پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در بیان آثار مخرّب غیبت مى فرمايد: «هر كس از برادر مسلمانش استوارى در دين را مشاهده كرد، بايد به نكوهش او گوش نکند». در واقع باید به حُسن سابقه و تقواى الهى افراد اطمينان داشت. سپس حضرت گوينده صادق را معصوم ندانسته و مى فرمايد: «ميان حق و باطل بيش از چهار انگشت فاصله نيست». حضرت در تفسیر این سخن، انگشتان خود را جمع كرد و در بین گوش و چشم خود قرار داده، و می فرماید: «باطل آن است كه بگويى: شنيدم، و حق آن است كه بگويى: ديدم».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در خطبه 141 نهج البلاغه، به بیان آثار مخرّب غیبت پرداخته و نخست مى فرمايد: (اى مردم! هر كس از برادر مسلمانش استوارى در دين و درستى روش را مشاهده كند، بايد به سخنانى كه اين و آن در نكوهش او مى گويند گوش فرا ندهد)؛ «أيُّهَا النَّاسُ، مَنْ عَرَفَ مِنْ أَخِيهِ وَثِيقَةَ دِينٍ وَ سَدَادَ(1)طَرِيقٍ، فَلَا يَسْمَعَنَّ فِيهِ أَقَاوِيلَ الرِّجَالِ».
در حقيقت امام(عليه السلام) در اين بخش كوتاه از خطبه، از طرق مختلفى آثار سوء غيبت را در شنونده خنثى مى كند، و نخستين طريق را همان می داند كه در عبارت بالا آمده؛ زيرا انسان هنگامى كه كسى را به حسن سابقه و تقواى الهى شناخته باشد، بايد اطمينان پيدا كند اگر چيز خلافى درباره او مى گويند، اشتباه است، زيرا هميشه موارد مشكوك را بر موارد معلوم حمل مى كنند، و به تعبير مشهور «الَظَّنُ يُلْحِقُ الشيْءَ بِاْلأَعَمِّ الأَغْلَبِ».
البتّه مفهوم اين سخن آن نيست كه غيبت و عيب جويىِ افراد را درباره كسانى كه سابقه آن را نداريم، بپذيريم؛ بلكه هدف، تأكيد بيشتر در مورد افراد خوش سابقه است، كه به هيچ وجه نبايد گفتار بدگويان و بدخواهان را درباره آنها تصديق كرد.
سپس امام(عليه السلام) به نكته ديگرى اشاره مى فرمايد: كه به فرض گوينده آدم صادقى باشد، ولى به يقين معصوم نيست، و هر انسانى جز معصومين(عليهم السلام) جايز الخطا هستند، و اين امر سبب مى شود كه انسان نسبت هايى را كه به افراد داده مى شود، به آسانى نپذيرد، حضرت مى فرمايد: (آگاه باشيد! گاه تيرانداز تيرش به خطا مى رود)؛ «أَمَا إِنَّهُ قَدْ يَرْمِي الرَّامِي، وَ تُخْطِىءُ السِّهَامُ»؛ و حدس و گمانها هميشه مطابق واقع نيست.
به علاوه، (سخن باطل فراوان گفته مى شود، و باطل نابود و بى اثر خواهد شد، و خداوند شنوا و شاهد بر اعمال بندگان است)؛ «وَ يُحِيلُ(2)الْكَلَامُ، وَ بَاطِلُ ذلِكَ يَبُورُ(3)وَ اللهُ سَمِيعٌ وَ شَهِيدٌ».
اشاره به اين كه بسيارى از مردم پاىبند به كلام حق نيستند، و هر چه بر زبانشان جارى شد مى گويند، به همين دليل، نبايد عيوب و گناهانى را كه به اشخاص نسبت مى دهند پذيرفت، چرا كه ممكن است از همان گفتارهاى باطل و بى اساسى باشد كه بدون تحقيق و نسنجيده به افراد نسبت مى دهند، به خصوص اين كه مى دانيم خداوند همه جا شاهد و ناظر است، و هر چه را مى گوييم مأمورانِ ثبت اعمال مى نويسند.
و در پايان نكته مهم ديگرى را تذکر داده و مى فرمايد: (بدانيد ميان حق و باطل بيش از چهار انگشت فاصله نيست!)؛ «أَمَا إِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ إلَّا أَرْبَعُ أَصَابِـعَ».
(كسى از حاضران از تفسير اين سخن سؤال كرد، امام(عليه السلام) انگشتان خود را جمع كرد و در ميان گوش و چشم خود در كنار صورتش قرار داد، سپس فرمود: باطل آن است كه بگويى شنيدم، و حق آن است كه بگويى ديدم!)؛ «فَسُئلَ(عليه السلام) عَنْ مَعْنى قَولِهِ هذَا، فَجَمَعَ أَصَابِعَهُ وَ وَضَعَها بَيْنَ أُذُنِهِ وَ عَيْنِهِ ثُمّ قَالَ: الْبَاطِلُ أَنْ تَقُولَ سَمِعْتُ، و الْحَقُّ أَنْ تَقُولَ رَأَيْتُ!».
اين سخن در واقع اشاره به شايعاتى است كه در ميان مردم زبان به زبان مى چرخد، و مردم به عنوان «مى گويند و مى گويند» مطالبى را به يكديگر منتقل مى سازند، كه چيزى جز شايعات بى اساس نيست، امام(عليه السلام) مى فرمايد: به شايعات اعتنا نكنيد، و تا نبينيد چيزى را به كسى نسبت ندهيد.
از اين جا پاسخ سؤالى را كه بسيارى از شارحان نهج البلاغه در اين جا مطرح كرده اند و گفته اند: «آيات قرآن، وحى آسمانى، سنّت پيامبر(صلى الله عليه و آله) و ائمّة معصومين(عليهم السلام)، همه از طريق سمع و شنيدن است، چگونه ممكن است باطل باشد؟» روشن مى شود؛ زيرا مقصود امام(عليه السلام) اين نيست كه اخبار ثقات و احاديث متواتره و مستفيضه كه از طريق شنيدن به ما رسيده، باطل است، بلكه اشاره به همان معنى عرفى و متعارف است كه در مورد شايعات بكار مى رود.
شاهد اين سخن حديثى است كه از امام حسن مجتبى(عليه السلام) نقل شده است، كه پرسيدند: «كَمْ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ؟»؛ (چقدر ميان حق و باطل فاصله است؟).
امام(عليه السلام) فرمود: «أرْبَعُ أَصَابِع فَمَا رَأَيْتَهُ بِعَيْنِكَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَيْكَ بَاطِلاً كَثيِراً»(4)؛ (چهار انگشت است، آنچه با چشمت ببينى حق است، حال آن كه با گوش هاى خود سخنان باطل فراوان و شايعات بى اساس مى شنوى).
كوتاه سخن اين كه، نه هر چه انسان مى بيند حق است؛ چرا كه گاه چشم خطا مى كند، و نه هر چه مى شنود باطل است؛ چرا كه ممكن است گويندگان افراد عادل و ثقه و معتبر و دقيقى باشند، ولى در ميان ديده ها خطا كم است، اما در ميان شنيده ها سخن باطل بسيار است، و آنچه در خطبه بالا آمده است اشاره به همين نكته دارد.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.