پاسخ اجمالی:
مغز انسان با پیچیدگی خاص و شگفت انگیز خود، توانایی های منحصر به فردی دارد. در حالی که شعاع قدرت و فعاليت مغز الکترونیکیِ ساخته دست بشر، محدود است و در برابر مسائل جديد و پيش بينى نشده، عاجز و ناتوان است. همين واقعيت روشن مى تواند دانشمندان علوم طبيعى را بسوى قدرت مرموز و عقل كل و حكمت فوق العاده اى كه در پشت دستگاه طبيعت قرار دارد متوجه سازد که عده زيادى از آنها نام او را هم يافته اند و مى گويند او «خدا» است و جمعى او را «طبيعت» ناميده اند، اما صفات خدائى همچون علم و قدرت براى او قائل شده اند.
پاسخ تفصیلی:
بيائيد سفر به مبداء عالم هستی را از درون خود آغاز كنيم، و نخست انگشت روى همين مغز بگذاريم، كه با آن فكر مى كنيم ولى ناچارم قبلا شما را به مشاهده يك مغز الكترونيكى ببرم تا راه ما صاف تر شود. آن روز من هم مانند بسيارى از افراد ديگر تصور مى كردم «مغز الكترونيكى» چنانكه از اسمش پيدا است اعجوبه اى است كه در مدت كوتاهى كار صدها مغز آدمى را انجام مى دهد و در حقيقت سد «فرع زايد بر اصل ممكن نيست» را شكسته، و چيزى از آب در آمده كه خود انسان بايد براى حل مشكلاتش از او خواهش و التماس كند و دست به دامن او شود. دوستان امکان مشاهده اين اعجوبه صنعت را كه در يكى از مؤسسات بزرگ صنعتى بكار گرفته شده بود فراهم ساخته بودند. دستگاهى بود تقريباً به اندازه يك ماشين بزرگ چاپ (چند متر مكعب) با يك مشت چرخ و پيچ و مهره و يك ساختمان پيچيده مانند بسيارى ماشينهاى ديگر.
دوستان از هنرنمائى اين دستگاه داستانها مى گفتند كه اگر نام فلان كشتى را روى كارتهاى مخصوصى بنويسند (البته منظور از نوشتن با قلم نيست بلكه با زبانى كه حالى ماشين شود و آن سوراخهاى مختلفى است كه روى كارتها بوجود مى آورند) و به ماشين بدهند در يك مدت كوتاه تمام مشخصات آن كشتى، مدت بارگيرى، مقدار ظرفيت كامل، مقدار سوخت، نوع ساختمان، كاپيتان كشتى، و بسيارى مطالب ديگر را در چند نسخه با خط خواناى لاتينى تايپ كرده، و شسته و رفته و بدون غلط تحويل مى دهد! مى گفتند اگر به اين ماشين (مغز الكترونيكى) دستور دهيد نقشه فلان جزيره را بكش، فوراً يك نقشه زيبا و دقيق و صحيح با تمام مشخصات در چند نسخه به شما تقديم مى كند كه خودتان در آن حيران بمانيد!
و از همه مهمتر اگر مطالبى را كه براى سئوال به «مغز» تحويل مى دهيد و بايد روى كارتهاى متعدد به شماره هاى منظم قرار گيرد غلط رديف كنيد مغز هنگامى كه به كارت غلط رسيد فوراً متوفق مى شود، و دستگاه غلط ياب آن مثل فرفره به كار مى افتد، و بسرعتى كه سريعترين ماشين نويسهاى دنيا به گرد آن نمى رسد، روى يك كاغذ به خط خوانا به شما اطلاع مى دهد كه فلان كارت را غلط گذارده ايد، و بايد چه عملى انجام دهيد كه كار اصلاح شود و به مسير خود بيفتد! و چون اين مطلب اخير از همه عجيب تر به نظر مى رسد و با آزمايش آن بقيه هم در واقع آزمايش شده بود بنا شد جلو چشم ما آنرا عملى كنند. تقريباً ده عدد كارت سئوال انتخاب كرده بودند كه روى آنها مطالبى نوشته شده بود و بنا بود به ترتيب آنها را روى هم بچينند و به دستگاه مغز بدهند و چند صفحه پاسخ لازم را فوراً دريافت دارند. در اينجا مهندس مربوط عمداً مرتكب اشتباهى شد و مثلا كارت شماره پنج را به جاى كارت شماره 6 گذارد و سپس دكمه مغز را زد و ماشين بكار افتاد و به سرعت مشغول بررسى و مطالعه كارتهاى سئوالات شد، همين كه به كارت غلط شماره 6 رسيد فوراً متوقف شد و بلافاصله دستگاه غلط ياب بكار افتاد و درست مانند يك آدم عصبانى ماشين تايپ فرفره مانند خود را كه به سرعت سرسام آورى مى چرخيد بكار انداخت، و با لحنى آمرانه اين دستور را به انگليسى نوشت: «كارت شماره 6 غلط چيده شده، جاى آنرا با كارت شماره 5 عوض كنيد و عمل را از نو تكرار نمائيد...!».
اينجا بود كه اعجاب من به حداعلى رسيد عجب رقيب و عتيدى ساخته اند كه هم اعمال ما را بهتر و سريعتر از ما انجام مى دهد، و هم اشتباهات ما، و هم راه اصلاح آن را مانند يك استاد مقتدر و دانشمند گوشزد مى نمايد؟ چه حافظه اى؟ چه هوشى؟ چه دقت نظر و صراحت منطقى؟ اين بشر چيزى ساخته كه نه تنها بگردش نمى رسد بلكه بر او حكومت و آقایی هم مى كند چه كسى مى داند شايد يك مشت ارواح عالى و شياطين را در او محبوس ساخته اند! راستى كه اى والله!... اين را نگفتم كه در كنار اين اعجوبه تكنيك و صنعت مخزن نسبتاً بزرگى به چشم مى خورد، دوست ما دست كرد از كنار آن يك حلقه نوار بزرگى را در آورد و گفت اين يكى از حافظه هاى مغز الكترونيكى ماست و دنبال آن سؤالاتى ميان ما و آن دوست رد و بدل شد. در آخر كاشف به عمل آمد كه اين اعجوبه، مثل بسيارى از آدمهاى زمان ماست، ظاهرش با باطنش دو تاست! او هرگز نمى تواند هر سئوالى را پاسخ بگويد، بلكه تنها سؤالاتى كه پاسخ آن را قبلا مانند نوار تهيه كرده و به حافظه اش سپرده اند بازگو مى كند.
اگر نقشه جغرافيایی مى كشد قبلا طرح نقشه دقيق فلان جزيره را به شكل خاصى به نوار سپرده اند و در حافظه او قرار داده اند، هنگامى كه ما تقاضا مى كنيم فلان نقشه را بكشد اين سؤال نقطه خاصى از حافظه او را تحريك مى كند و همان نوار بكار مى افتد و نقشه را كه قبلا انسان دانشمندى به او سپرده است تحويل مى دهد!
و به اين ترتيب اگر صد رشته وسيع علمى را در حافظه او قرار دهند و سپس سؤالاتى از رشته صد و يكم بكنند مانند... به گِل مى ماند و پاسخى ندارد! در واقع يك طوطى بسيار بزرگ، سريع، چابك و اسرارآميز است كه هر چه استاد ازل گفت بگو مى گويد. اين عالى جناب گر چه در سرعت عمل مانند همه ماشينها دست انسان را از پشت مى بندد، ولى با اين همه قدرت نمائى و طمطراق سر سوزنی ابتكار ندارد، و يكپارچه حافظه است، بر خلاف مغز انسان كه مى تواند يك دنيا ابتكار به تناسب حوادثى كه پيش مى آيد از خود نشان بدهد. اينجا بود كه مشت اين اعجوبه صنعت باز شد و معلوم گشت كه اين كار اعجوبه صنعت هر قدر وسيع باشد باز محدود است به آنچه به او گفته اند بگو... و نه بيشتر از آن، در حالى كه كار مغز انسان محدود نيست و مى تواند به سؤالات تازه و بى سابقه بينديشد و به آنها پاسخ گويد.
حال فرض كنيد همه دانشمندان و تكنيسينهاى جهان جمع شوند و به جاى رقابتهاى غلط و مسابقه در ساختن سلاحهاى ويران كننده تر، يك مغز الكترونيكى بسازند به اندازه يك شهر بزرگ، به اندازه «يك كوه عظيم» و نوارهاى حافظه بسيار زيادى براى او بسازند كه در بزرگترين انبارها و سيلوهاى جهان جاى آنها نشود، و تمام مسائل علمى موجود را به اين مغز بزرگ و بى نظير بسپارند تا هر مشكلى در مباحث ادبى، طبى، صنعتى، فلسفى رياضى و اقتصادى، و... پيش آيد بتوانند از اين اعجوبه دهر سؤال كنند و با سرعت بى مانندى جواب بشنوند و هزاران مهندس مراقب اعمال و بكار انداختن آن باشند. آيا اين مغز عظيم و غول پيكر الكترونيكى با آن همه تشكيلاتش ارزش مغز يك انسان را كه يك كيلوو نيم بيشتر وزن ندارد خواهد داشت؟ صريحاً بايد گفت: نه. هرگز، ابداً!... چرا كه شعاع قدرت و فعاليت او محدود به همان حافظه هائى است كه به او سپرده شده و در برابر مسائل جديد و پيش بينى نشده، عاجز و ناتوان است، او هرگز فكر تازه نمى كند، كار او الزاماً متعلق به «گذشته» است، نه به آينده و مسائلى كه آينده پيش پاى ما مى گذارد براى او جزو مسائل لاينحل است. در حالى كه مغز انسان، هم به گذشته تعلق دارد، و هم به هزاران سال بعد، و مي تواند درباره همه مسائل بينديشد و البته به مقدار توانائى خود راهى به سوى حل آنها بگشايد.
مشاهده اين مغز الكترونيكى يك درس بزرگ توحيد به من داد، درسى كه پيش از آن هرگز نخوانده بودم اين مشاهده راهى بسوى جهان ماوراى طبيعت بر من گشود و شعاع نيرومند تازه اى از ايمان بر قلب من پاشيد. فكر كردم اگر كسى بگويد: ساختمان همين دستگاه موجود مغز الكترونيكى با آن فرفره غلط ياب، و آن سرعت عمل بى نظير، و آن پشتكار و مطالعه دقيق، يك موجود كاملا تصادفى است كه بدست كارگر بى سواد و بدون هيچ اطلاع فنى ساخته شده است، آيا كسى باور مى كند؟ آيا همه به اين سخن واهى نمى خندند فرضاً همه مردم دنيا هم چنين ادعائى كنند من آنها را در اشتباه و گمراهى مى دانم و حاضرم همه را ديوانه خطاب كنم بدليل اينكه حرفى مى زنند كه عاقل نبايد بزند! آيا با اين حال مى توانم باور كنم مغز انسان كه معمولا بيش از يك كيلو و نيم وزن ندارد، در عين حال هم ابتكار دارد و هم شعاع فعاليتش محدود به حدودى نيست و قدرت آن از يك مغز الكترونيكى به اندازه يك شهر عظيم هم فوق العاده بيشتر است، يك پديده كاملا تصادفى مى باشد و صرفاً نتيجه پيش بينى نشده فعاليت بدون برنامه عوامل مختلف طبيعى است؟ هيچكس اگر درست بينديشد نمى تواند اين سخن را باور كند.
و همين واقعيت روشن مى تواند عموم دانشمندان علوم طبيعى را بسوى قدرت مرموز و عقل كل و حكمت فوق العاده اى كه در پشت دستگاه طبيعت قرار دارد متوجه سازد عده زيادى از آنها همچون اينشتاين ها، داروينها، فلاماريونها و... نام او را هم يافته اند و مى گويند او «خدا» است در حالى كه جمع ديگرى تنها حقيقتش را يافته اند و در نامگذارى او راه هاى ديگرى را پيموده و رسم ديگرى را انتخاب كرده اند. و بر خلاف آنچه بسيارى تصور مى كنند در وجود يك عقل كل در ميان دانشمندان تقريباً اختلافى نيست، اختلاف در نامگذارى آن است، كه جمعى او را طبيعت ناميده اند، اما صفات خدائى همچون علم و قدرت براى او قائل شده اند.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.