پاسخ اجمالی:
بدون شك عالَمى كه در آن زندگى مى كنيم، بسيار عظيم، دقيق و حساب شده است؛ كره زمين ما يك واحد از منظومه شمسى و آن نيز يك واحد از كهكشان و كهكشان ما نيز يك واحد از مجموعه كهكشان هاى بيشمارى است كه در اين عالَم وجود دارد و انسان كامل ترين موجودى است كه با ساختمان ويژه روح و جسم و ظرافت ها و عجائبش خلق شده. حال اگر بنا باشد زندگى اين گل سر سبد جهان آفرينش در اين چند روزه دنیا خلاصه شود و پس از مردن فانى شود، چقدر نازيبا و دور از حكمت است و از خداوند حكيم صادر نمی شود.
پاسخ تفصیلی:
بدون شك عالَمى كه در آن زندگى مى كنيم، بسيار عظيم، دقيق و حساب شده است؛ كره زمين ما يك واحد از مجموعه منظومه شمسى و آن نيز به نوبه خود يك واحد از مجموعه كهكشان است و كهكشان ما نيز يك واحد از مجموعه كهكشان هاى بيشمارى است كه در اين عالَم وجود دارد. در كتاب «سفرى به جهان هاى دور دست» كه مؤلّف آن پرفسور «كارل گيلزين» بر بال و پر انديشه سوار شده و در اطراف اين جهان پهناور به پرواز درآمده است، مى خوانيم: «مجموعه غول پيكر ستارگان كه نام ديگرش كهكشان است همين جزائر فلكى كه پيرامون محور خود مى چرخند در فواصل عظيمى از هم شناورند كه فكر كردن درباره آن هم مشكل است. هر يك از اين كهكشان ها از چندين ميليارد ستاره تشكيل شده! و فواصل اين ستارگان، گاه چنان عظيم است كه نور [با آن سرعت سرسام آورش] صدها هزار سال وقت مى طلبد تا فاصله ميان دو ستاره را كه در مرزهاى يك كهكشان قرار دارد طى كند».(1)
اگر بر اين سخن، اين جمله را بيافزاييم كه تحقيقات اخير دانشمندان فلكى نشان مى دهد حدّاقل در كهكشان ما يكصد ميليارد ستاره وجود دارد و تا آنجا كه سر پنجه علم و دانش، آن را گشوده بالغ بر يكهزار ميليون كهكشان در اين جهان موجود است! - اين از نظر عظمت - و اما از نظر دقتى كه در ساختمان جزء جزء اين عالَم به كار رفته ساختمان يك سلول كوچك را با ساختمان يك شهر صنعتى با تمام كارخانه هايش مى توان مقايسه كرد و در اين ميان انسان حدّاقل كامل ترين موجودى است كه ما مى شناسيم با ساختمان ويژه روح و جسم و ريزه كارى ها و ظرافت ها و عجائبش.
حال اگر بنا باشد زندگى اين گل سر سبد جهان آفرينش در اين خلاصه شود كه چند روزى در اين جهان بماند، مدّتى كودك و ناتوان، مدتى پير و از كار افتاده، زمانى گرفتار طوفان هاى شديد جوانى، گاه سالم، گاه بيمار و غالباً گرفتار تهيّه مايحتاج زندگى كه در «خور و خواب» خلاصه مى شود سپس مردن و فانى شدن، چقدر نازيبا و دور از حكمت است. مى گوييم خداوند حكيم است: يعنى تمام افعال او بر طبق حكمت مى باشد. آيا حكمت جز اين است كه تمام كارهاى او هدف روشن و حساب شده اى را تعقيب مى كند؟ آيا هدف او ممكن است بهره گيرى وجود خودش باشد با اينكه از همه چيز بى نياز و صاحب كلّ كمالات به صورت نامتناهى است؟ و اگر نتيجه عائد بندگان مى شود مسلّماً زندگى مادى و محدود جهان نمى تواند هدفى براى اين آفرينش عظيم باشد، همان زندگى كه با يك چشم بر هم زدن فانى مى شود.
آيا اين بدان نمى ماند كه صنعتگرى يك ماشين بسيار عظيم و دقيق صنعتى را طى ساليان دراز بسازد، همين كه به راه افتاد، آن را درهم بكوبد و نابود كند؟ آيا به عقيده شما اين كار حكيمانه است؟ آيا اين شبيه به آن نيست كه كودكى را با هزاران دردسر در يك رحم مصنوعى پرورش دهند و آنگاه كه ورزيده و آماده زندگى شد آن را بكشند؟ به همين جهت ماديين كه اعتقاد به خدا و معاد ندارند زندگى را پوچ و بى هدف مى شمرند و راستى هم زندگى دنيا منهاى حيات رستاخيز، پوچ و بى هدف است و از اين نظر حق با آنهاست! به همين دليل، هر كس ايمان به خدا و حكمت او دارد نمى تواند انكار كند كه با مرگ انسان، حيات او بر چيده نمى شود و اين عالَم، حكم رحم مادر را دارد كه انسان را به صورت يك جنين در خود پرورش مى دهد و آماده تولّد ثانوى در جهان ديگر مى سازد، مسلماً زندگانى جنين در رحم هدف نيست بلكه مقدّمه است براى يك زندگى گسترده ديگر.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.