پاسخ اجمالی:
ابن سینا هیچ گاه به مذهب خود تصریح نکرد، امّا با مطالعه آثار ایشان و بررسی شواهد تاریخی، می توان به مذهب او پی برد. وی در خانواده شیعی متولد و با حکومت های شیعی همکاری داشته و دعوت محمود غزنوی سلطان متعصّب سنّی مذهب را نپذیرفت. او درباره برگزیدن خلیفه پیامبر بر «نص» تاکید داشت. وی فیلسوفی بود که عقاید خود را بر پایه براهین عقلی فلسفی بنا نهاده بود در حالی که اکثریت قریب به اتفاق اهل سنت مخالف روش عقلی در پذیرش عقاید هستند.
پاسخ تفصیلی:
داوری در رابطه با مذهب ابن سینا دشوار است؛ زیرا وی در آثارش، به مذهب خویش تصریح نکرده است، امّا بر اساس شواهد و قرائن تاریخی، می توان مذهب او را بررسی کرد. لذا شواهد ذیل را در کشف مذهب شیخ الرئیس بررسی می کنیم:
مذهب خاندان ابن سینا:
گذشته از نام او که حسین و کنیه اش بوعلی است، وی بیشتر عمر خویش را در محیط های شیعی زیسته و بالیده است؛ خاندان او پیرو مذهب «شیعه اسماعیلی» و در ترویج این مذهب فعّال بودند. خود ابن سینا تصریح می کند که: «پدرم دعوت فاطمى ها را پذیرفته بود، و اسماعیلى مذهب شمرده مى شد. از عقل و نفس سخن مى گفت، بر آن شیوه که داعیان این مذهب مى گویند و مى شناسند، برادرم نیز بر این عقیده بود. میان پدر و برادرم در این زمینه بسیار بحث مى شد. من سخنان آنان را مى شنیدم و مى فهمیدم، ولى بر دلم نمى نشست».(1) منابع اهل سنت هم می گویند پدر او به محافل اسماعیلی می رفت و پسرش [حسین] را با خود می برد.(2)
رابطه ابن سینا با حکومت های شیعه و سنّی:
او با حکومت سامانی که رابطه متخاصمانه ای با شیعیان نداشت و حکومت آل بویه و آل زیار که حکومتهایی شیعی بودند، همکاری کرد در حالی که دعوت سلطان محمود غزنوی به دربارش را - که سلطان متعصب سنّی و از دشمنان شیعه بود - نپذیرفت. در سرگذشت ابن سینا می خوانیم؛ پس از آن که سلطان محمود غزنوی بوعلی و دانشمندانی همانند ابوریحان بیرونی را به دربار خود دعوت نمود، ابن سینا از رفتن سرباز زد.(3)
نظر ابن سینا درباره انتخاب امام و خلیفه:
شیخ در کتاب شفاء می نویسد: «برگزیدن خلیفه برای پیامبر، یا با «نص» است و یا با «اجماع»؛ امّا برگزیدن با «نص» درستر است».(4) روشن است که این سخن با اصول اعتقادی شیعه سازگار است؛ زیرا اهل سنّت خلیفه را با «اجماع» و بیعت انتخاب می کنند نه با «نص»؛ بنابراین ابن سینا پیرو اصول اعتقادی شیعه است.
روش معرفتی ابن سینا در عقاید:
ابن سینا فیلسوفی بود که عقاید خود را بر پایه براهین فلسفی بنا نهاده بود در حالی که اکثریت قریب به اتفاق اهل سنت - به جز معتزله - مخالف فلسفه و روش عقلی در عقاید هستند. ابن سینا احیاگر فلسفه مشاء... می باشد(5)؛ پایه های این فلسفه بر اساس برهان های عقلی صرف استوار است که البته این شیوه با مبانی اعتقادی اهل سنت ناسازگار است. زیرا اصول اعتقادی اهل سنت بر اطاعت محض و تقلید بنا شده که با براهین عقلی بشدت در تضاد می باشد. در حالی که شیعه تقلید و اطاعت در اصول اعتقادی را مذمت می کند. به عبارتی نظام فکری ابوعلی در اصول دین، بر پایه براهین عقلی است که از این حیث با روش اهل سنت در تضاد می باشد.(6)
مویّداتی از تعبیرات و اشعار ابن سینا:
به غیر از شواهد فوق، تعبیرات وی نیز درباره جایگاه و منزلت امام علی(ع)، نشان از میزان اعتقاد وی به شخصیت تابناک آن حضرت دارد. او در کتاب معراج نامه می نویسد: «او [امام علی(علیه السلام)] در میان خلق آن چنان بود که معقول در میان محسوس. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به وی فرمود: «یا علی اذا رایت الناس یتقربون الی خالقهم بانواع البر تقرب انت الیه بانواع العقل تسبقهم» (7)؛ (یا علی وقتی كه می بینی مردم با انواع نیكوكاری ها به آفرینندهی خود تقرب می جویند، تو با تعقلهای گوناگون به او تقرب بجوی كه بر همه آنان سبقت خواهی گرفت). لاجرم چون به دیده بصیرت عقلی مدرک اسرار گشت و همه حقایق را دریافت بانگ دیدن سرداد و گفت: «لو کشف الغطاء ماازددت یقینا»(8)؛ (اگر پرده برگیرند بر یقیین من چیزی نیفزاید)» .(9)
همچنین، اشعاری که از ابن سینا به یادگار مانده، تابلویی گویا از عشق و ارادت وی به امیرالمومنین علی(علیه السلام) می باشد، که زبان گویای مذهب و باور ابوعلی سینا می باشد؛ همانند این ابیات:
بر صفحه چهرهها خط لم یزلى - معکوس نوشته است نام دو على
یک لام و دو عین با دو یاى معکوس - از حاجب و عین و أنف با خطّ جلى
و از رباعیات او است:
تا بادۀ عشق در قدح ریختهاند و اندر پى عشق عاشق انگیختهاند
در جان و روان بو على مهر على چون شیر و شکر بهم درآمیختهاند.(10)
نتیجه گیری:
از شواهد و قرائن فوق چنین حاصل می شود که ابن سینا سنّی مذهب نبود و می توان «شیعه» بودن او را تأیید کرد. هر چند اختلاف در این است که آیا وی شیعه اسماعیلی بود یا امامی و یا زیدی؟
او شیعه امامی نمی تواند باشد؛ چرا که عمر را «اعقل» از علی (علیه السلام ) می داند.(11) احترام به شیخین در میان شیعیان از خصوصیات شیعیان زیدیّه است و زیدیّه در آن عصر نفوذ زیادی در ایران و حکومت های محلی، مثل حکومتهای برخاسته از «دیلم» داشته است. از طرفی برخلاف زیدیّه که هر «قائم بالسیف» را امام می دانند، ابن سینا در صورتی که امام از نزد شارع منصوب نباشد، آن را «بإجماع من أهل السابقة»(12) می پذیرد. «أهل السابقة» را می توان «شورای حل و عقد» یا «مجلس خبرگان» مسلمین معنی کرد.
چنانکه در ابتدای بحث اشاره شد، «بحثهای اعتقادی» پدر و برادر اسماعیلی شیخ نیز بر دلش نمی نشسته است؛ معلوم نیست آیا «عقاید» آنها را می پسندید یا نه؟ با این اوصاف قضاوت درباره اسماعیلی و یا زیدی بودن او سخت است.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.