پاسخ اجمالی:
فلسفه «آزادی» انسان، حیوانات و حتی گیاهان، فطری و وجدانی است و «حبس» باعث افسردگی، پژمردگی و کوتاهی عمر آنها و آزادی موجب تکامل و شکوفائی استعدادهایشان می شود. آزادی عقلی و اسلامی موجب پیمودن مسیر تکامل و شکوفایی خلاقیت انسان می باشد برخلاف آزادی غربی که باعث گرفتار شدن در باتلاق گناهان، شهوات و رذالت ها و هدر رفتن عمر می باشد.
پاسخ تفصیلی:
فلسفه و ريشه علاقه انسان به «آزادى» الهام گرفته از وجدانيات او است، گرچه برهانى و استدلالى نيز هست، انسان، علاقمند به آزادى است چنانكه علاقمند به زيبائى است، او دوستدار گلى زيبا می باشد و هرگز به دنبال استدلالى براى اين دوستى نيست چراکه يك مسئله فطرى و وجدانى است. اين گرايش به آزادى نه تنها در انسان كه در تمامى موجودات زنده نهفته است؛ حتى گياهان هم تمايل دارند آزادانه به هر سو رشد كنند و محصور كردن آنها در محيطى محدود، منافات با طبيعت آنها دارد و چه بسيار ديده شده محصور كردن گیاه موجب پژمردگى و خشكى آن مى شود. شما اگر پرنده اى را در قفسى از طلا حبس كنيد و به او برسيد و پرستارى كنيد باز مى بينيد روز به روز پژمرده تر و ضعيف تر مى شود و چه بسا خوانندگى خود را فراموش مى كند. معروف است اگر پرنده اى آزاد باشد و حبس شود، خواندن را فراموش مى كند، اينها كه مى بينيد مى خوانند پرندگانى هستند كه از ابتداء در قفس به دنيا آمده اند. شما در باغ وحش مى بينيد همه چيز فراهم است و مصونيت براى حيوانات وجود دارد ولى آنها رنجورند و عمرشان كوتاه در حالى كه اگر در ميان جنگل و در دسترس حيوانات درنده باشند و طعمه آنها قرار گيرند ولى باز چون آزادند شادابتر و قويتر و چه بسا عمرشان طولانى تر است و در داستانها نیز مطالبى گفته اند كه مؤيد و شاهد اين مطلب است.
به راستی چرا حيوان با تمام خطرات جنگل، پذيراى آزادى در جنگل است و حاضر به حبس نيست؟ چرا انسان و حتّى گياهى از سلب آزادى رنجور شده و مى ميرد؟ نكته مهم اين است كه شكوفائى استعدادهاى هر موجودى در مسير تكامل، هرگز با حبس شدن او حاصل نمى شود و پيمودن اين مسير بدون آزادى ممكن نيست. آزادى هدر دادن نيروها و سرمايه ها نيست، بلكه وسيله شكوفائى و بارور شدن استعدادها است.
از اين جا آزادى منطقى و معقول از غير منطقى و نامعقول جدا مى شود و تفاوت آزادى اسلامى با آزادى غربى روشن مى گردد؛ آزادى در منطق عقل و اسلام عبارت از آزاد بودن براى پيمودن مسير تكامل و به فعليت رسيدن استعدادها و شكوفائى خلاقيت ها است، اما آزادى شهوات و اسير شدن انسان در چنگال هواها و پستي ها كه مايه هدر رفتن آب حيات و عمر و نيروهاى انسان در باتلاق رذالتها و بيچارگى ها است، نه جنبه منطقى، نه عقلى و نه اسلامى دارد.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.