پاسخ اجمالی:
حكمت گرفتن «روزه» براي اين است كه انسان به «تقوا» برسد و انسان باتقوا دو درجه دارد: يكي همان بهشتي كه در آن نعمتهاي فراوان موجود است و اين براي لذايذ ظاهري است. يكي هم مقام «عنداللهی» شدن است؛ «في مقعد صدقٍ عند مليكٍ مقتدر» در اين مرحله ديگر سخن از سيب و گلابي نيست؛ چون جنت و نهر، مأكولات و مشروبات از آنِ جسم و بدن اوست امّا لقاي حق براي روح اوست و اين سرّ و باطن روزه است.
پاسخ تفصیلی:
حكمت گرفتن «روزه» براي اين است كه انسان به «تقوا» برسد: «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»(1) و انسان باتقوا دو درجه دارد: يكي همان بهشتي كه در آن نعمتهاي فراوان موجود است: «إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ»(2) و اين براي لذايذ ظاهري است. يكي هم مقام عنداللهي شدن است: «في مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليکٍ مُقْتَدِرٍ»(3) در اين مرحله ديگر سخن از سيب و گلابي نيست. چون جنت و نهر، مأكولات و مشروبات از آنِ جسم و بدن اوست؛ امّا لقاي حق براي روح اوست. اين سرّ و باطن روزه است.
امام صادق(عليه السلام) فرمود: «لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ فَرْحَةٌ عِنْدَ إِفْطَارِهِ وَ فَرْحَةٌ عِنْدَ لِقَاءِ رَبِّهِ»(4) ؛(روزه دار دو وقت خوشحال است؛ يكي هنگام افطار و ديگري هنگام ملاقات با پروردگار) و در جاي ديگر مي فرمايد: «لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ حِينَ يُفْطِرُ وَ حِينَ يَلْقَى رَبَّهُ عَزَّ وَ جَل».(5)
روزه دار در بعضي دعاها از خداوند، جمال تام مي خواهد: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ جَمَالِكَ بِأَجْمَلِهِ وَ كُلُّ جَمَالِكَ جَمِيل».(6)
نظامي گنجوي شاعر معروف در تبيين عشق مجازي و حقيقي، مي گويد: در پايان امر كه ليلي مريض شد به مادرش وصيت كرده گفت: مادر پيام مرا به مجنون برسان و به او بگو: اگر خواستي به كسي علاقه مند شوي، به موجودي كه با يك تب از بين مي رود دل نبند.
حيف است كه انسان به خودش و به غير خدا و به هر آنچه كه متغيّر است، دل ببندد؛ زيرا هر چه غير خداست، در معرض زوال و تغيير است و نمي تواند جزاي انسان باشد؛ جزاي روزه دار، لقاي حق است.
به ما گفته اند، جمال مطلق را در سحرهاي ماه مبارك رمضان، بخواهيد و به گوش دادن بسنده نكنيد؛ زيرا گوش دادن غير از خواستن است. چه مقام بلندي براي انسان ميسور بود كه به ما گفته اند: بگوييد: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ نُورِكَ بِأَنْوَرِهِ وَ كُلُّ نُورِكَ نَيِّر» اين ادعيه را در ماه مبارك رمضان به ما آموختند براي اينكه انسان روزه دار، لايق چنين سخن گفتن است و اين دهان مي تواند بگويد: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ جَلَالِكَ بِأَجَلِّهِ وَ كُلُّ جَلَالِكَ جَلِيل».(7)
سخن از حور و غِلمان، سيب و گلابي و جنّات و نهر نيست؛ بلكه سخن از كمالات معنوي است و اين مقام براي انسان وجود دارد، اگر اين مقامات براي ما نبود، دستور خواندن اين دعاها را نمي دادند. پس مي شود به آن مقام رسيد؛ چون مي توان روزه مستحبي گرفت و افطاري خود را به يك غير مسلمان اسير داد.
بخشي از احكام فقه اسلامي مربوط به «وقف» است، فقها گفته اند كه انسان مي تواند باغ، ملك يا مغازه اي را براي امرار معاش كافر وقف كند! و اين خود عبادت است جز اينكه كافر حربي باشد و مهدور الدم. از پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده كه فرموده اند: «لِكُلِّ كَبِدٍ حَرَّى أَجْر»(8) در كتابهاي فقهي به اطلاق اين حديث تمسك شده و گفته اند كه: اگر انسان حيوان گرسنه اي را سير يا درنده اي را سيراب كند پاداش بهشت دارد.
اگر انسان روزه مستحبي بگيرد و محصول دستاس خود را به صورت نان در بياورد و به اسير بدهد و بگويد: «إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ»(9) چرا كه «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»(10) اين ممكن است. اگر خدمتگزار خاندان عصمت، يعني فضه خادمه در كار اطعام حضور دارد معلوم مي شود ما هم مي توانيم به اين مقام برسيم و اگر خودمان را ارزان فروختيم ضرر كرده ايم.(11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.