پاسخ اجمالی:
مردان بزرگ عقيده دارند كه آفرينش جهان ساده نيست، و قرائن موجود در حوادث و پديده هاى اين عالم گواهى مي دهند كه طرح آن از يك منبع قدرت بى پايان سرچشمه گرفته است و هنگامى كه با آن مبدأ بزرگ آشنا مى شوند همه چيز در نظرشان كوچك مى شود؛ به همين دليل هرگز بخاطر از دست دادن چيزى، روح آنان دستخوش طوفانهاى اضطراب و نگرانى نمى گردد و با دشواريهاى زندگى، به اتكاى قدرت او با شهامت مبارزه مى كنند، و همين اعتقاد و ايمان به دل هاى آنها نيرو و توان مى بخشد تا خود را در برابر هيچ مشكلى زبون و ناتوان نبينند.
پاسخ تفصیلی:
راز آرامش مردان بزرگ این است که آنها عقيده دارند «آفرينش» اين جهان ساده نيست، و تمام شواهد و قرائن موجود در حوادث و پديده هاى اين عالم پهناور گواهى مي دهند كه طرح آن از يك منبع قدرت بى پايان سرچشمه گرفته، و هم اوست كه در تمام مراحل، جهان را رهبرى مى كند؛ قوانينى كه جهان هستى بر محور آن مى گردد بقدرى دقيق و حساب شده و اسرارآميز است كه تنها براى «كشف» يك گوشه از آن بايد سالها متفكران بشر، فكر و مطالعه كنند، هر قدر علم و دانش بشر پيش مى رود، و هر نكته اى كه از اسرار اين جهان وسيع كشف مى شود انسان را به علم و قدرت آن مبدأ بزرگ آشناتر مى سازد و به موازات آن نور مخصوصى از «ايمان» به دلها مى پاشد.
آنها معتقدند ایمان راسخ و محكمى كه از مطالعه ريزه كاريها و اسرار شگفت انگيز اين جهان پهناور سرچشمه مى گيرد قلبها را لبريز از «عشق و نشاط» مى كند؛ عشقى سوزان نسبت به مبدئى بزرگ كه طراح اصلى اين جهان پهناور است و دریافته اند هنگامى كه سر بر آستان پر شكوه و جلال او مى گذارند در پرتو «بندگى او» از قيد «بندگى غير او» آزاد مى شوند.
آنها هنگامى كه با آن مبدأ بزرگ و آن وجود لايتناهى آشنا مى شوند همه چيز (جز او) در نظرشان كوچك مى شود، به همين دليل هرگز بخاطر از دست دادن چيزى، روح آنان دستخوش طوفانهاى اضطراب و نگرانى نمى گردد. با مشكلات و دشواريهاى زندگى، به اتكاى قدرت او، با شهامت مبارزه مى كنند، و همين اعتقاد و ايمان، اعصاب آنها را گرم مى سازد، و به دل هاى آنها نيرو و توان مى بخشد تا خود را در برابر هيچ مشكلى زبون و ناتوان نبينند. آنها خود را با «ابديت» پيوسته مى بینند زيرا معتقدند از آنجا سرچشمه گرفته، و به همان باز مى گردند، و به همين دليل فنا و نابودى كه فكر آن اعصاب انسان را مى لرزاند براى آنان مفهومى ندارد.
يك «قطره كوچك» در وسط بيابانى سوزان خيلى زود از بين مى رود اما اگر با «دريا» مربوط گردد هميشه خواهد بود و رنگ ابديت به خود مى گيرد. آری «مرگ» در نظر آنها دريچه اى بسوى يك جهان تازه، جهانى كه به مراتب از دنيائى كه در آن زندگى مى كنيم وسيع تر، لذت بخش تر، نشاط انگيزتر و نوارانى تر است و بنابراين آنرا مرحله اى كامل تر از اين زندگى مى بینند و از اين رو هرگز مرگ در نظر آنها، آن قيافه مهيبى كه از تصور آن مو بر بدن راست مى شود، ندارد، اين افكار جزء وجود آنها شده و با تمام روح و جان خود به آن ايمان دارند.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.