پاسخ اجمالی:
به دو دليل مسيحيان كتب عهد جديد را تقديس ميكنند؛ اول اينكه منبع جمع آورى اناجيل برخى شاگردان مسيح و مطالب موجود در ميان مردم بوده است. دوم اين كه مىگويند: بعد از درگذشت مسيح، روح القدس مطالب اناجيل را به نويسندگان آنها وحى و الهام كرده است. مسيح نيز پس از برخاستن از ميان مردگان به ميان آنان آمد و به همه آنها رسالت داد و در روز پنجاهم همه شاگردان از روح القدس پُر گشتند.
پاسخ تفصیلی:
شاید این سوال به ذهن برسد كه چرا با اين اناجيل و نامهها و خوابنامه ها با آن كيفيّتى كه خود مسيحيان به آن اعتراف دارند معامله وحى آسمانى مىشود و آن را تا اين اندازه مقدّس مىشمرند با اينكه هيچ يك كتاب آسمانى نيست؟ مسيحيان براى اين پرسش دو نوع پاسخ مىگويند:
اوّل: گاه مى گويند: «منابع اطّلاعات نويسندگان اناجيل، مطالب و حقايقى بود كه به وسيله رسولان، شاگردان و مردم آن عصر ايراد و تكرار مىشد و يك عنوان و شكل متّحدى بعد از قيام مسيح داشت و بدون شك بعضى از اين وقايع پيش از نوشته شدن اناجيل به رشته تحرير درآمده».(1)
مطابق اين نظريّه، منبع جمع آورى اناجيل اوّلاً برخى شاگردان مسيح و ثانياً مطالبى بوده كه در ميان مردم دهان به دهان مىگشته، به اضافه بعضى از نوشتههاى قبلى بوده است كه كمّ و كيف آن در دست نيست ولى اين سخن از چند جهت قابل ايراد است:
1. شاگردان مسيح همه متّفقاً به نوشتن اين اناجيل مبادرت نكردند؛ بلكه در نوشتن هر انجيلى تنها يكى از شاگردان يا يكى از شاگرد شاگردان دست اندر كار بوده و خود اين شاگردان نيز (طبق گفته اناجيل) افراد مورد اعتمادى نبوده اند و بعضى از آنها دست به جنايات عجيبى زدند. پس چگونه به چنين كتاب هايى كه هر كدام به وسيله يك يا دو نفر نوشته شده مىتوان اعتماد كرد، به خصوص كه افراد كاملاً مورد اعتمادى هم نبوده اند.
2. هيچ دليلى در دست نيست كه نويسندگان اناجيل، نوشته هاى قبلى مربوط به زمان مسيح را در دست داشته اند و مطالبى را كه از وى شنيده اند در زمان وى نوشته باشند، حتّى مورّخان مسيحى جرأت چنين ادّعايى را ندارند و مدركى بر آن يافت نمىشود.
3. با توجّه به اينكه غالب مردم آن زمان بىسواد بوده اند و با توجّه به اينكه در نوشتن كتاب اصلى مسيح (مجموعه وحىهايى كه بر او نازل شده) در زمان خود مسيح كوتاهى شده و يا اگر نوشته شده از ميان رفته است، هرگز به شايعات و مطالبى كه در افواه مردم آن زمان مشهور بوده (آن هم سال ها پس از مسيح) نمىتوان به عنوان يك منبع قابل اعتماد تكيه كرد. خوشبختانه در اين اناجيل نيز كمتر مطلبى به عنوان تعليمات آسمانى مسيح ديده مىشود؛ بلكه غالباً شرح حال او و يارانش است.
دوم: گاهى براى اثبات درست بودن اناجيل، پا را از اين فراتر نهاده و مىگويند: بعد از درگذشت مسيح، روح القدس مطالب اناجيل را به نويسندگان آنها وحى و الهام كرده؛ زيرا مسيح پس از آنكه از ميان مردگان برخاست به ميان آنان آمد و به همه آنها رسالت داد و در روز پنجاهم (پنجاه روز پس از شهادت او) همه شاگردانش _ طبق وعده اى كه مسيح به آنها داده بود _ از روح القدس پُر شدند.
براى اثبات اين مدّعا شواهدى از خود اناجيل اقامه كرده اند كه نمونه آن را در اينجا مى آوريم:
در باب بيستم انجيل يوحنّا مىخوانيم: «و در شام همان روز كه يكشنبه بود، هنگامى كه درها بسته بود، جايى كه شاگردان به سبب ترس از يهود جمع بودند، ناگاه عيسى آمده، در ميان ايستاد و بديشان گفت: سلام بر شما باد! و چون اين را گفت دست ها و پهلوى خود را به ايشان نشان داد و شاگردان چون خداوند را ديدند شاد گشتند. باز عيسى به ايشان گفت: سلام بر شما باد! چنانكه پدر مرا فرستاد من نيز شما را مىفرستم و چون اين را گفت دميد و به ايشان گفت: روح القدس را بيابيد».(2)
طبق اين بيان، عيسى چند روز پس از كشته شدن، در ميان شاگردان خود آمد و براى معرّفى خود، آثار شكنجه را كه در دست و پهلويش بود به آنها نشان داد و گفت: شما فرستادگان من هستيد و در آينده اى نزديك روح القدس به سراغ شما خواهد آمد.
سپس در كتاب اعمال رسولان مىخوانيم: «چون روز پنجاهم رسيد همگى به اتّفاق يكجا بودند. ناگاه صدايى چون صداى باد شديد كه مىوزيد از آسمان آمد و همه آن خانه را كه در آنجا نشسته بودند پر كرد... و همگى ايشان به روح القدس مملو شدند».(3)
اين ادّعا نيز از جهات مختلفى مردود است زيرا:
اوّلاً هيچ گونه دليلى بر رسالت شاگردان دوازده گانه مسيح به معنى نبوّت از جانب خدا و نزول وحى در دست نيست و جملههايى كه در بالا از اناجيل و ساير كتاب هاى عهد جديد نقل شد _ و جملات مشابه آنها _ كمترين دلالتى بر اين موضوع ندارد. امّا عبارتى كه از انجيل يوحنّا نقل شد كاملاً بر خلاف دلالت دارد، زيرا اين عبارت مىرسانَد كه شاگردان مسيح، رسول و فرستاده او بودند نه رسول و فرستاده خدا، مانند مبلّغانى كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله) براى دعوت اقوام ديگر به نقاط مختلف مى فرستاد.
امّا پر شدن حواريّون از روح القدس، كه از كتاب اعمال رسولان نقل كرديم، به هيچ وجه به معنى نزول وحى نيست بلكه كلمه روح القدس در انجيل گاهى به معنى كمك هاى غيبى و معنوى يا فطرت توحيد و ايمان به خدا كه شامل همه افراد مؤمن مىشود استعمال مىگردد. شاهد گوياى اين مدّعا، جمله پنجم از باب پنجم رساله پولس برديسان است آنجا كه مىگويد: «زيرا كه محبّت خدا در دل هاى ما به روح القدس كه به ما عطا شد ريخته شده است» واضح است كه در اين عبارت، اعطاى روح القدس به معنى نبوّت و رسالت نيست؛ بلكه به معنى روح ايمان و مددهاى معنوى نسبت به همگان است.
از همه گذشته چگونه مىتوانيم با انجيل هايى كه وضعيّت آن مشكوك و فعلاً مورد بحث ماست، صدق و درستى خود آنها را ثابت كنيم؟ آيا با تمسک به گفته يوحنّا يا پولس و امثال آنها، موقعيّت و مقام خود و همرديفان شان را مىتوان اثبات كرد؟ آيا مىتوان خود اناجيل را شاهد صدق اناجيل گرفت؟ بنابراين بايد اعتراف كرد كه مسأله نبوّت حواريّون، افسانه اى بيش نيست كه براى سر و سامان دادن به اوضاع بى سر و سامان اناجيل فعلى اختراع شده است؛ وگرنه هيچ گونه مدركى براى اين ادّعا در دست نيست.
ثانياً معلوم نيست چرا روح القدس كه زحمت كشيد و انجيل عيسى را _ كه احتمالاً پس از عيسى در جريان مبارزه شديد يهود با مسيحيان از بين رفته بود _ مجدّداً براى مسيحيان آورد، تنها يك انجيل درستِ مطابق تعليمات اصلى مسيح در اختيار آنها قرار نداد؟ چرا چهار انجيل بر چهار تن از شاگردان با عبارات گوناگون و گاهى با مطالب مختلف و احياناً متناقض و بر ضدّ هم نازل گردانيد؟! بنابراين بايد پذيرفت كه اين روح القدس در اين كار خود گرفتار بىسليقگى يا اشتباهى بزرگ شده است!
ثالثاً بسيارى از مندرجات اناجيل، شرح مشاهدات شخصى حواريّون و حوادثى است كه خود شاهد و ناظر آن بوده يا از ديگران شنيده اند و جنبه وحيانى ندارد و اگر فرضاً وحى آسمانى به وسيله روح القدس باشد تشخيص آن از استنباطات و مسموعات نويسندگان اناجيل ممكن نيست.
رابعاً از پاره اى از مندرجات اناجيل برمى آيد كه شاگردان مسيح چنان افراد مورد اعتمادى نبودند كه شايستگى مقام رسالت را داشته باشند.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.