پاسخ اجمالی:
خداوند از عيب جوئى و سرزنش و با نام زشت صدا زدن، که موجب عداوت و دشمنى در صفوف مسلمين می شود نهی کرده است و به دارندگان این صفات وعده عذاب داده است، قرآن در این زمینه می فرماید: «وَ لاَتَنَابَزُوا بِالاَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الاِيمَانِ». همینطور از مسخره کردن نیز نهی کرده و می فرماید: «لايَسْخَر قَومٌ مِنْ قَومٍ». امام علي(ع) نیز در فرازي از خطبه متقين مي فرمايد: «پرهيزکار، لقب زشت روى كسى نمى گذارد».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در فرازي از خطبه متقين در بيان اوصاف ايشان مي فرمايد: «پرهيزکار لقب زشت روى كسى نمى گذارد». يكي از صفات پرهيزکاران كه از صفاى باطن و روح سالم آنها نشأت مى گيرد، اين است كه كسى را با لقب زشت نمى خوانند. اين خصلت زشت كه گاهى ديده مى شود بعضى به خاطر خنداندن ديگران از روى مسخره، كسى را با القاب زشت صدا مى كنند، اين از موارد فُحش است كه پرهيزکاران از آن به دورند، پرهيزکاران واقعى سخن نيك می گويند و اگر سخنى نيك براى گفتن نداشته باشند سكوت مى كنند. آنها را به مجالسى كه مؤمنين در آنها مسخره مى شوند راهى نيست، اگر در مجلسى هم باشند و چنين عملى از ديگرى سر زند از آن جلوگيرى مى كنند.
در عرب رسم بوده كه سه گونه اسم داشته اند: 1. نام شخص؛ مثل على و حسن . 2. كنيه؛ كه با لفظ اب و اُم مى آمده، مثل ابوطالب يا اُم كلثوم. 3. لقب؛ كه معنا و وصفى را در آن لحاظ كرده اند مثل اميرالمؤمنين و سيدالشهداء(علیهما السلام).
لقب مى تواند بر دو گونه باشد: يكى براى احترام و تشريفات؛ مثل القاب سلاطين و يكى براى سرزنش كردن؛ و اين نوع دوم است كه در قرآن از آن نهى شده است: «وَ لاَتَنَابَزُوا بِالاَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الاِيمَانِ»(1)؛ (لقب هاى زشت بر يكديگر مگذاريد، چقدر بَد است فردى بعد از ايمان آوردن، اسم فاسق و كافر بر او نهاده شود). اين، قسمتى از آيه يازده سوره حجرات است، در آن آيه مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، گروهى (از مردان) گروه ديگر را مسخره نكنند، شايد آن گروه بهتر از اين گروهى باشند كه مسخره مى كنند و نه زنانى از زنان ديگر، شايد آنها بهتر از اينان باشند و يكديگر را مورد طعن و عيبجوئى قرار ندهيد و با القاب زشت و ناپسند ياد نكنيد، بسيار بد است كه بر كسى بعد از ايمان نام كفر بگذاريد و آنها كه توبه نكنند ستمگر و ظالمند».(2)
در مورد شأن نزول اين آيه، مفسران بیانات مختلف گفته اند: از جمله اين كه: عبارت «لايَسْخَر قَومٌ مِنْ قَومٍ»؛ (گروهى از مردان گروه ديگر را مسخره نكنند) درباره «ثابت بن قيس» خطيب پيامبر(صلى الله عليه وآله) نازل شده است كه گوش هاى سنگينى داشت و هنگامى كه وارد مسجد مى شد براي او كنار دست پيامبر(صلى الله عليه وآله) جائى باز مى كردند تا سخن حضرت را بشنود، روزى وارد مسجد شد در حالى كه مردم از نماز فراغت پيدا كرده و هنوز جاى خود نشسته بودند، او جمعيت را مى شكافت و مى گفت: جا بدهيد! تا به يكى از مسلمانان رسيد و او گفت: همين جا بنشين! او پشت سرش نشست، امّا خشمگين شد، هنگامى كه هوا روشن گشت «ثابت» به آن مرد گفت: كيستى؟ او نام خود را برد و گفت: فلان كس هستم، «ثابت» گفت: فرزند فلان زن؟! و در اينجا نام مادرش را با لقب زشتى كه در جاهليت مى بردند ياد كرد، آن مرد شرمگين شد و سر خود را به زير انداخت، آيه نازل شد و مسلمانان را از اين گونه كارهاى زشت نهى كرد.(3) و گفته اند: «وَ لَانِساءٌ مِنْ نِسَاءٍ»؛ (گروهى از زنان، زنانِ ديگر را مسخره نكنند) درباره «اُم سَلَمِه» نازل گرديد كه بعضى از همسران پيامبر(صلى الله عليه وآله) او را به خاطر لباس مخصوصى كه پوشيده بود، يا به خاطر كوتاهى قدش مسخره كردند، آيه نازل شد و آنها را از اين عمل بازداشت.(4)
نكته قابل ذكر اين كه «و لَاتَنَابَزُوا بِالاَلقَابِ» هر اسمی که اراده مسخره و سرزنش و كوچك شمردن از آن شد را شامل شده و آنرا نكوهيده و مبغوض خداوند می داند. در آيه فوق خداوند به سه حكم در زمينه اخلاق اجتماعى اشاره كرده است، مسخره نكردن، عيب جوئى نكردن، صدا نزدن به القاب زشت. قرآن كتابى است كه آمده تا فرهنگ جامعه اسلامى را براساس معيارهاى اخلاقى پى ريزى كند، در اين آيه خداوند به سه ريشه از ريشه هاى اختلاف پرداخته تا با قطع آنها اختلافات نيز برچيده شود و درگيرى و نزاع پايان پذيرد. خداوند در اين آيه سه عامل مهم جنگ و نزاع را شمرده و در آيه ديگر كه مورد بحث ما نيست نيز به سه عامل ديگر (گمان بد، تجسس، و غيبت) اشاره كرده است.
در مورد «و لَاتَنَابَزُوا بِالاَلقَابِ» در حديثى آمده كه: «روزى «صفيّه» دختر «حىّ ابن اخطب» (همان زن يهودى كه بعد از ماجراى فتح خيبر مسلمان شد و به همسرى پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) درآمد) روزى خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمد، در حالى كه اشك مى ريخت، پيامبر(صلى الله عليه وآله) از ماجرا پرسيدند، گفت: عايشه مرا سرزنش مى كند و مى گويد: اى يهودى زاده! پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمودند: چرا نگفتى پدرم هارون است و عمويم موسى(علیه السلام) و همسرم محمد(صلى الله عليه وآله)، و در اينجا بود كه آيه نازل شد: «لَاتَنَابَزُوا بِالاَلقَابِ، بِئسَ الاِسمُ الفُسُوقُ بَعدَ الاِيمَانِ».(5)
جالب اينجا است كه در همين آيه مى گويد: «لَاتَلمِزُوا اَنْفُسَكُم»؛ (از خودتان عيبجوئى نكنيد). عوض اين كه بگويد ديگرى را عيبجوئى نكنيد مى گويد: خودتان را عيبجوئى نكنيد و اين نشان دهنده اين است كه در فرهنگ قرآن، مؤمنان به منزله نفس واحدى هستند كه عيبجوئى از ديگرى عيبجوئى از خود است و اين، مايه اى براى اختلاف و كشمكش است.
اين گونه برخورد با ديگران كه با عيبجوئى و سرزنش و با نام زشت صدا زدن باشد، موجب عداوت و دشمنى در صفوف مسلمين است و به اين جهت از آن نهي شده است. آنقدر اين خصلت در نزد خداوند مبغوض است كه سوره اى به نام «هُمَزَه» (عيبجوئى و سرزنش كننده) در قرآن آمده و با لحنى شديد وعده عذاب و آتش به دارنده اين خصلت مى دهد.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.