پاسخ اجمالی:
اولا: طبق اسناد تاریخی حضرت علی(ع) از سوی پیامبر(ص) به اموری حیاتی تر از امامت جماعت مامور شده است که یکی از نمونه های آن سپردن امور شهر مدینه به ایشان در جنگ تبوک است. ثانیا: شیعه و سنی با اختلافاتی که بر سر موضوع «امامت» دارند، در این هم نظرند که صرف ماموریت یافتن شخصی از سوی پیامبر(ص) در مسأله ای خاص، موجب صلاحیت یافتن او برای جانشینی پیامبر نمی شود؛ زیرا در طول تاریخ اشخاص فراوانی بوده اند که نیابت یا امامت جماعتی را از پیامبر(ص) گرفته اند، حال آنکه شایستگی خلافت ایشان را نداشتند.
پاسخ تفصیلی:
این سؤال بر این پیش فرض مبتنی است که حضرت علی(علیه السلام) هیچ گاه از سوی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به عنوان امام جماعت معرفی نشده است؛ این در حالی است که بررسی اسناد و منابع تاریخی چیز دیگری به ما می گوید.
بررسی منابع اهل سنت این حقیقت را ثابت می کند که حضرت علی(علیه السلام) حداقل یک بار به جای پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و به دستور ایشان، امامت جماعت و سایر امور مربوط به اداره جامعه آن روز مدینه را بر عهده داشتند؛ زمانی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) برای جنگ تبوک از مدینه خارج شده بودند، حضرت علی(علیه السلام) را در مدینه به جای خویش باقی گذاشتند تا هم به اقامه نماز بپردازد و هم سایر مسائل مدینه را در غیاب ایشان اداره نماید.(1) در همین مناسبت پیامبر(صلی الله علیه وآله) به حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»(2)؛ (موقعیت تو نسبت به من هم چون موقعیت هارون نسبت به موسی است جز آن که پس از من رسولی نخواهد بود). طبیعی است چنین منزلت و نیابتی بسیار پر اهمیت تر و سرنوشت سازتر از سپردن صرف امامت جماعت به آن حضرت است.
اما پاسخ اصلی این سؤال چیز دیگری است و آن هم اینکه امامت در اموری جزئی هم چون تصدی امامت جماعت، دلیلی بر صلاحیت در امر مهمی چون امامت عام در جامعه و جانشینی رسول خدا نیست.
در نگاه غالب اندیشمندان اهل سنت امامت مسئولیتی ظاهری در حد ریاست یک حکومت برای سرپرستی امور دین و دنیای جامعه مسلمانان و برپا داشتن حدود و احکام شرعی است و انتخاب امام نیز به انتخاب و گزینش مردم تفویض شده است. امّا در نگاه شیعه امامت منصبی الهى و خدادادى است كه تمام شئون والا(برپاداشتن حدود الهی و پاسداری از شرایع) و فضايل(عصمت، علم غیب و...) را جز «نبوت» و لوازم آن در بردارد.(3) به همين دليل اعتقاد به امامت نزد شیعیان جزئى از اصول دين محسوب مى شود نه يكى از فروع دين و وظايف عملى.
این دو نگاه به موضوع «امامت» اگرچه تفاوت های بنیادینی با هم دارند؛ امّا در یک چیز با هم مشترک اند و آن هم اینکه اگر کسی در زمان رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) در امری جزئی نیابتی از ایشان گرفته باشد، این موضوع به تنهایی هیچ صلاحیتی را برای او موجب نمی شود که بعد از وفات حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) جانشین ایشان و متصدی امامت عام جامعه اسلامی گردد. به خصوص که می دانیم آن حضرت به دلایل گوناگون بسیار پیش می آمد که چند روز از مدینه بیرون می رفت و در هر بار یکی از اصحاب خود را به عنوان جانشین موقت، معین می کرد.(4)
حتی چهره متعصبی چون ابن تیمیه – به عنوان یکی از سرسخت ترین مخالفان شیعه و گفتمان اهل بیت(علیهم السلام) – نیز به این موضوع اعتراف می کند و می نویسند: جایگزینی هر شخص به جای شخص دیگر در زمان حیات او نوعی نیابت محسوب می گردد که هر ولی امری ناگزیر از آن می باشد؛ امّا این گونه نیست که هر کس در زمان حیات شخصی چنین صلاحیتی داشت، بعد از وفات او هم این صلاحیّت را دارا باشد. همان گونه که پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در زمان حیات خود تعداد زیادی از صحابه را برای امامت جماعت برگزید و حال آن که عده ای از آنها صلاحیت خلافت بعد از او را نداشتند.(5)
سیاهه نام کسانی که چنین امامت – به اصطلاح – صغری و نیابتی از رسول خدا گرفتند، آن قدر طولانی است که بررسی اجمالی آن نیز در حوصله این مقال نیست. فقط بد نیست این موارد را از نظر بگذرانیم:
1. بزرگان اهل سنّت اتفاق نظر دارند که پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در غزوه تبوک، نه تنها امامت نماز جماعت سپاه را به عبدالرحمن بن عوف سپرد، بلکه حتی خودشان نیز نماز صبح شان را به او اقتدا کردند!(6)
2. در جریان هجرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) از مکه به مدینه و قبل از رسیدن ایشان به آن شهر، زمانی که گروه اول مهاجرین به منطقه قبا رسیدند، سالم مولی ابی حذیفه – که به گواهی منابع اهل سنت، مدت ها قبل از سوی پیامبر به امام جماعت انتخاب شده بود – امامت جماعت را بر عهده داشت.(7)
3. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در موارد متعددی – که عده ای تعداد آن را تا 13 مرتبه شمرده اند – ابن ام مکتوم را که شخصی نابینا بود، به امامت جماعت برگزیدند.(8)
اینها فقط سه مورد از مشهورترین مواردی هستند که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) طی آنها عده ای را به موضوع امامت جماعت برگزیده اند.
بررسی اسناد تاریخی نشان می دهد که رسول خدا( صلی الله علیه وآله) برای اموری که بعضا از امامت جماعت به مراتب اهمیت بیشتری نیز داشته، اشخاصی را برگزیده اند(9) و اگر بنا باشد صرف استخلاف و نیابت داشتن در بعضی امور، اعم از امامت جماعت و غیره دلیل بر شایستگی برای خلافت باشد، بسیاری از این افراد برای خلافت سزاوارترند.
با این توضیحات می توانیم به این جمع بندی برسیم که امامت صغری هیچ ربطی به امامت کبری ندارد و هیچ فضیلتی را که در راستای خلافت و ولایت مورد استنباط قرار گیرد، ثابت و یا نفی نمی کند.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.