پاسخ اجمالی:
آخرت، سراى جاويدان است و آيات خلود، دليل روشنى بر اين جاودانگى مى باشد؛ در حالى كه جسم مادى هر چه باشد كهنه و فرسوده مى شود و سرانجام مى پوسد و از بين مى رود. اگر معاد، جسمانى باشد اين تضاد به وجود مى آيد كه «فناء» در عالم «بقاء» راه يابد. جواب اين سؤال چندان پيچيده نيست؛ زيرا در اينكه طبيعت جسم فنا و فرسودگى و پوسيدگى است سخنى نيست؛ ولى اين در صورتى است كه از بيرون وجودش مرتباً امدادى به آن نرسد، اما اگر امدادهاى الهى از برون شامل حال جسم گردد مى تواند آن را براى هميشه تازه و نو كند.
پاسخ تفصیلی:
آخرت، سراى جاويدان است و آيات خلود، دليل روشنى بر اين جاودانگى مى باشد؛ در حالى كه جسم مادى هر چه باشد كهنه و فرسوده مى شود و سرانجام مى پوسد و از بين مى رود. اگر معاد، جسمانى باشد اين تضاد به وجود مى آيد كه «فناء» در عالم «بقاء» راه يابد و جسمى كه در طبيعتش فانى شدن است هميشه باقى بماند. مرحوم علاّمه در «شرح تجريد العقائد» در طرح اين اشكال چنين مى گويد: «قواى جسمانى متناهى و محدود است و اما اعتقاد به جاودانگى نعمت هاى اهل بهشت مستلزم نامحدود بودن و عدم تناهى است».(1)
جواب اين سؤال نيز چندان پيچيده نيست؛ زيرا در اينكه طبيعت جسم فنا و فرسودگى و پوسيدگى است سخنى نيست؛ ولى اين در صورتى است كه از بيرون وجودش مرتباً امدادى به آن نرسد، اما اگر امدادهاى الهى از برون شامل حال جسم گردد مى تواند آن را براى هميشه تازه و نو كند. اين درست به درختى مى ماند كه بر اثر استفاده از غذاى مخصوص كه همه روز به آن مى رسد بتواند تمام سلول هاى فرسوده خود را از نو بسازد و هميشه تازه و شاداب و جوان بماند و چنين چيزى هرگز محال نيست. به تعبير ديگر اقتضاى ذات چيزى است و اقتضاى عوامل برون ذاتى چيز ديگر. سخن در اين است كه سلول هاى بدن انسان كه در طبيعت ذاتش عمر معينى نهفته شده با نوسازى هايى كه از خارج و از طريق عواملى كه خدا مى آفريند به آن مى رسد، عمر نامحدود پيدا مى كند و به اين ترتيب جاودانه مى ماند و خلود پيدا مى كند. مرحوم علاّمه حلّى بعد از طرح اين اشكال، به صورتى كه در بالا آمد با بى اعتنايى خاصّى مى گويد: «اينها دليل نيست بلكه تنها يك استبعاد است! يعني پايه منطقي ندارد و پنداري بيش نيست».(2)،(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.