پاسخ اجمالی:
برای قطع وابستگی کشورهای شرقی به غرب باید چند کار صورت گیرد: 1- شرقی ها راه صحیحی که به وسیله آن استقلال اقتصادی و سیاسی و اجتماعی به دست می آید را بیاموزند و اجرایی نمایند. 2- وابستگی که امروز بین شرق و غرب بر قرار است از بین برود و مانند دو تاجر به صورت صحیح بین آنها رابطه باشد. 3- از فرار مغزها و دانشمندان و دانشجویان شرقی به غرب جلوگیری شود؛ برای این کار باید دانشگاه ها توسعه پیدا کند و وسائل تحصیل برای دانشمندان فراهم شود. 4- با تجمل گرایی مبارزه شود و ....
پاسخ تفصیلی:
وابستگى بيش از حد شرق در مسائل حياتى، به خصوص فرآورده هاى صنعتى، به غرب كه در نظر ظاهر بينان و كوته فكران حكم يك ضرورت پيدا كرده، بى شباهت به وابستگى افراد معتاد، به موادّ مخدّر، نيست. آنها نيز پس از انحراف و اعتياد، مصرف اين مواد را يك ضرورت حياتى براى خود مى پندارند و به همين دليل حاضر به دادن همه چيز در راه آن هستند!
اين هم روشن است همان طور كه افراد معتاد براى رهايى از چنگال اين عادت شوم دوران سخت و ناراحت كننده اى را بايد بگذرانند، دوران امساك شديد و مبارزه قطعى با اعتياد، و پس از آن دوران نقاهت و تجديد نيرو و نشاط از دست رفته؛ همچنين شرق براى رهايى از شر اين وابستگى غلط و خطرناك بايد رژيم سختى را در پيش گيرد، و براى گرفتن اين رژيم فداكارى زيادى بايد به خرج دهد. آری براى قطع پيوندهاى سرطانى اين وابستگى و از ميان بردن همه آثار شوم اين اعتياد مهلك گذراندن مراحل زير لازم و قطعى است.
1- راه اقتباس صحيح
شرق بايد قبل از هر چيز راه صحيح اقتباس جنبه هاى مثبت تمدّن غربى را بياموزد، يعنى آنچه را به او امكان استقلال اقتصادى و فرهنگى و سياسى مى دهد به خوبى فرا گيرد، و بهاى مناسبى كه آن را از صورت يك مبادله شرافتمندانه بيرون نبرد، در برابر آن بپردازد. قسمت هاى مثبت و مفيد را بدون تعصب بپذيرد و قسمت هاى منفى و يا مثبت هائى كه به قيمت از دست دادن حيثيت و موجوديت او يا قسمت هاى مثبت تر تمام مى شود به دور بريزد.
زندگى مردم ژاپن در پاره اى از قسمت ها مى تواند الهام بخش ساير كشور هاى شرقى گردد؛ در سال 1854 دسته اى از كشتي هاى ايالات متحده آمريكا دو بندر ژاپنى را به زور براى تجارت خود گشودند، و به دنبال ايشان دولت هاى انگلستان و فرانسه و روسيه نيز حق تجارت در آن سرزمين را به دست آوردند [و به اين ترتيب كشور ژاپن ميدان تاخت و تاز دول استعمارى شد].
در اثر تحريك غرور ملى ژاپني ها انقلاب 1867 به وجود آمد. اين انقلاب گو اين كه به توسط فرماندهى كل قواى ژاپن و به تحريك دولت هاى استعمارى [مانند هميشه] به خون كشيده شد، ولى به هر حال موجب قيام ملّت براى كسب [و اقتباس صحيح] تمدّن غرب گرديد. در اين قيام امپراطور جديد ژاپن، «موتسو هيتو»(1) كه با ملّت همراه بود تجديد ساختمان ژاپن و تجدّد طلبى مردم را [به طرز صحيحى] رهبرى نمود.
از كشور هاى انگلستان و فرانسه و آلمان مستشاران و افسران و استادان لايقى [با توجّه به همه جهات مطلب] طلبيد، و به اروپا و آمريكا دانشجو فرستاد [و رهبرى دانشجويان را در مدّت تحصيل در خارج به عهده گرفت] و در سراسر ژاپن دبستان ها و دبيرستان ها تأسيس نمود. و از سال 1870 به بعد به كشيدن راه هاى آهن و خطوط تلگراف و ساختن كشتي هاى جنگى پرداخت.
صنايع وسيع ژاپن به زودى بازار هاى آسيايى را زير سلطه خود گرفتند. نفوس آن كشور نيز به سرعت تكثير پذيرفت، و در سرزمينى كه بيش از نصف فرانسه وسعت نداشت 70 ميليون! جمعيت حاصل آمد [بدون اين كه تز حساب نشده و احياناً استعمارى كنترل مواليد را پيش بكشند و از فزونى جمعيت كه مسلّماً موجب فزونى نيروى انسانى و پيشرفت در زمينه هاى مختلف است بهراسند] جمعيتى كه مجهز به صنايع مدرن و قواى نظامى و دريايى نيرومند بودند، در حالى كه هنوز قسمت اعظم اين سرزمين غير قابل استفاده بود.
به زودى ژاپن نيرو هاى استعمارى اروپايى و آمريكايى را شكست داد و بدين طريق بود كه كشور ژاپن از صورت يك كشورعقب مانده كه مورد هجوم گرگ هاى استعمار قرار گرفته بود به صورت يك كشور مترقّى ... در آمد.(2)
امروز هم صنايع ژاپن علاوه بر نفوذ در بازارهاى آسيايى و آفريقايى، به بازارهاى اروپا و آمريكا نيز راه يافته، و در بسيارى از زمينه ها با آنها سرسختانه رقابت مى كند. در حقيقت كشور ژاپن هيچ گونه امتياز خاصّى ندارد كه اين امكانات را براى آن فراهم ساخته باشد، و مى توان گفت امكانات بسيارى از كشور هاى ديگر شرق در زمينه هاى مختلف با ژاپن برابر مى كند، يا از آن بيشتر است.
بناراين دليلى ندارد كه همه كشورهاى شرق [با يك روح همبستگى و همدردى] به پانخيزند و زنجير اسارت استعمار اقتصادى و فرهنگى غرب را پاره نكنند.
2- قطع پيوندهاى وابستگى
شرق به هر حال بايد خود را برای قطع پيوند هاى غلط اقتصادى با غرب آماده كند، و روابط جديدى بر اساس صحيح، همچون روابط دو تاجر مستقل، بر اساس احترام متقابل، نه به معناى زندگى انگلى و اتكالى يك فرد مستمند به يك ثروتمند خودخواه، برقرار سازد.
تدريجاً دروازه هاى باز خود را به روى مصنوعات غرب ببندد، و افراد را به مصرف مصنوعات داخلى تشويق نمايد، و در صورت لزوم از هر گونه امساك و روزه دارى در اين قسمت مضايقه نكند، و اين وضع را تا آن جا ادامه دهد كه توازن كاملى ميان صادرات و واردات صنعتى آنها به وجود آيد، و اين رقم وحشتناك برترى واردات صنعتى بر صادرات به صفر برسد.
براى اين كار بايد آن چنان موج تبليغات نيرومندى در سراسر شرق به راه بيفتد كه همه اين حقيقت را به وضوح دريابند كه وابستگى فعلى به مصنوعات غرب يك نوع زندگى انگلى شرم آور است، و اين نوع زندگى علاوه بر ذلت و سرافكندگى و زبونى پايانش مرگ است. اين نوع زندگى هرگز براى يك انسان آزاده مايه افتخار نيست، و شايسته نمی باشد.
به عكس مصرف كردن مصنوعات داخلى افتخار بزرگى محسوب مى شود، هرچند اين مصنوعات از نظر ظاهر برابر با انواع مشابه خارجى خود نباشد.
اين مبارزه بايد تا بيرون راندن كامل گرگ هاى استعمار ادامه يابد. ممكن است كسانى تصوّر كنند اين انزواى اقتصادى عملى نيست و باعث فلج شدن اجتماعات امروز شرق كه از فرق تا قدم در مصنوعات غربى فرو رفته اند، خواهد شد.
ولى تجربه پاسخ قاطعى به اين گونه پندارهاى غلط و آميخته به ضعف و زبونى مى دهد. چين كمونيست اين نقشه را به طور كامل پياده كرده، و نه تنها دروازه هاى باز خود را به روى مصنوعات بيگانه، بدون موازنه، بسته است بلكه از نظر سياسى و فرهنگى نيز در يك نوع انزواى شديد قرار گرفته. با اين حال نه تنها اين انزوا از قدرت و سرعت پيشرفت او نكاسته، بلكه غرور ملّى آنها را براى يك سازندگى اجتماعى همه جانبه، زنده ساخته، تا آن جا كه كشور آنها [على رغم همه مشكلاتى كه از طرف دولت هاى استعمارى براى آنان فراهم مى گردد] به صورت يكى از نيرومندترين و زنده ترين كشور هاى جهان در آمده است و اين امر نشان مى دهد كه ترس و وحشت از چنين انزوايى به كلّى بى اساس است.
اشتباه نشود مردود بودن رژيم سياسى يا اقتصادى چين از نظر ما مانع از توجّه به جنبه هاى مثبت جنبش اجتماعى آنها نخواهد شد. ولى به هر حال اجراى اين طرح [طرح بيرون ريختن صنايع بيگانه] در شرايط فعلى زندگى مردم شرق نيازمند به فداكارى فراوان است، همان فداكارى كه مردم ژاپن كردند، همان فداكارى كه مردم روسيه عقب مانده تزارى، و چين منزوى كردند. آنها مى گفتند هر چه نداريم بايد نپوشيم، نخوريم، نخريم و از آن استفاده نكنيم. اين شعارى است كه گفتنش آسان است امّا انجامش به همان مقدار مشكل.
3- مبارزه پیگير با فرار مغز ها
خطرى كه از ناحيه فرار مغز ها و استعداد هاى لايق و بارور، كشور هاى شرق را تهديد مى كند به مراتب از خطر فرار سرمايه هاى مادى و ارزها بيشتر است. گر چه نقش ذخاير انسانى در سازندگى اجتماعات هنوز در اين محيط ها به طور كامل مورد توجّه واقع نشده، ولى به هر حال جاى انكار نيست هر سرمايه و منبع قدرتى آن گاه منبع قدرت و سرمايه خواهد شد كه انسانى روى آن ايستاده باشد، و مغز توانايى آن را رهبرى كند و با توجّه به اين كه آفرينش در بذل و بخشش منابع مادى آن قدر سختگيرى نكرده كه در دادن مغزهاى متفكّر و پر نبوغ و نيز با توجّه به اين كه كارهاى خلاق در عصر ما از صورت كارهاى ساده كه از عهده همه كس برآيد خارج شده و به صورت تكنيك هاى دقيقى درآمده كه تنها افراد پر استعداد قدرت هدايت آن را دارند؛ با توجّه به اين اصول، مصيبتى را كه ممالك در حال رشد، و آنها كه مى خواهند عقب ماندگي هاى خود را به سرعت جبران كنند، از فقدان مغزهاى متفكّر مى بيند چقدر دردناك و قابل اهميّت است.
منابع سرشار شرق را بايد تنها استعدادهاى سرشار متفكّران شرق استخراج كند، و استخدام مغزهاى بيگانه گذشته از تأثير عميقى كه در پرورش عقده حقارت، و تحكيم پايه هاى استعمار اقتصادى و سياسى دارد، به اين مى ماند كه شخص بى سواد ثروتمندى كليد تمام گنج هاى خود و حساب و كتاب آن را به بيگانه اى بسپارد و خود از آن بى خبر بماند. براى جلوگيرى از فرار مغز ها سه كار بايد به موازات هم انجام يابد:
اوّلًا، تا آن جا كه ممكن است دانشگاه ها توسعه داده شود و از اين همه مخارج تجمّلى و غير ضرورى كم شود و به توسعه دانشگاه در تمام شهر هاى مهم افزوده شود، به طورى كه تحصيلات عالى، درست همانند تحصيلات متوسطه و ابتدايى به روى همه كس باز باشد و نيازى به افكندن رحل اقامت در ديار بيگانه و حل شدن در آن اجتماعات پيدا نشود.
ثانياً، وسايل دلگرمى تحصيل كرده ها و آنها كه تحصيلات عالى خود را با موفقيّت گذرانده اند [تا آن جا كه ممكن است] فراهم گردد، و به جاى اين همه پر و بالى كه به اصطلاح به هنرمندان و هنر پيشگان داده مى شود، به اين قشر داده شود، و به طرز صحيحى به اجتماع معرفى گردند، و مخصوصاً نبايد فراموش كرد كه ايجاد دلگرمى هميشه نيازمند به صرف پول هنگفت نيست كه به عذر نبودن امكانات تعطيل گردد.
ثالثاً، بايد از دوران دبستان كوشش كرد كه اصول اخلاق و ايمان و علاقه به آب و خاك و هموطنان آنچنان در افراد تزريق شود و روح حق شناسى نسبت به سرزمينى كه آنها را پرورش داده آنچنان زنده گردد، كه بازگشت به وطن و خدمت به چنان سرزمينى كه همه گونه امكانات خود را به رايگان در اختيار افرادش گذارده، به صورت يك دَين وجدانى درآيد، و افراد با الهام از يك انگيزه درونى خود را موظّف به اداى اين دَين بدانند.
مسلّم است هنگامى كه درهاى تحصيلات عالى به روى افراد بسته باشد، و مثلًا از سى هزار نفر ديپلمه آماده براى شركت در دانشگاه تنها سه هزار نفر حق شركت داشته باشند و هنگامى كه مغز هاى توانا پس از ساليان دراز زحمت طاقت فرسا و خون جگر، به صورت يك گنجينه مهجور و فراموش شده در آيند، و افراد ديگرى كه در هيچ چيز با آنها برابرى ندارند با استفاده از يك سلسله تشبثات و عناوين توخالى، به همه چيز برسند و مادامى كه ارزش اصيل در فكر افراد همان ارزش مادى و پول و آب و دانه باشد و مفاهيم ديگر از قبيل حق شناسى، خدمت به نوع، و علاقه به وطن هيچ گونه ارزشى نداشته باشد نبايد انتظارى جز ادامه وحشتناك فرار مغزها، و خالى شدن هولناك اين مناطق ازاستعداد هاى خلاق داشت، و تنها با حرف و سخن هم نمى توان جلوی آن را گرفت.
4- مبارزه با لوكس پرستى
تجمّل پرستى هميشه مذموم و زشت است ولى اگر با مصنوعات بیگانه صورت گيرد به مراتب مذموم تر و زشت تر؛ چه كسى است كه نداند امروز بازارهاى شرق مملو از اجناس لوکس و تجمّلى غربى است، و اين اجناس رقم بسيار مهمّى از واردات اين كشورها را تشكيل مى دهد، از اتومبيل هاى لوكس تجمّلى گرفته، تا هزاران نوع اسباب بازى خودكار و ترانزيستورى، و عروسك هاى خوشگل و خوش تيپ! درست به شكل همان دختر بچّه هاى غربى با همان چشم هاى آبى و موهاى طلايى، بعضى با صدا، بعضى متحرّك، بعضى غير متحرّك و هكذا.
اين سرگرمي ها و اسباب بازي ها كه بعضى براى بزرگسالان و بعضى براى كودكان ساخته شده، به ضميمه انواع وسايل زيبايى از مژه هاى مصنوعى گرفته، تا پوستيژهاى گوناگون و انواع پودرها و شيرهاى زيبايى، كه در واقع اسباب بازى زنان شرقى را تشكيل مى دهد، روى هم رفته مبالغ هنگفتى از ارزهاى اين كشورها را مى بلعد، ارزهايى كه به قيمت عمر و جان مردم اين سامان به دست آمده. و اگر غلط نگفته باشم وضع بعضى از مردم شرق در اين قسمت بى شباهت به وضع جوان ولگردى كه خون خود را مى فروشد تا شبى را با هروئين و مى و مطرب به صبح آورد، نيست.
كمترين اثرى كه خروج اين ارزها دارد اين است كه رقم مهمّى از ذخاير ملّى اين كشورها را به باد مى دهد، و مانع هرگونه پس انداز، و تشكيل سرمايه هاى بزرگ و بالاخره صنعتى شدن اين كشورها مى گردد.
مردم شرق بايد به سوى يك زندگى ساده توجيه شوند، و خطرى را كه اين تجمّل پرستي ها براى پس انداز و تشكيل سرمايه هاى بزرگ و صنعتى شدن، علاوه بر زيان هاى فراوان اخلاقى آنها دارد به وسيله مطبوعات، راديو ها، و فرهنگ و ديگر وسايل و طرق، درست دريابند و به موازات اين توجيه و تبليغ جلوی اين سيل مرگبار لوكس پرستى نيز گرفته شود.
ذكر اين نكته قابل توجّه است كه جهش خيره كننده اقتصادى بعضى از كشور هاى كمونيستى مانند روسيه، به مقدار زيادى مديون مبارزه با همين لوكس پرستى و تجمّل طلبى بوده است، آنها چند سال جلو اين سيل را گرفتند، و توانستند با ارز هنگفتى كه از اين راه به هدر مى رفت دست به يك جهش بزرگ اقتصادى بزنند.
5- خطر زندگى اقساطى
تبديل زندگى آرام مقطوع به زندگى مشوش و لرزان اقساطى يكى ديگر از گرفتاري هاى خطرناك مردم شرق است؛ براى روشن شدن اين واقعيّت ذكر اين نكته لازم به نظر مى رسد كه: دانشمندان اقتصاد، براى ثروت، سه نوع مصرف قائل هستند ضرورت، ميل و هوس؛ مصارف ضرورى مصارفى است كه نيازمندي هاى اصلى زندگى را تشيكل مى دهد از قبيل خوراك و پوشاك و مانند اينها. اميال در مورد مصارفى گفته مى شود كه جنبه نيازمندي هاى اصلى ندارد ولى يك نوع توسعه در زندگى و تحصيل رفاه بيشتر محسوب مى گردد. بالاخره هوس را درباره مصرفى مى گويند كه از متن و حاشيه زندگى بيرون است، و تنها وسيله ارضاى پاره اى از خواسته هاى غير منطقى و غيرعقلايى مى باشد. اين نكته نيز بسيار قابل توجّه است كه آمار نشان مى دهد بيشتر ثروت ها و سرمايه هاى بشر در دو قسمت اخير مصرف مى گردد، و بخش اوّل تنها قسمت محدودى از ثروت بشر را جذب مى نمايد!
زندگى اقساطى كمتر در مورد بخش اوّل دور مى زنند زيرا مردم آنها را غالباً بدون اقساط تهيّه مى كنند، بلكه قسمتى مربوط به بخش دوّم و قسمتى مربوط به سوّم است. اين نوع زندگى گر چه در بدو نظر چنين مى نمايد كه تسهيلات فراوانى براى مصرف كنندگان كم درآمد به وجود مى آورد و به همه آنها امكان مى دهد كه از تمام وسايل حتى وسايل تجمّلاتى و لوكس زندگى بهره مند گردند ولى با كمى دقّت روشن مى شود كه عادت به اين نوع زندگى سبب مى شود كه آخرين رمق اقتصادى مصرف كنندگان كم درآمد در چاله هاى هولناك اين اقساط كه به دست خود در اطراف خويش كنده اند نابود گردد، و از هرگونه پس انداز و تشكيل سرمايه هاى بزرگ، از طريق به هم پيوستن سهام كوچك، محروم بمانند و در عوض سرمايه داران بزرگ خارجى قسمت مهمى از باب اصل مصنوعات و قسمت مهم ديگرى از باب بهره و سود اقساط كه رقم كلانى را تشكيل مى دهد دريافت دارند، و با يك معامله دو معامله انجام دهند يكى فروش مصنوعات وازده خود و ديگرى دادن وام و گرفتن بهره و رباى هنگفت! و اينها همه مولود آن تسهيلات فريبنده است كه همه كس را به تهيه همه گونه اجناس ولو هيچ گونه ضرورتى نداشته باشد تشويق مى كند.
البتّه انكار نمى توان كرد پرداختن اقساط در بعضى از موارد مشكلاتى را حل مى كند، ولى نه به اين صورت رسوايى كه امروز در محيط هاى ما درآمده است و عجيب اين است كه چون اجناس لوكس اقساطى غالباً چشمك هاى فريبنده اى دارند و افراد را بدون مطالعه كافى در پيرامون امكان پرداخت اقساط لازم، اسير چشمك هاى خود مى سازند، بسيارى از اين خريداران در دام عنكبوتى اقساط گرفتار مى آيند، و سود پشت سر سود به اصطلاح بابت دير كرد بايد بپردازند، و بالاخره فكر و انديشه و روح آزاد آنها را در چنگال خود چنان وامانده مى كند كه از خود به ديگرى نمى پردازند، و از بينش كافى در مسائل كلى و اصولى زندگى محروم مى مانند. بايد مردم اين سامان را به خطرات اين نوع زندگى آشنا ساخت و جلوی اين افراط كارى را گرفت، و ثروت هاى سرشارى كه از اين راه به هدر مى رود را براى رشد اقتصادى سالم و امكان صنعتى شدن ذخيره نمود.
6- توريست ها
وجود دروازه هاى باز شرق آن هم شرق سخاوتمند و مهمان نواز! در برابر توريست ها كه در ميان آنها [مخصوصاً در سالهاى اخير] افراد جاسوس و ولگرد و گداى پشمالو نيز وجود دارد يكى از مشكلات اين كشور هاست.
درست است كه اين توريست ها به ظاهر مخارجى در كشور هاى شرقى مى كنند و به اين وسيله مبلغى ارز با خود مى آورند، ولى اين موضوع مانع از اين نخواهد بود كه جهات ديگر قضيه مورد مطالعه واقع شود و تعديل عاقلانه اى در آن صورت گيرد.
بسيارى از آنها با يك دنيا تحقير با مردم اين نقاط رو به رو مى شوند و عقده حقارت آنها را ريشه دارتر از آن چه هست مى سازند و عدّه اى از آنها مُبلغ عقب افتادگى شرق پس از بازگشت، در ميان ملل خود هستند، و روزنامه ها و عكس و تفصيلاتى كه پس از مراجعت از شرق ارائه مى دهند شاهد گوياى اين مدّعاست.
بعضى يك مشت بدآموزى و فساد اخلاقى با خود به ارمغان مى آورند، و جمعى از غرب زدگان، با تماشاى آنها آن چنانتر مى شوند و بعضى براى هدف هاى استعمارى و سياسى، خود را در قالب توريست جازده و هزار گونه لطمه جبران ناپذير مى زنند و بعضى هم انصافاً دست گداهاى خودمان را از پشت بسته و نان آنها را چوب كرده اند!
مجموع اين ملاحظات سبب مى شود كه شرقي هاى مهمان نواز و سخاوتمند! در اين سخاوت و دروازه هاى باز تجديد نظر كنند، و برنامه هاى توريستى را تحت كنترل و حساب در آورند، و به خاطر درآمد مختصرى سرمايه هاى مادى و معنوى بزرگترى را از دست ندهند، و شرايط و برنامه اى براى آنها در نظر بگيرند گو اينكه اين ملاحظات اصولى از اين منافع بكاهد. دروازه كشورهاى خود را تنها به روى آنهایی بگشايند كه داراى شخصيت و داراى اهداف صحيحى هستند.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.