پاسخ اجمالی:
به چند دلیل نزول این آیه در مورد یهود مردود است:
1) ترتیب آیات بر اساس نزول نبوده تا بتوان با سیاق آیات به یک معنی خاص تمسک کرد؛ بلکه باید هر آیه ای را طبق شأن نزول خود بررسی کرد.
2) بنا به تصریح مفسرین اهل سنّت، سوره مائده آخرین سوره ای است که بر پیامبر(ص) در حجة الوداع نازل شده و در آن زمان از سوی یهودیان خطری متوجه پیامبر نبود.
3) سیاق آیات بر فرض ظهور، قرینه ای مقامی است؛ امّا در برابر نص روایات شیعه و اهل سنت که این آیه را درباره غدیر می داند ظهوری ندارد.
پاسخ تفصیلی:
در آیه ابلاغ (آیه 67 سوره مائده) می خوانیم: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِين»؛ (اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است، به طور كامل [به مردم] ابلاغ كن؛ و اگر چنين نكنى، رسالت او را انجام نداده اى. و خداوند تو را از [خطرات احتمالى] مردم، حفظ مى كند و خداوند جمعيت كافران لجوج را هدايت نمى كند).
در آیات قبل از این آیه از برنامه و روش اهل كتاب انتقاد شده است(1) و در آیات بعد نيز به گوشه ای از كارشكني ها، گفتگوها، سؤالات و ايرادهاى اهل كتاب اشاره می شود و نیز به منطق سست آنها پاسخ داده می شود.(2) در ابتدا چنین تصور می شود که با توجه به سیاق این آیات، آیه ابلاغ هم درمورد مکر یهود مدینه نازل شده و پیامبر(صلی الله علیه وآله) را از خطرات احتمالی آنها حفظ کرده است؛ اما قرائن فراوانی وجود دارد که نشان می دهد آیه ابلاغ در مورد مکر یهود نیست و چنین تصوری به دلایل ذیل اشتباه است:
1) بی ارتباط بودن شأن نزول آیات با ترتیب آنها در مصحف شریف
ترتیب آیات قرآن در مصحف شریف بر اساس نزول نبوده است تا بتوان با سیاق آیات بر یک معنی خاص تمسک کرد. بلکه باید تک تک آیات را با توجه به شأن نزول آنها بررسی کرد. قرآن مجموعه آياتى است كه برحسب حوادث و پيشامدهاى گوناگون و هدف هاى مختلف تدريجاً از طرف خداوند فرستاده شده است. چه بسا در يك سوره مقصدهاى مختلف و موضوعات گوناگون مورد بحث واقع شده است و به همين دليل نمى توان قبل و بعد آيه اى را گواه محكم بر چيزى گرفت و روابط آنها را حفظ نمود. گاهى تمام آيات يك سوره به صورت آياتى است كه مضامين آنها به سان حلقه زنجير به هم پيوسته وارد شده اند و گاهى ابداً به هم مربوط نيستند.
با توجّه به اين مطلب، مشكل بزرگى كه گاهى براى انسان پيش مى آيد حل مى شود و آن اين كه بسيارى از آيات، در ميان سوره اى، كوچكترين تناسبى با قبل و بعد خود ندارد(3) گرچه بعضى از مفسّران زياد كوشش مى كنند كه تناسبى براى آنها در نظر بگيرند و ارتباط آنها را درست نمايند ولى شايد اين كار يك زحمت بيهوده باشد. زيرا تمام آيات يك سوره - به فرض آن كه همه آنها در مدينه و يا مكّه نازل شده باشد- يكجا نازل نشده بلكه به مناسبات و مقتضياتى نازل گرديده و هر چند آيه، برى خود شأن نزول جداگانه اى دارد روى اين حساب هيچ دليلى ندارد كه تمام آيات يك سوره با هم مرتبط و مطالب آن به صورت حلقه زنجيرى جلوه كند.(4) خصوصا وقتی قرائن فراوانی برخلاف آن وجود داشته باشد و آیه ابلاغ نیز مصداق همین امر می باشد.
2) در زمان نزول این آیه خطری از جانب یهود متوجه پیامبر نبود
شواهد روایی و تاریخی نشان مى دهد كه این آیه نمی تواند در مورد «مکر یهود» مدینه باشد؛ چرا كه تا زمان نزول سوره مائده، اين مسئله كاملًا حل شده بود(5) و پیامبر(صلی الله علیه وآله) از مکر آنها هراسی نداشتند تا این آیه بخواهد به این مسأله سفارشی داشته باشد.
بنا به تصریح مفسرین شیعه و اهل سنّت سوره مائده آخرین سوره ای است که بر پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در حجة الوداع نازل شده است و در آن هنگام یهودیان در میان جمعیت حاضر نبودند تا خطری از آنان متوجه پیامبر باشد. مطابق روایات، به نقل از عبدالله بن عمر، سوره مائده آخرین سورة نازل شده است و در سال حجة الوداع و دو یا سه ماه قبل از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله) نازل شده است،(6) و به همین دلیل مفسران معتقدند: بعضى احكام به موجب آيات اين سوره نسخ شده ولى از احكام مقرره در سوره مائده چيزى نسخ نگرديده است.(7)
لذا اگر آیاتی درباره اهل کتاب در این سوره آمده، همانطور که در ابتدا بیان شد جنبه ارشادی و تشویق به ایمان آوردن آنها بوده و هیچ تهدیدی از سوی آنها متوجه پیامبر(صلی الله علیه وآله) نبود و آیه إبلاغ هیچ تناسبی با نزول آن درمورد مکر یهود ندارد.
3) سیاق با توجه به نص روایات ظهور ندارد
سیاق آیات بر فرض داشتن ظهور، قرینه ای مقامی است؛ امّا در برابر نص روایاتی که این آیه را در باره غدیر می داند ظهوری نخواهد نداشت. منابع و روایات معتبر شیعه و اهل سنت به این حقیقت تصریح کرده اند که آیه ابلاغ در روز غدیر نازل شده و عدّه زيادى از محدّثان صدر اسلام معتقدند که این آیه در شأن امير مؤمنان على(عليه السلام) نازل شده است. از جمله اين دانشمندان:
1- «ابن عبّاس» راوى، مفسّر معروف و كاتب وحى، كه مورد قبول شيعه و اهل سنّت است.
2- «جابر بن عبد الله انصارى» چهره اى بسيار مشهور كه او نيز مورد قبول هر دو گروه مى باشد.
3- «ابو سعيد خدرى» از بزرگان اصحاب پيامبر كه بسيار مورد احترام است.
4- «عبد الله بن مسعود» يكى از نويسندگان وحى و از مفسّران قرآن كريم.
5- «أبو هريره» از راويان بسیار مورد استناد و مورد قبول اهل سنّت.
6 و 7- «حذيفه» و «براء بن عازب» دو تن از اصحاب معروف پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله).
و جمعى ديگر از دانشمندان و ياران پيامبر معترفند كه آيه فوق پيرامون ولايت حضرت على(عليه السلام) نازل شده است.
قابل توجّه اين كه، در مورد رواياتى كه بعضى از اشخاص فوق نقل كرده اند طرق مختلفى وجود دارد مثلًا روايت نزول این آیه درباره غدیر با يازده طريق از ابن عبّاس و جابر بن عبد الله انصارى نقل شده است.(8)
در بين مفسّران اهل سنّت نيز عدّه اى روايت مربوط به ولايت امير مؤمنان(عليه السلام) را نقل كرده اند. به عنوان نمونه برخی از روایاتی که اهل سنت نقل کرده اند را بیان می کنیم:
الف) أبى سعيد خدري نقل می کند: «نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ»عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَ سلّم) يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فِي عَلَى بْنِ أَبَى طَالِبٍ»(9)؛ (آیه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» در روز غدیر خم و در شأن على بن أبى طالب بر پیامبر(صلى الله عليه وآله) نازل شد).
ب) ابن مردويه از ابن مسعود نقل می کند: «كُنَّا نَقْرَأُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سلّم):«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ»أَنَّ عَلِيّاً مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ«وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس»»(10)؛ ([بخاطر نزول آیه ابلاغ درباره امام علی(علیه السلام) این آیه را] در زمان رسول الله(صلى الله عليه و سلم) اینگونه قرائت می کردیم: «اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، به طور كامل [به مردم] ابلاغ كن [و بگو که علی(علیه السلام) مولی و سرپرست مؤمنین می باشد]؛ و اگر چنين نكنى، رسالت او را انجام نداده اى، و خداوند تو را از [خطرات احتمالى] مردم حفظ مى كند»).
ج) از ابن عباس درباره این آیه نقل شده است: «نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ(رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ) أَمَرَ النَّبِيُّ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سلّم) أَنْ يُبَلِّغَ فِيهِ فَأَخَذَ(عَلَيْهِ السَّلَامُ) بِيَدِ عَلِيٍّ وَ قَالَ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»(11)؛ (این آیه درباره امام علی(علیه السلام) نازل شده و به پیامبر(صلی الله علیه وآله) امر شد تا آن را به مردم ابلاغ کند. پس پیامبر(صلی الله علیه وآله) دست علی را گرفت و گفت: هر کس من مولای او هستم پس علی مولای اوست. خداوندا دوست بدار کسی را که او را یاری کند و دشمن بدار کسی را که با او دشمنی ورزد).
د) فخر رازی كه در ميان مفسّران اهل سنّت بى نظير است و تفسير قوى و مشروحى دارد و انسانى هوشيار و عالم است (هر چند تعصّب زيادى نيز دارد كه بعضاً حجابى براى او شده است) پس از بيان نُه احتمال در تفسيرآيه فوق، ولايت امير مؤمنان را به عنوان دهمين احتمال مطرح مى سازد و آن را نظر بسیاری از صحابه بیان می کند. متن كلام فخر رازى به شرح زير است: «نَزَلَتْ الْآيَةُ فِي فَضْلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عَلَيْهِ السَّلَامُ) وَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ أَخَذَ بِيَدِهِ وَ قَالَ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» فَلَقِيَهُ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ: «هَنِيئاً لَكَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلَايَ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ»، وَ هُوَ قَوْلُ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ الْبَرَاءُ بْنِ عَازِبٍ وَ مُحَمَّدِ بْنُ عَلِيٍّ وَ...»(12)؛ (اين آيه در مورد علىّ بن أبي طالب نازل شده است. هنگامى كه اين آيه شريفه نازل شد، پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) دست على(عليه السلام) را گرفت (و بلند كرد) و فرمود: «هر كس كه من مولاى او هستم پس اين على هم مولى و رهبر اوست. پروردگارا! كسانى كه ولايت على را پذيرفته اند دوست بدار و كسانى كه با او به دشمنى برخاسته اند، دشمن بدار!» سپس عمر با على(عليه السلام) ملاقات كرد و به آن حضرت عرض كرد: «اى فرزند ابو طالب! اين فضيلت و مقام بر تو مبارك باشد. تو از امروز مولا و رهبر من و همه مردان و زنان مسلمان شدى!»، ابن عباس و براء بن عازب و محمد بن علی و... این نظر را پذیرفته اند).
ه) طبق آنچه در كتاب «شواهد التّنزيل» آمده، «زياد بن منذر» مى گويد: نزد امام باقر(عليه السلام) بودم در حالى كه آن حضرت در گفتگو با مردم بود، شخصى از اهل بصره به نام «عثمان الاعشى» برخاست و گفت: اى فرزند رسول خدا، جانم به فدايت باد! از حسن بصرى پرسيدم كه اين آيه در مورد چه كسى نازل شده است؟ گفت: در مورد مردى، ولى نام او را مشخّص نكرد! (لطفاً شما بفرمائيد كه اين آيه در مورد چه كسى نازل شده است؟)
امام فرمود: «اگر مى خواست بگويد مى توانست نام او را بيان كند، ولى از ترس نگفته است [چون در دوران سياه بنى اميّه بوده، علاوه بر اين كه ميانه خوبى هم با امير مؤمنان على(عليه السلام) نداشته است]، امّا من مى گويم ... هنگامى كه خداوند جان پيامبر(صلى الله عليه و آله) را در مقابل خطرات احتمالى تضمين كرد، آن حضرت دست علىّ بن أبي طالب(عليه السلام) را بلند كرد و او را به عنوان جانشين و خليفه خود معرّفى نمود».(13)
نتيجه اين كه، احاديث و روايات و گفتار صحابه و روات و نظريّات مفسّرين و دانشمندان، همگى دلالت دارد كه آيه تبليغ پيرامون ولايت امير المؤمنين على(عليه السلام) نازل شده است.(14)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.