پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) پراکندگی، جهل و هواپرستی مردم را مانعی در مسیر اقامه عدالت دانسته و می فرماید: «اى ارواح پراختلاف و اى دل هاى پراكنده! شمايى كه بدنهايتان ظاهر است و عقلهايتان پنهان». در واقع حضرت اختلاف و پراكندگى را سبب از بین رفتن نيروها می داند. سپس مى فرمايد: «پيوسته شما را متوجه حق مى سازم ولى شما فرار مى كنيد. هيهات! كه من بتوانم به وسيله شما ظلمت را از چهره عدالت برگيرم». در واقع زدودن تاريکی از چهره عدالت نيازمند ياران آگاه و فداكار است نه مردمی همانند اهل کوفه که امام گرفتار آنان بود.
پاسخ تفصیلی:
از حوادث دردناك تاريخ اسلام، اين است كه پيشواى آگاه و مدير و مدبّرى همچون على(عليه السلام) گرفتار گروهى از مردم نادان، هواپرست، پراكنده و متشتّت شد كه ابزار بسيار بدى براى اقامه حكومت حق و عدالت بودند و در خطبه هاى مختلف نهج البلاغه می بینیم كه امام(عليه السلام) سخت از اين معنا ناراحت و گله مند است و از طرق مختلف براى درمان اين بيماريهاى اخلاقى آنان تلاش مى كند.
خطبه 131 نهج البلاغه از خطبه هايى است كه امام(عليه السلام) در آغاز به اين معنا پرداخته و چنين مى فرمايد: (اى ارواح پراختلاف و اى دل هاى پراكنده! شمايى كه بدنهايتان حاضر و ظاهر است و عقلهايتان پوشيده و پنهان)؛ «أَيَّتُهَا النُّفُوسُ الْمُخْتَلِفَةُ، و الْقُلُوبُ الْمُتَشَتِّتَةُ، الشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ، و الْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ».
امام(عليه السلام) در اين جا انگشت روى نقطه اصلى درد جامعه ها و جمعيّتها گذارده است و آن مسأله اختلاف و پراكندگى است كه سبب درگيرى ها و از ميان رفتن نيروها مى شود. تعبير به «الشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ...» اشاره به حضور جسمانى آنها در اجتماع و غيبت فكرى و روحانى و بيگانگى آنان از حوادث خطيرى است كه در جامعه مى گذرد.
اهميّت اين موضوع سبب شده كه امام(عليه السلام) در خطبه هاى ديگر، نيز همين تعبير را با كمى تفاوت ذكر مى فرمايد مانند آنچه در خطبه 29 و 97 بیان شده كه در اوّلى آمده است: «أَيُّها النّاسُ الْمُجْتَمِعَةُ اَبْدانُهُمْ الْمُخْتَلِفَةُ أَهْوائُهُمْ» و در دوّمى مى خوانيم: «أَيُّها الْقَوْمُ الشَّاهِدةُ اَبْدانُهُمْ الْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ الْمُخْتَلِفَةُ أَهْوائُهُمْ».
سپس مى فرمايد: (من پيوسته شما را متوجه حق مى سازم ولى شما از آن فرار مى كنيد همچون بزهايى كه از غرّش شير مى گريزند!)؛ «أَظْأَرُكُمْ(1)عَلَى الْحَقِّ وَأَنْتُمْ تَنْفِرُونَ عَنْهُ نُفُورَ الْمِعْزَى(2)مِنْ وَعْوَعَةِ(3)الاْسَدِ».
تعبير به «أَظْأَرُكُمْ» با توجه به اين كه «ظَأْر» در لغت به معنى دايه آمده، اشاره به اين است كه من همچون دايه مهربان پيوسته شما را از چشمه جوشان حق سيراب مى كنم ولى شما همواره از آن فرار مى كنيد فرارى كه همچون فرار بزها از نعره شير است و اين بدترين حالتى است كه در يك انسان ممكن است پيدا شود و چنان حق گريز باشد كه از آن بالاتر تصوّر نشود.
تعبير به «وَ عْوَعَةِ الاْسَدِ» صداى نعره شير تعبير جالبى است زيرا نمى فرمايد: «مِنَ الاْسَدِ»؛ از «شير» بلكه مى گويد: «از صداى شير» يعنى اين حيوان آن قدر ترسوست كه اطراف خود را نگاه نمى كند كه آيا چهره شير را مى بيند يا نه، بلكه با شنيدن يك صدا، پا به فرار مى گذارد و اين گونه است حال بعضى از حيوانات كه اگر در بيابان صداى شير را هر چند از فاصله دور بشنوند پا به فرار مى گذارند.
و در ادامه مى افزايد: (هيهات! كه من بتوانم به وسيله شما ظلمت و تاريكى را از چهره عدالت برگيرم، يا كژى حق را راست نمايم)؛ «هَيْهَاتَ أَنْ أَطْلَعَ(4)بِكُمْ سَرَارَ(5)الْعَدْلِ، أَوْ أُقِيمَ اعْوِجَاجَ الْحَقِّ».
به يقين حقّ، هرگز كجى ندارد كه بخواهند آن را راست كنند منظور آن است كه باطل با آن بياميزد كه پيشوايان الهى همواره سعى داشتند آميزه هاى باطل را از حق جدا سازند، همچنين عدالت ظلمتى ندارد كه بخواهند آن را بزدايند اين ظلم است كه غالباً با عدل آميخته مى شود و چهره آن را مى پوشاند.
به هر حال شك نيست كه براى زدودن تاريكيها از چهره عدالت و جداسازى باطل از حق، نياز به اعوان و انصار و ياران آگاه و هوشيار و فداكارى است و مردم نادان و بى وفا و پراكنده اى همچون مردم كوفه، كسانى نبودند كه بتوان به وسيله آنها تاريكيها را زدود و كژى ها را راست كرد، و اين درد بزرگى است كه پيشواى آگاه و شجاع و فداكارى همچون على بن ابى طالب(عليه السلام) به آن گرفتار شده بود.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.