پاسخ اجمالی:
منظور قرآن از هفت آسمان چیزی بسیار فراتر از آنچه در یونان قدیم به آن قائل بوده اند، می باشد و دلالت بر تعدّد «مجموعه های عظیم نجومی»، فراتر از کهکشان و سحابیها دارد. از نظر قرآن زمین و خورشید و ماه و سایر اجرام آسمانی همه در مدار خود در حرکت اند و این برخلاف یافته های نجوم یونان قدیم است که زمین را ثابت و محور حرکت آسمان ها می دانست. ضمن اینکه عقیده به هفت آسمان با معانی مختلف آن پدیده ای قدیمی تر از نظریه نجوم یونان قدیم است و در یونان قدیم غالبا به افلاک نه گانه قائل بوده اند نه هفت آسمان.
پاسخ تفصیلی:
در چندین آیه از قرآن به مسأله هفت آسمان اشاره شده است از جمله در آیه 15 سوره نوح می خوانیم: «ألَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمواتٍ طِباقاً»؛ (آيا نمى دانيد خداوند چگونه هفت آسمان را يكى بالاى ديگرى آفريد). همچنین در آیه 12 سوره طلاق می خوانیم: «اللَّهُ الَّذى خَلَقَ سَبْعَ سَمواتٍ وَ مِنَ الارضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَموا انَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَىءٍ قَديرٌ»؛ (خداوند همان كسى است كه هفت آسمان را آفريد و از زمين نيز همانند آنها را؛ فرمان [و تدبير] او در ميان آنها پيوسته فرود مى آيد تا بدانيد خداوند بر هر چيز تواناست و اين كه علم خدا به همه چيز احاطه دارد). در آیه 29 سوره بقره نیز آمده است: «هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»؛ (او خدايى است كه همه آنچه [از نعمتها] در زمين وجود دارد، براى شما آفريده سپس به آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود و او به هر چيز آگاه است) و... .
با توجه به این آیات در ابتدا چنین تصور می شود که قرآن در این مسأله از نظر دانشمندان علوم نجوم یونانی قدیم که به هفت عنصر: خورشید، زمین، ماه، ناهید، برجیس، بهرام و کیوان، به مرکزیت زمین قائل بودند تبعیت کرده است در حالی که علم جدید آن نگاه کهن به نجوم را رد کرده است و بنابراین قرآن در این موضوع از یک نظریه غلط پیروی کرده است. با این وصف چگونه می توان ادعا کرد قرآن منشأ وحیانی دارد و همه حقایق در آن وجود دارد و معجزه جاوید پیامبر می باشد؟
قبل از پاسخ لازم به ذکر است که شباهت ظاهری بین دو نظریه هرگز به معنی یکسان بودن آن دو نمی باشد و اگر بدون تعصب به این آیات بنگریم متوجه خواهیم شد که اشاره قرآن به هفت آسمان هیچ ارتباطی با نجوم منسوخ یونان ندارد زیرا:
اولا، با کمی تأمل در آیاتی که ذکر شد و بر اساس سایر آيات قرآن چنين استفاده مى شود كه منظور از هفت آسمان چیزی بسیار فراتر از آنچه در یونان قدیم به آن قائل بوده اند می باشد. از نگاه قرآن تمام كرات و ثوابت و سيارات و حتی هفت عنصری را که نجوم یونان قدیم بیان کرده است همه جزء آسمان اول است و شش عالم ديگر وجود دارد كه از دسترس ديد ما و ابزارهاى علمى امروز ما بيرون است و مجموعا هفت عالم را به عنوان هفت آسمان تشكيل مى دهند.
شاهد اين سخن اينكه قرآن در آیه 12 سوره فصلت مى گويد: «وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ»؛ (ما آسمان پائين را با چراغهاى ستارگان زينت داديم).
در آیه 6 سوره صافات نیز مى خوانيم: «إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ»؛ (ما آسمان پائين را با كواكب و ستارگان زينت بخشيديم).
از اين آيات به خوبى استفاده مى شود كه از دیدگاه قرآن همه آنچه را ما مى بينيم [و حتی بسیاری از آنچه نمی بینیم و حدس می زنیم وجود داشته باشد] و جهان ستارگان را تشكيل مى دهد همه جزء آسمان اول است و در ماوراى آن شش آسمان ديگر وجود دارد كه ما در حال حاضر اطلاع دقيقى از جزئيات آن نداريم. طبق علم جدید نیز منظور از یک آسمان یک کره نیست بلکه همه کرات و منظومه ها با کهکشان ها و سحابی هایش هنوز یک آسمان محسوب می شوند و دانشمندان اعتراف کرده اند که از دست یابی به آسمان های فراتر از این مجموعه عاجزند.(1)
جديدترين اطلاعات دانشمندان در زمينه آسمان ها مخصوصاً كهكشان ها به ما مى گويد: تاكنون به وسيله دوربين هاى عظيم نجومى بيش از يك ميليارد كهكشان در آسمان ها كشف شده كه يكى از آنها كهكشان راه شيرى نام دارد و منظومه شمسى ما جزء ناچيزى از آن به شمار مى رود. زيرا تنها در اين كهكشان ما بيش از يكصد ميليارد ستاره وجود دارد كه خورشيد با آن عظمتش يكى از ستارگان متوسط در ميان اين خيل عظيم ستارگان است.
با توجّه به اينكه هر قدر تلسكوپ ها و دوربين هاى عظيم نجومى بزرگ تر و دقيق تر مى شود جهان هاى تازه اى براى ما كشف مى گردد معلوم نيست كه در ماوراى آنچه ما مى بينيم و مى شناسيم چه عوالمى وجود دارد و اى بسا آنچه با عظيم ترين تلسكوپ ها ديده مى شود فقط گوشه كوچك و ناچيزى از اين جهان پهناور باشد.(2) اینجا است که به عظمت قرآن پی می بریم که چگونه به طرز اعجاز آمیزی همه این ستاره ها و اجرام آسمانی را فقط آسمان دنیا بیان می کند و اينجا است كه به عمق آيه 57 سوره مؤمن پى مى بريم كه مى گويد: «لَخَلْقُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَايَعْلَمُونَ»؛ (آفرينش آسمانها و زمين، از آفرينش انسانها عظيمتر است، ولى بيشتر مردم نمى دانند).
آيا بيان چنين مطالبى در عصر نزول قرآن آن هم در نقطه اى كه از عقب مانده ترين نقاط جهان بود به وسيله يك فرد درس نخوانده، که با هیچ یک از دانشمندان آن زمان ارتباط نداشت تا نجوم یونان قدیم را بخواهد از آنها فرا گیرد، معجزه محسوب نمى شود؟(3)
بنا بر این با این توضیحات مشخص شد منظور از آسمان در گفتمان قرآنی عناصر هفت گانه مورد اشاره در علوم نجوم یونان قدیم نیست.
ثانیا، از نظر قرآن زمین و خورشید و ماه و سایر اجرام آسمانی همه در مدار خود در حرکت اند و این برخلاف یافته های نجوم یونان قدیم است که زمین را ثابت و محور حرکت آسمان ها می دانست. نظریه ای که در عصر نزول قرآن و قرن هاى قبل و بعد از آن بر محافل علمى در مورد آسمان و زمين حاكم بود که زمين را مركز جهان مى شمرد و ستارگان و خورشيد را در دل فلك هايى بلورين ميخكوب مى دانست و فلك ها را در اطراف زمين در گردش محاسبه مى كرد. طبق این نظریه عالم جسمانی متشکل از نه فلکِ تو در تو بوده و هر فلک بالاتر بر افلاک و عوالم پائین تر احاطه داشته و مدبّر آن محسوب می شد.(4) اما قرآن مجيد در آيه 38 و 40 سوره يس به صراحت با این نظریه مخالفت کرده و مى فرمايد: «وَالشَّمْسُ تَجْرِى لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ» * «لَاالشَّمْسُ يَنْبَغِى لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِى فَلَكٍ يَسْبَحُونَ»؛ (و خورشيد [نيز براى آنها آيتى است] كه پيوسته به سوى قرارگاهش در حركت است؛ اين تقدير خداوند توانا و دانا است* نه خورشيد را سزا است كه به ماه رسد و نه شب بر روز پيشى مى گيرد و هر يك در مسير خود شناورند). قرآن در این آيات به دو دليل نظريه مذكور را رد مى كند:
1) خورشيد پيوسته به سوى قرارگاهش در حركت است (يا خورشيد در قرارگاه خود در حركت مى باشد) نه اينكه خورشيد به دور زمين آن هم نه خودش، بلكه به دنبال فلك بلورينش در حركت باشد.
2) خورشيد و ماه هر كدام در مسير خود شناورند.
طبق این دو نکته قرآن نه تنها با نظریه مرکزیت زمین و افلاک نه گانه هم خوانی ندارد بلکه به طرز شگفت آوری به آنچه علم امروز کشف کرده نیز اشاره دارد.(5)
در کنار همه اینها باید این نکته را نیز لحاظ کرد که عقیده به هفت آسمان با معانی مختلف آن پدیده ای قدیمی تر از نظریه نجوم یونان قدیم است و در یونان قدیم غالبا به افلاک نه گانه قائل بوده اند نه هفت آسمان و حتی خواجه طوسى(597- 672 ق) متكلم و منجم مشهور مسلمان تلاش كرد تا عدد افلاك را از نه، به هفت تقليل دهد امّا مورد حمايت دانشمندان زمانش قرار نگرفت.(6)
حاصل همه این توضیحات این است که تأثیرپذیری قرآن از نظریات یونان قدیم بی معنی است و اگر این گونه می بود با توجه به نظریات دیگری که در آن زمان مطرح بود این قدر با صراحت و در آیات مختلف از هفت آسمان و شگفتی های آنها سخن گفته نمی شد و به نظریات دیگر نیز اشاره می شد.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.