پاسخ اجمالی:
اگر معراج پيامبر(ص) در درون سيارات منظومه شمسى صورت گرفته باشد مشكل زمان حل ميشود و مخالفتى با كشفيات علم فيزيك ندارد؛ چراكه يكى از معانى آسمانها همين كرات منظومه شمسى است و اگر مسير پيامبر(ص)، ماوراء منظومه شمسى بوده باشد بايد گفت: تئورى سرعت نهائىِ نور، يك نظريه قطعي نيست و ممكن است در پرتو اكتشافات آينده، جسم خاكى در شرائط خاصى بتواند سرعت هاى مافوق سرعت نور داشته باشد و در اين صورت نيز مشكل زمان حل ميگردد.
پاسخ تفصیلی:
در اين جا به حل يكي از مهمترين مشكلات اين بحث يعنى «مشكل زمان» از نظر علوم (مخصوصاً فيزيك) مىپردازيم که توسط يك دانشمند غربى طرح شده است. او می گوید: آيا معراج تنها در داخل منظومه شمسى صورت گرفته؟ و آيا سرعت سير نور بالاترين سرعتهاست؟
دانشمند معروف اروپائى «کنستانتین ویرژیل گئورگیو» در كتاب خود كه درباره تاريخ زندگى پيامبر اسلام نگاشته(1) در بيان بحث كوتاهى كه درباره معراج نموده چنين مىنويسد: «اگر بگوئيم [حضرت] محمد[صلی الله عليه و آله و سلم] در حال بيدارى تنها با «روح» خود در آسمانها پرواز كرد بحث (و مشكل) فيزيكى پيش نمىآيد. اما اگر بگوئيم كه با جسم خاكى به آسمانها پرواز نمود اين سؤال مطرح مىشود كه آيا جسم مىتواند سرعت ثانيهاى 300 هزار كيلومتر را كه سرعت سير نور است، تحمل نمايد؟
علم فيزيك مىگويد: ماده قادر نيست كه سرعت ثانيهاى 300 هزار كيلومتر را تحمل نمايد؛ مگر اين كه خود مبدل به «نور» شود، نور هم نمىتواند با سرعتى بيش از ثانيهاى 300 هزار كيلومتر حركت نمايد. ولى بعضى از تاريخ نويسان اسلامى مىگويند [حضرت] محمد[صلی الله عليه و آله و سلم] توانست با همين جسم خاكى سريعتر از سرعت سير نور حركت كند و مسافرت خود را با سرعتى معادل سرعت عكسالعمل «نيروى جاذبه» آغاز نمايد و به انجام برساند. گرچه علم فيزيك اين موضوع را قبول نمىكند؛ ولى من چون احترام به عقائد مذهبى مسلمانان مىگذارم از نظر مذهب اين گفته را مىپذيرم، ما «مسيحيان» هم در معتقدات مذهبى خود مسائلى داريم كه علم «فيزيك» يا «زيست شناسى» آن را نمىپذيرد؛ ولى ما به حكم اين كه داراى عقيده مذهبى هستيم آن را قبول مىكنيم».
شايد منظور «گيورگيو» در اين قسمت عقيده به زنده شدن «عيسى» پس از مرگ و صعود او به آسمانها و زندگى او در آسمان است كه بعضى از قسمتهاى آن با زيست شناسى و بعضى با علم فيزيك سازگار نيست. آيا همانطور كه اين دانشمند مسيحى مىگويد ما بايد موضوع معراج را به عنوان يك عقيده مذهبى ـ اگر چه بر خلاف علم باشد ـ بپذيريم؟ آيا «علم» و «مذهب» مىتوانند از هم جدا شوند؟ و اگر از هم جدا شوند چنين مذهبى مىتواند ارزشى داشته باشد؟
پاسخى كه ما به اين سؤالها مىگوئيم ـ برخلاف آنچه اين دانشمند مسيحى گفته است ـ منفى است، ما هيچ گاه نمىتوانيم از مذهبى كه معتقدات آن برخلاف عقل يا علم است چشم و گوش بسته پيروى كنيم، ما ميان چنين معتقداتى با افكار خرافى هيچ فرقي نمىگذاريم. ما طرفدار مذهبى هستيم كه علوم، آن را تأييد مىكند و به نوبه خود علوم و دانشهائى را پىريزى كرده است. آرى ما درباره «اسلام» چنين عقيده و ايمانى را داريم و براى اين عقيده خود دليل اقامه مى كنيم.
ولى يك نكته است كه در اين مورد بايد به آن توجه داشت و آن اين كه منظور از «علم» در اين بحث تنها آن دسته مسائلى است كه صد در صد جنبه قطعى به خود گرفته، نه آن دسته از نظرات و تئوريها كه ممكن است در پرتو اكتشافات آينده دگرگون شود. ما هرگز نبايد انتظار داشته باشيم حقايق مذهبى با اين گونه مسائل غير قطعى تطبيق گردد؛ بلكه اين هماهنگى و توافق تنها در ميان «عقائد مسلم مذهبى» با «مسائل قطعى علوم» خواهد بود و اگر اين اصل را دقيقاً رعايت كنيم ارزش علم و مذهب را هر دو دريافتهايم.
اين است عقيده ما درباره اسلام و تعاليم اسلامى، ولى ممكن است مثلا مسيحيان نتوانند (و حتماً هم نمىتوانند) با داشتن بعضى عقائد غير منطقى و احياناً آميخته به خرافات چنين اعتقادى را در مورد رابطه «علم و مذهب» داشته باشند و به همين دليل، دستگاه كليسا سالها با دانشمندان علوم مختلف مبارزه مىكرد و حتى عدهاى از آنها را نابود ساخت كه ماجراى اسف انگيز آن در تاريخ قرون وسطى مشروحاً بيان شده است.
بنابراين اگر «گيورگيو» با پيش كشيدن تفكيك مسائل مذهبى از علم خود را از حل مشكل معراج در مورد پيامبر اسلام(صلى اللّه عليه و آله و سلم) يا حضرت مسيح(عليه السلام) آسوده خاطر ساخته، ما نمىتوانيم اين منطق را بپذيريم؛ بلكه بايد راه حل صحيحى از نظر علم براى اين «مسئله» پيدا كنيم و يا آن را به كلى طرد نمائيم.
البته درست است كه بسيارى از دانشمندان فيزيك امروز مىگويند حد نهائى سرعت در جهان ماده، همان سرعت سير نور است.(2) و نيز معتقدند اگر جسمى بخواهد با اين سرعت در فضا حركت كند اولاً: طول آن در امتداد حركت بقدرى كوتاه مىشود كه به صفر مىرسد(3) ثانياً: جرم آن (يعنى مقاومت آن در برابر حركت) به قدرى زياد مىشود كه به بىنهايت خواهد رسيد.(4)
و روى اين حساب هيچ جسمى نمى تواند با سرعت سير نور (300 هزار كيلومتر در ثانيه) حركت نمايد و بايد حتماً سرعت آن كمتر از سرعت نور باشد. حال اگر جسمى بخواهد با سرعتى معادل سرعت سير نور به نخستين ستارگان ثوابت (ستارگانى كه بيرون منظومه شمسى هستند) سفر كند يعنى هدف آن جسم ستاره «پروكيسما» كه از تمام ستارگان ثوابت به ما نزديكتر است باشد، طبق محاسبهاى كه علماء هيئت كردهاند بيش از چهار سال وقت لازم است تا به ستاره مزبور برسد!
اين موضوع مشكل بزرگى در راه معراج (آن هم در يك شب) ايجاد مىكند.
براى حل مشكل دو راه وجود دارد:
1. آيا معراج تنها در داخل منظومه شمسى صورت نگرفته؟
ايراد فوق در صورتى متوجه مىشود كه مسير پيامبر اكرم(صلی الله عليه و آله و سلم) را در معراج در منطقه بيرون منظومه شمسى بدانيم، در حالى كه دليل قاطعى بر اين مطلب در دست نيست. چه مانعى دارد اين سير فضائى در درون سيارات با عظمت منظومه شمسى صورت گرفته باشد، در اين صورت اشكال كاملا برطرف خواهد گرديد؛ زيرا دورترين سيارات منظومه شمسى كه با چشم غير مسلح ديده مىشود «زحل» است كه قدما نام آسمان هفتم بر آن نهادهاند (زيرا فاصله آن از ما بيش از فاصله ما تا عطارد، زهره، مريخ، مشترى و كره خورشيد مىباشد).
فاصله اين سياره از ما كمى بيش از 1400 ميليون كيلومتر است، اين فاصله براى مركبى كه كمى كمتر از سرعت سير نور حركت كند فاصله كوتاهى است كه پيمودن آن در مدت بسيار كوتاهى ميسر مىباشد.
بنابراين اگر معراج پيامبر اكرم(صلى اللّه عليه و آله و سلم) در درون سيارات منظومه شمسى صورت گرفته باشد مشكل زمان كاملا حل خواهد شد و مخالفتى با كشفيات علم فيزيك نخواهد داشت و اطلاق «آسمانها» بر كرات منظومه شمسى يك اطلاق معمولى است؛ زيرا يكى از معانى آسمانها همين «كرات منظومه شمسى» مىباشد.
جالب توجه اين كه در احاديث شيعه و سنى براى سفر پيامبر خدا(صلى اللّه عليه و آله و سلم) به آسمانها نام مركبى به عنوان «براق» ديده مىشود و در جاي خود ثابت شده كه «براق» از ماده «برق» است، علماى حديث مىگويند: علت اين نامگذارى شايد اين بوده كه مركب مزبور بسيار سريع، مانند برق! حركت مىكرده است.
جالبتر اين كه در توصيف اين مركب فضائى در پارهاى از احاديث وارد شده كه «خطاه مد بصره»! يعنى هر قدم او به اندازه مقدار ديد او بوده است و با توجه به اينكه رؤيت اشياء به وسيله «نور» صورت مىگيرد و طول زمانى كه براى ديدن هر چيز لازم است برابر با سرعت سير نور است، از اين حديث استفاده مىشود كه مركب مزبور سرعتى «نزديك» به سرعت سير نور داشته است!
2. آيا سرعت سير نور بالاترين سرعتهاست؟
بررسى و مطالعه در گفتههاى دانشمندانِ امروز نشان مىدهد اين نظريه كه «هيچ چيز در تحت هيچ عاملى نمىتواند بالاتر از سرعت نور حركت كند» صد در صد قطعى و مسلم نيست؛ بلكه احتمال مىرود در ماوراء سرعت نور نيز سرعتهائى باشد.(دقت كنيد) از جمله در مورد امواج مرموز جاذبه عدهاى از دانشمندان معتقدند اين امواج براى پيمودن فاصلهها مطلقاً نيازمند به زمانى نيست؛ بلكه در يك لحظه مىتواند سرتاسر جهان را بپيمايد!
دانشمند مزبور (گيورگيو) در همان بحث به اين موضوع اعتراف مىكند و چنين مىنويسد: «... ولى يك سرعت وجود دارد كه آنى است و در يك لحظه از يك سر جهان به طرف ديگر اثر مىكند و آن سرعت تأثير «امواج نيروى جاذبه» مىباشد!
اگر در همين آن، در انتهاى جهان يك كهكشان كه داراى دهها ميليون خورشيد است ناگهان جدا شده و مبدل به امواج گردد نيروى جاذبه طورى عكسالعمل نشان مىدهد كه در همين لحظه نظام جهان متعادل مىشود و اگر اين طور نبود همان ثانيه كه آن كهكشان تفكيك و مبدل به امواج گرديد دنياى خورشيدى ما هم بايد نابود گردد! آری اثر قانون نيروى جاذبه كه نيوتن آن را كشف كرد در سراسر جهان فورى است و سرعت عكسالعمل آن آنى مىباشد».(5)
اگرچه اين سخن درباره سرعت يك «جسم» نيست؛ بلكه مربوط به سرعت امواج جاذبه است، ولى در هر حال اين حقيقت را ثابت مىكند كه سرعت سير نور از نظر همه دانشمندان بالاترين سرعتها در جهان نيست و بالاتر از آن هم سرعتى وجود دارد.
ديگر اين كه در هيئت امروز بحثى تحت عنوان «جهان در حال انبساط» ديده مىشود كه از يك حقيقت بزرگ و شگفت انگيز پرده بر مىدارد:
طبق آخرين كشفيات دانشمندان هيئت، جهان در حال گسترش و انبساط مىباشد و كهكشانها با سرعت مافوق تصورى از هم دور مىشوند و به نقاط نامعلومى مىگريزند.
سرعت پس روى كهكشانها با هم مختلف است: بعضى از آنها به سرعت 1200 كيلومتر در ثانيه! از ما دور مىشوند (مانند كهكشانهاى ابر سنبله) بعضى ديگر با سرعت بيش از 20 هزار كيلومتر در ثانيه (مانند كهكشان اكليل).
تندترين سرعت پس روى كه تاكنون به وسيله دانشمندان اندازه گيرى شده، نزديك 60 هزار كيلومتر در ثانيه! است و آن سرعت پس روى توده كهكشان «شجاع» مىباشد و راستى سرسام آور و عجيب است.
روى اين حساب دانشمندان معتقدند هر قدر كهكشانها از ما دورتر باشند پس روى آنها بيشتر است.
گرچه نور كهكشانهاى دورتر به اندازهاى ضعيف است كه اندازهگيرى سرعت پس روى آنها ممكن نيست؛ اما در عين حال معتقدند زمينههاى مساعد و اميد بخشى وجود دارد كه با پيشرفت و بهبود وسائل فنى سرانجام اندازه گيرى سرعت پس روى كهكشانهاى ديگر امكان پذير خواهد گرديد.
فرد هويل (Fert Hoyle) نويسنده دانشمند مرزهاى نجوم مىگويد: «هر گاه چنين كارى (اندازهگيرى سرعتهاى پس روى بيشتر) ممكن شود نتيجه چه خواهد بود؟ من چنين فكر مىكنم كه تقريباً همه منجمان بدون استثناء آماده براى اين پيشگوئى هستند كه سرعتهاى پس روى همچنان به افزايش خود ادامه مىدهند».
سپس در عبارت بعد اضافه مىكند كه اين موضوع شامل «سرعتهاى مافوق سرعت نور» مىشود. ولى اظهار تأسف مىكند كه: بررسى كامل تا سرعتهاى مافوق سرعت نور نيز «احتمالا» خارج از توانائى رصد مىباشد (صفحات 340 و 324).
همانطور كه ملاحظه مىفرمائيد در اينجا بحث درباره سرعتهاى مافوق سرعت نور در مورد انبساط كهكشانها است و اين خود مىرساند كه تئورى سرعت نهائى «نور» يك نظريه قاطع و مسلم نيست و ممكن است در پرتو اكتشافات آينده اين مطلب روشن شود كه حتى جسم خاكى در شرائط خاصى (نه در هر شرائطى) بتواند سرعتهاى مافوق سرعت نور داشته باشد و در اين صورت مشكل زمان در مسئله معراج حتى در صورتى كه مسير پيامبر(صلى اللّه عليه و آله و سلم) ماوراء منظومه شمسى بوده باشد حل خواهد گرديد و از نظر علم مانعى نخواهد داشت كه پيامبر(صلى اللّه عليه و آله و سلم) سراسر پهنه آسمانها را در يك شب سير كرده باشد.(دقت كنيد)(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.