پاسخ اجمالی:
تقواي الهي آثار و بركات بي شماري دارد که يكي از آنها در آخرت عبور از پل «صراط» است. صراط پلى است بر دوزخ و در مسير بهشت كه آخرين گذرگاه آدمى است و نيكان و بدان همه بر آن وارد مى شوند؛ صالحان مانند برق از آن مى گذرند و به دروازه هاى بهشت مى رسند؛ ولى افراد بى ايمان و گنهكار، توان عبور از آن را ندارند و از روى آن، به جهنّم سقوط مى كنند. عبور از اين گذرگاه خطرناك كه تنها راه بهشت است بستگى به ايمان و عمل دارد و حتّى سرعت عبور از آن، متناسب با درجات تقوا و ايمان است.
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در خطبه 83 نهج البلاغه مى فرمايد: (بدانيد عبور شما از صراط و گذرگاه خطرناكِ مردافكنِ آن است! معبرى كه قدمها در آن مى لغزد و خطرات هولناكى، پى در پى دامان انسان را مى گيرد)؛ «وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَجَازَكُمْ(1)عَلَى الصِّرَاطِ وَ مَزَالِقِ(2)دَحْضِهِ(3)وَ أَهَاوِيلِ(4) زَلَلِهِ وَ تَارَاتِ(5)أَهْوَالِهِ».
يكى از گذرگاه هاى قيامت، «صراط» است كه در آيات قرآن به طور اشاره و در روايات صريحاً و به طور تفصيل، از آن بحث شده است. از مجموع آن روايات، استفاده مى شود، صراط پلى است بر دوزخ در مسير بهشت كه آخرين گذرگاه آدمى است و نيكان و بدان همه بر آن وارد مى شوند: صالحان مانند برق از آن مى گذرند و به دروازه هاى بهشت مى رسند؛ ولى افراد بى ايمان و گنهكار، توان عبور از آن را ندارند و از روى آن، به جهنّم سقوط مى كنند.
عبور از اين گذرگاهِ خطرناك كه تنها راه بهشت است بستگى به ايمان و عمل دارد و حتّى سرعت عبور از آن، متناسب با درجات تقوا و ايمان است.
به هر حال، يك چنين گذرگاه باريك، لغزشگاه هاى فراوان دارد كه بدون آمادگى كامل، عبور همراه با سلامت از آن ممكن نيست! به همين دليل، امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن مى فرمايد: (حال كه چنين است، اى بندگان خدا تقواى الهى پيشه كنيد! همچون تقواى خردمندى كه تفكّر، قلب او را به خود مشغول ساخته و خوف الهى جسمش را خسته كرده، شب زنده دارى خواب را از چشمش ربوده، اميد به رحمتِ پروردگار، او را به تشنگى روزه ايّام گرم [تابستان] وا داشته و زهدِ در دنيا، خواهش هاى نفسانى را از او گرفته است!)؛ «فَاتَّقُوا اللهَ عِبَادَ اللهِ تَقِيَّةَ ذِي لُبٍّ شَغَلَ التَّفَكُّرُ قَلْبَهُ وَ أَنْصَبَ(6)الْخَوْفُ بَدَنَهُ و أَسْهَرَ(7)التَّهَجُّدُ غِرَارَ(8)نَوْمِهِ وَ أَظْمَأَ الرَّجَاءُ هَوَاجِرَ(9)يَوْمِهِ وَ ظَلَفَ(10)الزُّهْدُ شَهَوَاتِهِ».
آرى، براى ورود به مرحله تقوا، تقوايى كه گذار انسان را از صراط آسان كند، نخست تفكّر لازم است! تفكّر و انديشه اى كه تمام قلب را به خود مشغول دارد و خوف از خدا را در انسان زنده كند و به دنبال آن، تهجّد و شب زنده دارى و روزه در ايّام گرم تابستان و زهد و پارسايى در وجود انسان ظاهر گردد؛ چنين تقوايى است كه انسان را به سر منزل مقصود مى رساند و او را همچون برق، از «صراطِ خطرناك قيامت» عبور مى دهد.
در ادامه اين سخن مى فرمايد: (همان پرهيزكارى كه ذكر خدا به سرعت بر زبانش جارى مى گردد و ترس [از خدا] را براى ايمنى در رستاخيز از پيش فرستاده است، جاذبه ها [ى انحرافى و شيطانى] را از جاده خويش كنار زده و در بهترين و مستقيم ترين راه هايى كه او را به روش مطلوب [جهت رسيدن به رضاى خدا] مى رساند، گام برداشته و وسوسه ها و فريب ها هرگز او را نفريفته و امور مشكوك بر او پنهان نمانده است [و به كمك نور تقوا، حق را از باطل تشخيص مى دهد])؛ «وَ أَوْجَفَ(11)الذِّكْرَ بِلِسَانِهِ وَ قَدَّمَ الْخَوْفَ لِاَمَانِهِ وَ تَنَكَّبَ(12)الْـمَخَالِجَ(13)عَنْ وَضَحِ(14)السَّبِيلِ وَ سَلَكَ أَقْصَدَ الْمَسَالِكِ إِلَى النَّهْجِ الْمَطْلُوبِ وَ لَمْ تَفْتِلْهُ(15)فَاتِلَاتُ الْغُرُورِ وَ لَمْ تَعْمَ عَلَيْهِ مُشْتَبِهَاتُ الاُمُورِ».
سپس امام(عليه السلام) به بخشى از نتايج اين اوصاف در دنيا و آخرت پرداخته و در ضمنِ شش جمله، چنين مى فرمايد: (با مژده [بهشت] و زندگى آسوده در ميان نعمتها، در بهترين جايگاهها و ايمن ترين روزها، شاد و مسرور است؛ اين در حالى است كه از گذرگاه دنياى زودگذ، با روشى پسنديده عبور كرده و توشه آخرت را توأم با سعادت، از پيش فرستاده است)؛ «ظَافِراً بِفَرْحَةِ الْبُشْرَى وَ رَاحَةِ النُّعْمَى(16)فِي أَنْعَمِ نَوْمِهِ وَ آمَنِ يَوْمِهِ وَ قَدْ عَبَرَ مَعْبَرَ الْعَاجِلَةِ حَمِيداً وَ قَدَّمَ زَادَ الاَجِلَةِ سَعِيداً».
سپس در ادامه اين سخن، در آخرين اوصافى كه براى پرهيزكاران نمونه ذكر مى كند، به شش وصف ديگر اشاره كرده، مى فرمايد: (همان پرهيزكارى كه از ترس [آن روز، به عمل صالح] مبادرت ورزيده و در مهلت [زندگى] با سرعت مشغول [بندگى] بوده و نسبت به آنچه مطلوب [پروردگار] است رغبت كامل داشته و از آنچه بايد بگريزد، دورى كرده است؛ امروز مراقب فرداى خويش بوده و براى آينده خود، پيش بينى لازم را نموده است)؛ «وَ بَادَرَ مِنْ وَجَلٍ وَ أَكْمَشَ(17)فِي مَهَلٍ وَ رَغِبَ فِي طَلَبٍ وَ ذَهَبَ عَنْ هَرَبٍ وَ رَاقَبَ فِي يَوْمِهِ غَدَهُ وَ نَظَرَ قُدُماً أَمَامَهُ».
در يك كلمه، از فرصت گرانبهاى عمر، براى زندگى سعادتمندانه در سراى ديگر بهترين بهره گيرى را مى كند؛ به آنچه بايد روى آورد، روى مى آورد و از آنچه بايد دورى كند، پرهيز مى نمايد.
در پايان اين فراز، به نتيجه نهايى تقوا و بى تقوايى اشاره كرده، مى فرمايد: (همان بس كه بهشت، پاداش و عطيّه [پرهيزكاران] باشد! و همان بس كه آتش دوزخ كيفر و مجازات [بدكاران و بى تقوايان] باشد! و كافى است كه خداوند انتقام گيرنده [از اينها] و يارى كننده [آنها] و قرآن، مدافعِ [نيكوكاران] و دشمن [بدكاران] باشد!)؛ «فَكَفَى بِالْجَنَّةِ ثَوَاباً وَ نَوَالاً وَ كَفَى بِالنَّارِ عِقَاباً وَ وَبَالاً! وَ كَفَى بِاللهِ مُنْتَقِماً وَ نَصِيراً! وَ كَفَى بِالْكِتَابِ حَجِيجاً وَ خَصِيماً!».(18)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.