پاسخ اجمالی:
بر اساس روایات ایتام بر دو قسم اند: ایتام ظاهرى و ایتام معنوی، ایتام ظاهری افرادی هستند كه پدر و یا مادر خود را از دست داده اند. اما يتيم هاى معنوى، كه از آنها به «ايتام آل محمّد(ص)» تعبير شده، شيعياني هستند كه امام به منزله پدر آنهاست، اما از حضور پدر محروم اند، از این رو، این گروه نیز از ایتام هستند و كفالت أنان بر عهده علما و دانشمندان دينى است. پيامبر(ص) در اين رابطه مي فرمايد: «شديدتر از يتيمى كه پدرش را از دست داده، شيعه اى است كه امام خود را از دست داده و دستش از دامان وى كوتاه است».
پاسخ تفصیلی:
از روايات استفاده مى شود كه ایتام بر دو قسمند:
1. يتيم هاى ظاهرى معمولى، كه پدر يا مادر يا هر دوى آنها را از دست داده اند.
2. يتيم هاى معنوى، كه از آنها به «ايتام آل محمّد(صلی الله علیه و اله)» تعبير شده است. اينها شيعيانی هستند كه دستشان به دامان امامشان نمى رسد. امام به منزله پدر است، و كسى كه دستش از دامان پدر كوتاه باشد يتيم است. سرپرستى و كفالت اين يتيمان بر عهده علما و دانشمندان دينى است. آنها كه در طول تاريخ غيبت حضرت ولى عصر(عجل اللّه تعالى فرجه الشريف)، ايتام آل محمّد را زير بال و پر گرفته و در مقابل شبهات دشمن از آنها دفاع كرده، و اجازه نمى دهند كه از راه حق منحرف شوند. و بى شك كسانى كه سرپرستى اين يتيمان را بر عهده دارند، از «كافل الايتام» نوع اوّل مقامى بس رفيع تر دارند. پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) در مورد يتيم هاى معنوى فرمود: «اَشَدُّ مِنْ يُتْمِ الْيَتيمَ الَّذى اِنْقَطَعَ عَنْ اَبيهِ يُتْمُ يتيم اِنْقَطَعَ عَنْهُ اِمامُهُ... اَلا فَمَنْ هَداهُ وَ اَرْشَدَهُ وَ عَلَّمَهُ شَريْعَتَنا كَانَ مَعَنا فِى الرَّفيقِ الاَعْلى»(1)؛ (شديدتر از يتيمى كه پدرش را از دست داده، يتيمی [شيعه اى] است كه امام خود را از دست داده [و دستش از دامان وى كوتاه است] آگاه باشيد كسى كه اين ايتام معنوى دور افتاده از امامشان را هدايت و راهنمايى كند و شريعت اسلامى را به آنها تعليم دهد، روز قيامت در بالاترين درجات بهشت همراه ماست).
راستى اگر علماى شيعه نبودند و متحمّل اين زحمات نمى شدند، و علوم و آثار اهل بيت(عليهم السلام) را نسل به نسل به شيعيان نمى رساندند، و در مقابل بمباران شبهه افكنى ها، دروغها و تهمتهاى دشمنان دانا و نادان از آنان دفاع نمى كردند، اكنون شيعه در كدام وادى، حيران و سرگردان بود؟
دشمن لحظه اى از تبليغات مسموم و خطرناك خود دست برنمى دارد، و براى رسيدن به اهداف نامقدّس خويش حتّى از دروغ و تهمت ابايى ندارد. نمونه آن، يكى از فتاواى اخير علماى وهابى سلفى تندروست که گفته است: «ذبيحه يهود و نصارى حلال؛ امّا ذبيحه شيعه حرام است؛ زيرا آنها هنگام كشتن حيوان به جاى نام خداوند ذكر يا حسن و يا حسين سر مى دهند!».
متأسّفانه اين عالم نما حتّى يك كتاب فقهى شيعه را نديده است؛ زيرا در تمامى كتب فقهى شيعه از زمان حضرات معصومين(عليهم السلام) تاكنون، همه فقهاى ما گفتن نام خدا را لازم دانسته، و در هيچ كتابى آنچه ايشان گفته نيامده است. چطور امكان دارد شخص عاقلى چنين سخنى بگويد در حالى كه اين حكم الهى در متن قرآن مجيد آمده، و قرآن نیز شيعه و سنّى ندارد؟
حقيقت اين است كه آنها از فرط عصبانيّت متوجّه فتاواى دروغين خود نيستند. هنگامى كه جوانان وهّابى با معارف سرشار از مهر و عطوفت و منطق و استدلال شيعه آشنا شده و گروه گروه به آن مى پيوندند، آنها عصبانى شده و عنان از كف داده، و چنين سخنان پوچ و بى اساسى را بر زبان مى آورند.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.