پاسخ اجمالی:
امام صادق(ع) در جواب این سوال به یکی از یاران خود به نام «مفضّل» فرمودند: «اگر انسان مقدار عمر خود را مى دانست [از دو حال خارج نبود] اگر عمرش كوتاه بود، همان مقدار از عمر به خاطر انتظارِ مرگ بر او گوارا نبود و اگر عمر او طولانى بود و از آن آگاه مى شد، احساس امنيّت و بقا مى كرد و غرق در معاصى و گناهان مى گرديد».
پاسخ تفصیلی:
در خطبه 64 نهج البلاغه اشاره اى به مسأله پنهان بودن مرگ شده است: «فَإِنَّ أَجَلَهُ مَسْتُورٌ عَنْهُ» و اين يكى از رازهاى مهمّ خلقت است؛ هيچ كس نمى داند يك ساعت ديگر زنده است يا در صفِ مردگان؟ امروز «مُخبِر» است و فردا «خبر»؛ امروز در مجلس يادبود دوستش شركت مى كند و فردا دوستان ديگر در مجلس يادبود او هستند. بى شك اگر پايان عمر هر كس بر او روشن بود سرچشمه مفاسد بى شمارى مى شد كه امام صادق(عليه السلام) در «توحيد مفضّل» به آن اشاره فرموده، مى گويد: «اى مفضّل! درباره مخفى بودن مدّتِ حياتِ انسان، بينديش! اگر انسان، مقدار عمر خود را مى دانست (از دو حال خارج نبود) اگر عمرش كوتاه بود، همان مقدار از عمر به خاطر انتظارِ مرگ بر او گوارا نبود؛ بلكه به كسى مى ماند كه دارايى اش به پايان رسيده و پيوسته احساس فقر مى كند و در ترس و وحشت است. اين در حالى است كه فناى عمر از فناى مال مهمتر مى باشد؛ زيرا مال، جانشين دارد امّا عمر، جانشينى ندارد و اگر عمر او طولانى بود و از آن آگاه مى شد، احساس امنيّت و بقا مى كرد و غرق معاصى و گناهان مى گرديد؛ به اين اميد كه بهره كافى از شهوات ببرد و هنگامى كه پايان عمرش نزديك مى شود، به توبه بنشيند. اين چيزى است كه خداوند از بندگانش نمى پسندد [به همين دليل مدّت عمر را پنهان نگه داشت تا بندگانش هميشه در ميان خوف و رجا باشند؛ همان حالتى كه از يك سو به انسان آرامش مى دهد و از سوى ديگر هشدار و سبب تكامل او مى گردد]».(1)،(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.