیداریش می شود.
پاسخ تفصیلی:
مى دانيم هميشه براى درمان اساسى يك بيمارى جسمانى، بايد به سراغ عوامل و ريشه هاى آن برويم؛ چرا كه بدون ريشه كن شدن آن عوامل، نتايج همچنان باقى و برقرار است و اگر به طور موقّت با داروهاى مسكّن آثار آن را بپوشانيم باز بعد از مدّتى خود را نشان مى دهد.
بيماريهاى اخلاقى نيز به يقين همين گونه است حتماً بايد ريشه يابى شود، سپس ريشه ها را بخشكانيم.
يكى از ريشه هاى حرص، سوء ظنّ به خدا و عدم توكّل بر اوست كه به تزلزل پايه هاى توحيد افعالى مى انجامد.
كسى كه خدا را قادر و رازق مى داند و كليد همه نيكى ها را به مضمون «بِيَدِكَ الْخَيْرُ اِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ»(1) در دست او مى بيند، حرص در جمع مال و مواهب ديگر مادّى نخواهد داشت.
كسى كه ايمان كامل به وعده هاى الهى دارد و پيام «مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ ...»(2)؛ (آنچه نزد شماست فانى مى شود امّا آنچه نزد خداست باقى مى ماند ...) را به گوش جان شنيده و پذيرفته است، به جاى حرص در جمع آورى مال، حرص در انفاق فى سبيل اللَّه دارد.
هنگامى كه پايه هاى ايمان، به ويژه توحيد افعالى در وجود انسان متزلزل گردد، صفات رذيله بى شمارى به سراغ انسان مى آيد كه يكى از خطرناك ترين آنها حرص است، پس با تقويت پايه هاى ايمان بايد به مقابله با آن برخاست.
يكى ديگر از ريشه هاى حرص، جهل و بى خبرى نسبت به پى آمدهاى آن مى باشد. اگر انسان بداند حرص، آرامش او را در تمام زندگى بر هم مى زند، و مايه رنج و تعب دايمى اوست، و شخصيّت او را درهم مى كوبد و در انظار خوار و خفيف مى سازد، و سبب مى شود كه در عين غنا همچون فقيران زندگى كند، او زحمت بكشد و اموالش را براى ديگران ذخيره كند، در قيامت حساب آنها را بايد پس دهد، ولى در دنيا ديگران لذّت آن را ببرند و .... آرى اگر حريص در اين پيامدها بينديشد قطعاً در روح او اثر مى گذارد.
مرحوم فيض كاشانى در «المحجّةُ البيضاء» مى گويد: داروى بيمارىِ حرص، سه ركن دارد: «صبر» و «علم» و «عمل» كه مجموع آنها پنج چيز مى شود.
اول: اقتصاد و ميانه روى در هزينه هاى زندگى؛ زيرا كسى كه هزينه هايش افزون گردد، زندگى آميخته با قناعت او را سير نمى كند، بنابراين رعايت اعتدال و ميانه روى در صرف اموال، دشمنِ حرص است. در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) مى خوانيم: «مَنِ اِقْتَصَدَ اَغْنَاهُ اللَّهُ، وَ مَنْ بَذَّرَ اَفْقَرَهُ اللَّهُ»(3)؛ (كسى كه اعتدال در هزينه هاى زندگى را رعايت كند خدا او را بى نياز مى كند و كسى كه اسراف و تبذير كند فقيرش مى سازد).
دوّم: هنگامى كه مال به اندازه كافى براى زيستن دارد، نگران آينده نباشد؛ چرا كه بسيارى از حريصها به خاطر تأمين آينده حرص مى زنند، آينده اى كه با تدبير در موقع خود قابل تأمين است، اين همان است كه قرآن مى گويد: «اَلشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ ...»(4)؛ (شيطان شما را [به هنگام انفاق] وعده فقر و تهيدستى مى دهد و به فحشاء [و زشتیها] امر مى كند!...).
سوّم: در فوايد قناعت و عزّت حاصل از آن و زيانهاى حرص و طمع و ذلّت ناشى از آنها بينديشد تا انگيزه اى براى قناعت و فاصله گرفتن از حرص او گردد. پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) فرمود: «عِزُّ الْمُؤْمِنِ اِسْتِغْنَاهُ عَنِ النَّاسِ»(5)؛ (عزّت مؤمن در بى نيازى او از مردم است).
چهارم: در تاريخ گذشتگان مخصوصاً گروهى از يهودِ حريص و دنياپرستان از اقوام ديگر بينديشد و حال آنها را با حال انبيا و اولياء اللَّه مقايسه كند و عقل خود را در اين ميان به داورى بطلبد كه آيا به آن گروه بپيوندد يا به اين گروه؟ آنهايى كه با افتخار زيستند و با افتخار از جهان چشم پوشيدند و به جوار رحمت حق با روحى پاك و اعمالى صالح شتافتند، يا كسانى كه بدنام زيستند و بدنام از دنيا رفتند و با كوهى از گناه به سوى سرنوشت شومشان در قيامت شتافتند؟!
پنجم: در خطرات مال و ثروت بى حساب بينديشد و آفات دنيا و آخرت اين كار را در نظر بگيرد و نيز در آرامش و امنيّت حاصل از قناعت و عاقبت محمود آن فكر كند، هميشه در امر دنيا به زيردستان خود نگاه كند، نه به آنها كه بالادست او هستند، چرا كه شيطان دائماً او را تحريك مى كند كه به افراد بالاتر نگاه كند و به او مى گويد تو چه چيز از آنها كم دارى؟ چرا تلاش نمى كنى؟ ببين آنها چگونه غرق ناز و نعمتند و از لذايذ دنيا بهره مى گيرند؟! تو از خوف خدا بر خود تنگ گرفته اى و دائماً حلال و حرام مى كنى، مگر آنها خوف از خدا ندارند يا تو از آنها ديندارترى؟!
ابوذر مى گويد: «اَوْصَانِى خَلِيلِى(صلى الله عليه و آله) اَنْ انْظُرَ اِلَى مَنْ هُوَ دُونِى، لَا اِلَى مَنْ هُوَ فَوْقِي»(6)؛ (يار با وفاى من [رسول خدا (صلى الله عليه و آله)] به من سفارش كرد [در امر دنيا] هميشه به زيردستان بنگرم نه به بالادستان!).(7)،(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.