پاسخ اجمالی:
از مراجعه به آیات قرآن و روایات فرقین به دست می آید که تقیه نیز دستوری دینی و امری مشروع است؛ اما این بدین معنی نیست که انجام آن بدون هیچ حد و مرزی و همواره جایز باشد؛ بلکه می توان آن را به اقسام پنج گانه احکام تکلیفی تقسیم کرد و در جایی که دین در خطر باشد و تقیّه کردن موجب ارتکاب برخي محرمات يا ترک برخي واجبات مثل امر به معروف و نهی از منکر و یا باعث توهين به ساحت دين می شود و ... نه تنها جایز نیست، بلکه حرام می باشد. چنانکه جمله امیر المومنین علی(ع) «مَوتٌ فِی طَاعَةِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ خَیرٌ مِن حَیَاةٍ فِی مَعصِیَةِ اللهِ» اشاره به همين حدود است.
پاسخ تفصیلی:
روایتی با این مضمون از على بن ابی طالب(علیه السلام) نقل شده است که شخصی به نام أبوعطاء می گوید: «خَرَجَ عَلَینَا أمِیرُالمُؤمِنِینَ عَلِیُّ بنُ أبِی طَالِبٍ مَحزُوناً یَتَنَفَّسُ»؛ (روزي امیر المومنین پیش ما آمدند در حالي كه با حزن و اندوه آه می کشیدند)، «فَقَالَ: کَیفَ أنتُم وَ زَمانٌ قَد أظَلَّکُم تُعَطَّلُ فِیهِ الحُدُودُ وَ یُتَّخَذُ المَالُ فِیه دُولاً و یُعَادَی فِیهِ أولِیَاءُ اللهِ وَ یُوالَی فِیهِ أعداءُ الله»؛ (فرمودند: زمانى مى آيد كه حدود در آن جارى نمى شود، مال مردم را به ناحق مى خورند، با دوستان خدا دشمنى مى شود و با دشمنان خدا دوستى، شما در این حال چه خواهید کرد؟)، ابوعطاء می گوید: «قُلنَا فَإن أدرَکنَا ذَلِکَ الزَّمَانَ کَیفَ نَصنَعُ»؛ (عرض کردیم، اگر ما چنین زمانی را درک کردیم، چه كنيم؟)، «قَالَ: کُونُوا کَأصحَابِ عِیسَی(عَلَيْهِ السَّلَامُ)؛ نَشَرُوا بِالْمَنَاشِيرِ وصُلبوا عَلَى الْخَشَبِ»؛ (ایشان فرمودند: مانند ياران عيسى باشيد كه با ارّه ها آنان را تكه تكه كردند و بر دار رفتند [یعنی اگر شما را با ارّه تکه تکه کردند و شما را به تخته دار کشیدند، باز هم دست از دينتان بر نداريد.])، بعد هم فرمودند: «مَوتٌ فِی طَاعَةِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ خَیرٌ مِن حَیَاةٍ فِی مَعصِیَةِ اللهِ»(1)؛ (مرگ در اطاعت خدا بهتر از زندگى در گناه است).
این روایات حکایت از اهمیت امر به معروف و نهی از منکر و حق طلبی در برابر ظالم می کند. یعنی مردن بهتر از نشستن و تماشای معصیت است و بايد با منکرات برخورد كرد. با توجه به این سخنان این سوال مطرح می شود که آیا تقیه مصطلح شیعه با این مضامین سازگار است؟ آیا کسی که تقیه می کند می تواند این چنین حق طلب و ظلم ستیز باشد؟!
جواب این است که این مطلب به هیچ وجه منافاتی با مسئله تقیه ندارد؛ چرا که تقیه نیز مانند امر به معروف و نهی از منکر یک دستور شرعی است و با بررسی محدوده تقيه درمييابيم كه هیچگاه با امر به معروف و عدالت طلبی تعارض پیدا نمی کند.
مشروعیت تقیه در آیات الهی:
با مراجعه به قرآن کریم در می یابیم که تقیه یک تکلیف قرآنی است و ارتباطی به شیعه و سنی نداد؛ بلکه آیات متعددی مثل آیه 28 سوره آل عمران، آیه 28 سوره غافر و آیه 106 سوره نحل بر مشروعیت آن دلالت می کنند.
ما به عنوان نمونه آیه 106 سوره مبارکه نحل را بررسی می کنیم. این آیه جریان عمار و پدرش یاسر را باز گویی می کند؛ خداوند در این آیه می فرماید: «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إيمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإيمان»؛ (کسانی که بعد از ایمانشان به خدا کافر شوند [مجازات می شوند] بجز آنها که تحت فشار واقع شده اند در حالی که قلبشان با ایمان، آرام است). در این آیه خداوند متعال به صراحت بیان می کند که اظهار به کفر جایز نیست؛ مگر اینکه با قلب مطمئن از ایمان و از روی تقیه این کار صورت گیرد.
فخر رازی از علمای سر شناس اهل سنت در توضیح این آیه چنین می نویسد: «ظاهر الآية يدل أن التقية إنما تحل مع الكفار الغالبين إلا أن مذهب الشافعي رضي الله عنه أن الحالة بين المسلمين إذا شاكلت الحالة بين المسلمين والمشركين حلت التقية محاماة على النفس»(2)؛ (ظاهر آيه دلالت مي كند كه تقيه فقط از كفار مشروع باشد؛ اما مذهب شافعي بر اين است كه اگر در ميان مسلمانان نيز همان حالتي كه ميان مسلمان و مشرك است، پيش بيايد، تقيه به خاطر حفاظت از جان جايز است).
مشرو عیت «تقیه» در روایات:
علاوه بر آیات قرآن کریم روایات فراوانی از شیعه و سنی نیز داریم که مشروعیت تقیه را به اثبات می رساند. که به بخشی از این روایات اشاره می کنیم:
الف: روایات اهل سنت:
1. عائشه از پیامبر نقل کرده است که از پیامبر پرسیدم که آیا حجر اسماعیل، جزء «بیت» است یا جزء «بیت» نیست؟ پیامبر در جواب من فرمود: بله جزء بیت است. گفتم: پس چرا دستور نمی دهید که آن را داخل در «بیت» بکنند؟ پیغمبر فرمود:«يَا عَائِشَةُ، لَوْلاَ أَنَّ قَوْمَكِ حَدِيثُ عَهْدٍ بِجَاهِلِيَّةٍ لَأَمَرْتُ بِالْبَيْتِ، فَهُدِمَ، فَأَدْخَلْتُ فِيهِ مَا أُخْرِجَ مِنْهُ»(3)؛ (پیغمبر اکرم به عایشه فرمود: ای عایشه! اگر قوم تو تازه از جاهلیت به اسلام در نیامده بودند، دستور می دادم تا خانه خدا را خراب بکنند و حجر اسماعیل را که از خانه خارج شده را در بیت داخل می کردم). این روایت صراحت دارد، بر اینکه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) از ترس قوم عایشه، دستور به تخریب حجر اسماعیل نمی دهد! این چیزی جز تقیه مصطلح که شیعیان به آن اعتقاد دارند، نیست.
2. همچنین از عائشه نقل شده است که رسول خدا از یک فرد مسلمان به خاطر بد زبانی او تقیه می کند و با او با نرمی و ملاطفت سخن می گوید: «... قَالَت: اسْتَأْذَنَ رَجُلٌ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ، فَقَالَ « ائْذَنُوا لَهُ بِئْسَ، أَخُو الْعَشِيرَةِ أَوِ ابْنُ الْعَشِيرَةِ». فَلَمَّا دَخَلَ أَلاَنَ لَهُ الْكَلاَمَ، قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ قُلْتَ الَّذِى قُلْتَ ثُمَّ أَلَنْتَ لَهُ الْكَلاَمَ ؟ قَالَ «أَىْ عَائِشَةُ! إِنَّ شَرَّ النَّاسِ مَنْ تَرَكَهُ النَّاسُ - أَوْ وَدَعَهُ النَّاسُ - اتِّقَاءَ فُحْشِهِ»(4)؛ (عايشه روايت کرده است که شخصی خواست نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد شود، فرمود: به او اجازه دهيد که از قوم و عشيره بدي است، و وقتی وارد شد به نرمی با وي صحبت کرد. گفتم: اي رسول خدا آن جملات را گفتيد و سپس اينگونه با او سخن گفتيد؟ فرمود: ای عائشه! بدترين مردم کسی است که مردم او را به خاطر پرهيز از زبان او ترک کنند [و او نيز بد زبان بود و من به همين علت با او به خوبی سخن گفتم تا به من دشنام ندهد]). در اين روايت رسول خدا در برابر شخص مسلمان بد زبان تقيه می كند تا از آسیبهاي زبانی او در امان باشد.
ب: روایات شیعه:
روايات بسياري از طريق اهل بيت(علیهم السلام) درباره «تقيه» وارد شده است كه اگر نگوييم به حد تواتر معنوی می رسد، قطعاً از حد استفاضه تجاوز می كند؛ تا جايي كه مرحوم «شيخ حر عاملي»(رضوان الله تعالي عليه) در كتاب وسائل الشيعه، 128 روايت را در ضمن 13 باب جمع آوري كرده است.(5) بر اساس این روایات تقیه یکی از شعارهای شیعه است و نیازی به بیان این روایات نیست.
محدوده و احکام تقیه:
فقهاء شیعه تقیه را از حیث احکام شرعی به پنج قسم از احکام خمسه تکلیفی تقسيم کرداهاند.(6).
1. واجب: تقيه واجب، در جايي است که دفع ضرر بالفعل واجب باشد؛ به عبارت بهتر، تقیه واجب بنا بر احادیث و فتاوای فقها، جایی است که اضطرار و ضرورت بر آن صدق کند و شخص به خاطر ترس از جان یا آبروی خود یا بستگان و اطرافیان نزدیک خویش کتمان عقیده کند.(7).
2. مستحب: تقيه مستحب، در جايي است که فرد به منظور رهانیدن خویش از معرض خطر انجام دهد؛ به اين معنا که ترک تقيه موجب شود تدريجاً زياني از ناحيه طرف مقابل متوجه انسان گردد. بعضی از فقها مثل شیخ مرتضی انصاری مصداق تقیه مستحب را مدارا کردن با اهل سایر مذاهب و تأکید بر معاشرت با آنها با کارهایی چون عیادت از بیماران، تشییع مردگان و حضور در مساجد و نمازهای آنان دانسته است.(8).
3. مباح: تقيه مباح، در جايي است که پرهيز کردن و نکردن از نظر شرع، يکسان باشد؛ چنانکه شیخ مفید و فخر رازی تقیه را در صورت ترس از زیان مالی و حفظ آن مباح و جایز شمرده است.(9)
4. مکروه: تقيه مکروه، در صورتي است که ترک تقيه و تحمل ضرر در نظر شرع بهتر باشد، مثلاً اظهار آن موجب اعلاي کلمه حقّ گردد.
5. حرام: تقيه حرام، در موردي است که رعایت کردن آن موارد از نظر شارع اهمیت بسیار دارد و تقیه کردن در آنها به نابودی اساس دین می انجامد، مانند محو کردن قرآن، از بین بردن کعبه و نفی احکام ضروری یا اصول دین یا مذهب؛ مواردی که کاربرد تقیه به خونریزی و قتل می انجامد، شرب خمر، مسح بر کفش در وضو و بیزاری جستن از امامان(علیهم السلام).(10)
به عبارت بهتر، هدف از تشريع تقيه نجات جان مسلمان، حفظ هويت دين، بقاء مذهب و وحدت مسلمين در محوريت دين است، وقتي که چنین هدف بر تقیه مترتب نشد و اجرای آن باعث حفظ جان و دین مومن نگردد؛ بلکه اجرای آن به ضرر دين و جان مومنین تمام شود، نه تنها جایز نیست، بلکه حرام نیز می باشد. چنانکه امام باقر(علیه السلام) در حدیث به آن تصریح می فرماید: «إِنَّمَا جُعِلَتِ التَّقِيَّةُ لِيُحْقَنَ بِهَا الدَّمُ فَإِذَا بَلَغَ الدَّمَ فَلَيْسَ تَقِيَّة»(11)؛ (تقیه برای جلوگیری از خونریزی وضع شده است؛ پس هرگاه به خونریزی رسد تقیه نباشد).
بنابراین تقیه هرچند مشروعیت دارد، اما نمی توان آن را همواره در هر موقعیت و مکان به کار بست؛ بلکه در مواردی که دین در خطر باشد و تقیه موجب ارتکاب برخي محرمات يا ترک برخي واجبات مثل امر به معروف و نهی از منکر و یا توهين و هتک به ساحت دين و مذهب و بهانه برای فرار از تکلیف الهی وشرعی شود، نه تنها جایز نیست، بلکه ممنوع است. جمله امیر المومنین علی(ع) «مَوتٌ فِی طَاعَةِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ خَیرٌ مِن حَیَاةٍ فِی مَعصِیَةِ اللهِ» اشاره به همين حدود است.
بر این اساس اگرچه شیعیان به تقیه اعتقاد دارند امّا هیچگاه از امر به معروف، حق طلبی و مبارزه در برابر ظالم دست بر نداشته و نمی دارند؛ چنانکه سیره امامان معصوم(علیهم السلام) شیعه چنین بود و بسیاری از علمای سلف و خلف آنان و مردم عادی شیعه همگی به خاطر حق گویی و حق طلبی به دست حکام ظالم اموی و عباسی و ... به شهادت رسیده اند.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.