پاسخ اجمالی:
«ذكر» مهمترین ركن مسلك «تصوف» است. اذكار قرون نخست صوفیه بيشتر شامل استغفار و آيات قرآن و براى قرب به خدا بود اما امروزه ذکر انواع مختلفی دارد. مثل ذكر چهار ضرب!، محو الجهات، كليه و... و حتی شیوه های گفتاری هر گروه با گروه دیگر تفاوتهایی دارد. حتی برخى، انواعى از حركات شبه رقص را بدان افزودند تا سالك از حد اعتدال خارج شده و به يك حالت بيخودى و جذبه برسد. كسى كه مختصر اطلاعى از اسلام داشته باشد، مى داند كه اين رقص ها و هاى و هو كردن ها از بدعت هاى زشت صوفيه است كه هيچ ربطى به اسلام ندارد.
پاسخ تفصیلی:
ذكر، يكى از اركان اصلى مسلك تصوف و بيش از هر ركن ديگرى مورد توجه بوده است. «عبدالرحمن بدوى» مى نويسد: «مجالس ذكر صوفيه از زمان حسن بصرى (110 ق) در مسجد بصره و به وسيله او داير شده بود و در حدود سال 120 هم عيسى بن زادان در «ابله» (جايى نزديك بصره) مجلس ذكرى ترتيب داد».(1) مطالبى كه در اين مجالس ذكر قرون نخستين گفته مى شد، بيشتر شامل كلمات استغفار و آيات قرآن بود و براى تقرب به خداوند انجام مى گرديد.(2)
صوفيان قرون نخستين در انجام دادن ذكر، حدود اسلامى را رعايت مى كردند ولى رفته رفته موضوع ذكر از محدوده الفاظ خارج شده و صوفيان متأخر در نواحى مختلف قلمرو اسلامى آن را به صورت هاى مختلفى در آوردند. به قول نويسنده «تاريخ خانقاه در ايران»: با گذشت زمان و گسترش خانقاه ها و تجربه هايى كه از پيگيرى انواع اذكار خفى و جلى به دست مى آمد، برخى از رهبران طريقت مناسب چنان ديدند كه، علاوه بر تأثير كلامى، براى تحريك بيشتر سالك، انواعى از حركت جسمى را در حالات مختلف بدن، بدان بيفزايند تا به سبب سرعت جريان گردش خون و گرم شدن بدن! سالك از حد اعتدال خارج شده و به يك حالت بيخودى برسد و جذبه و كشش روانى او شديدتر گردد!
درين رقص، و درين هاى، و درين هوى *** ميان ماست گردان میر مه رو
بدين نيّت انواع و اقسام ذكرهاى گوناگون انفرادى و دسته جمعى را ابداع كرده و مريدان را وا مى داشتند كه آنها را به كار بندند. در برخى از كتاب هاى عرفانى به نمونه هاى مختلفى از آنها اشاره شده است، ابوالحسن انصارى مؤلف كتاب «جواهر غيبى» با بهره ورى از محيط تصوف منطقه هند، كتاب خود را تأليف كرده و در مورد ذكر اشاره مى كند كه انواع اذكار به هزارها مى رسد.(3)
مؤلف در جاى جاى كتابش انواعى از آن اذكار را نام برده و توضيح داده است نمونه اى از اذكار برشمرده او عبارتند از: «ذكر چهار ضرب!، محو الجهات، كليه، عميت، معلا، مقدس، پاس انفاس، آورد و برد، صمت، اره!، مراقبه، صفا، انا انت، انت انا، هاهوتى، نفى و اثبات چهار ضربى، جبروتى، قوى خفى، ذكر نفى و اثبات دو ضربى، ذكر سه پايه! ذكر ناسوتى و ملكوتى و جبروتى و لاهوتى، ذكر مشى اقدام و...».(4)
مؤلف «جواهر غيبى» ضمن بيان و تشريح تفاوت هاى كردارى، اختلاف گفتارى را هم مورد توجه قرار داده و از آنها تقسيماتى ساخته است. اينك براى آگاهى چند مورد از شرح اذكار او بيان مى گردد: «ذكر جبروتى»، سر را به كتف راست بند كرده بر پستان چپ، الله گويان چنان ضرب كند كه پهلوى چپ خم شود... ذكر «آورد و برد»! اين است كه مربع نشيند و رو به كتف راست آورده (ها) گويد و كتف چپ رو آورده (هو) گويد، و سر، نگون كرده، در خود (هى) گويان ضرب كند و اين معمول اكثر مشايخ است (همان مدرك).
«مولويه» هم به نام درويشان رقصنده و چرخنده معروفند، آنان در سماع خانه گرد آمده و حلقه اى تشكيل مى دهند و كلمه الله را 1001 بار تكرار مى كنند.(5)
سلسله رفاعيه نيز در ترتيب ذكر آداب مخصوصى دارند که با بيخودى و حركات بدنى توأم است و منظره شگفت و وحشت انگيزى به حلقه هاى ذكر و سماع آنها مى دهد و درويشان اين سلسله در آن بيخودى گاه چنان از خود مى روند كه ضربه هاى چوب و آهن در آنها كار نمى كند! در اين حالت بر زمين مى افتند و در پيش حاضران در زير پاى شيخ لگد مال مى شوند و اين را نيز موهبتى عظيم مى شمارند.(6)
كسى كه مختصر اطلاعى از تعاليم اسلام داشته باشد مى داند كه اين رقص ها و هاى و هو كردن ها از بدعت هاى زشت صوفيه است كه هيچ ربطى به اسلام ندارد.
مرحوم نراقى فقيه عالى مقام در كتاب «طاقديس» شرح حلقه ذكر صوفيان را به نظم بيان كرده و می گويد:
صوفيان را حلقه اى در ذكر بود *** كارشان در حلقه ذكر و فكر بود
ذكر مى كردند با رقص و نشاط *** پاى كوبان كف زنان با انبساط!
از سماع و وجد رفتندى ز هوش *** مست لا يعقل چو رند باده نوش!
گه فتادندى به روى يكدگر *** اين شدى در زير، آن يك در زبر!
در ميانشان بود زيبا ساده اى *** عقل از عشقش، دل از كف داده اى!
مرغ دل ها جمله اندر دام او *** مادرش بنهاده «فرخ» نام او
شيخ را چون گاه غشيان آمدى *** بيهشى او به طغيان آمدى
ميشدى بيخود زجاى خود بلند *** خويش را بر روى «فرخ» مى فكند
مى گرفتى در بغل او را چه گو *** سينه بر سينه نهادى رو به او
آن يكى كردش ملامت زين عمل *** كاين چه رسوايى است اى شيخ دغل!
شيخ و شاهد بازى اين نبود پسند؟ *** خرقه شيخى بيفكن اى لوند!
گفت او را شيخ شياد اى عمو! *** اختيار از فوج بيهوشان مجو
گفت رو رو اى سرابيلى شوم *** اى تو رونق بخش فتواى سدوم!
گر ندارى صد مرض در اندرون *** از چه بر «فرخ» همى افتى نگون!(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.