پاسخ اجمالی:
آيه 61 سوره آل عمران در برابر پافشارى مسيحيان در عقايد باطل خود و عدم كارايى منطق و استدلال در برابر لجاجت آنها، نازل شد و در آن پيامبر(ص) مأمور شد از طريق مباهله صدق گفتار خود را به ثبوت برساند؛ لذا ایشان به مسيحيان نجران پیشنهاد داد که یکدیگر را نفرين كنند تا راستگو از دروغگو شناخته شود! اسقف اعظم مسیحیان به آنها گفت: اگر فردا محمد(ص) با خانواده اش آمد از مباهله بپرهيزيد، ولی اگر با يارانش آمد با او مباهله كنيد كه او پايه و اساسى ندارد و لذا وقتي كه ديدند پيامبر(ص) با خانواده آمده مباهله نكردن
پاسخ تفصیلی:
آيه 61 سوره آل عمران که معروف به «آیه مباهله» است به ضميمه آياتى كه قبل و بعد از آن نازل شده نشان مى دهد كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) مأمور شد در برابر پافشارى مسيحيان در عقايد باطل خود از جمله ادعاى الوهيت حضرت مسيح(عليه السلام) و عدم كارايى منطق و استدلال در برابر لجاجت آنها، از طريق مباهله وارد شود و صدق گفتار خود را از اين طريق خاص روحانى به ثبوت برساند؛ يعنى با آنها مباهله كند تا راستگو از دروغگو شناخته شود!
مباهله در اصل از ماده بَهْل(بر وزن اَهْل) به معنى رها كردن است. به همين جهت هنگامى كه حيوان را، به حال خود واگذارند و پستان آنرا ـ براى جلوگيرى از نوشيدن نوزادش ـ در كيسه قرار ندهند به آن حيوان باهِل مى گويند و ابتهال در دعا به معنى تضرع و واگذارى كار به خدا است و گاه اين واژه را به معنى هلاكت و لعن و دورى از خدا معنى كرده اند آن نيز به خاطر رها كردن و واگذار نمودن بنده به حال خويش و خروج از سايه لطف خدا است، اين از نظر ريشه لغوي، و اما از نظر «مفهوم متداول» كه در آيه به آن اشاره شده؛ مباهله به معنى نفرين كردن دو نفر به همديگر است. به اين ترتيب كه وقتى استدلالات منطقى سودى نداشت، افرادى كه با هم درباره يك مسأله مهم دينى گفتگو دارند در يكجا جمع مى شوند و به درگاه خدا تضرع مى كنند و از او مى خواهند كه دروغگو را رسوا سازد و مجازات كند؛ همان كارى كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در برابر مسيحيان نجران كرد كه در آيه به آن اشاره شده است.
با توجه به آنچه گفته شد نگاهى به تفسير آيه مى اندازيم، خداوند در این آیه مى فرمايد: (هر گاه [مسيحيان] بعد از علم و دانشى كه به تو رسيده [درباره نفى الوهيت مسيح(عليه السلام) و تثليت و انحرافاتى از اين قبيل] با تو به بحث و ستيز برخيزند به آنها بگو: ما فرزندان خود را دعوت كنيم شما نيز فرزندان خود را)؛ «فَمَن حاجَّكَ فيهِ مَن بَعدِ ما جائَكَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدْعُ اَبنائَنا وَ اَبنائَكُم». (ما زنان خويش را دعوت نماييم و شما نيز زنان خود را)؛ «وَ نِسائَنا وَ نِسائَكُمْ». ما از نفوس خود [و كسى كه همچون جان ما است] دعوت مى نماييم و شما نيز نفوس خود)؛ «وَ اَنفُسَنا وَ اَنفُسَكُمْ» (آنگاه مباهله [نفرين] كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم)؛ «ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللهِ عَلَىَ الكاذِبينَ».
بدون ترديد از نظر تاريخى اين مسئله واقع شد. يعنى پيامبر(صلى الله عليه وآله) گروهى را انتخاب كرد و همراه خود براى مباهله آورد.
در روايات اسلامى كه مفسران و محدثان نقل كرده اند آمده است «هنگامى كه آيه فوق نازل شد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) به مسيحيان نجران پيشنهاد مباهله داد، بزرگان مسيحى از پيامبر(ص) يك روز مهلت خواستند، تا در اين باره به شور بنشينند. اسقف (اعظم) به آنها گفت: نگاه كنيد اگر فردا محمد(ص) با فرزند و خانواده اش براى مباهله آمد از مباهله با او بپرهيزيد و اگر اصحاب و يارانش را همراه آورد با او مباهله كنيد كه او پايه و اساسى ندارد. فردا كه شد پيامبر(ص) آمد در حالى كه دست على(عليه السلام) را گرفته بود و حسن و حسين(عليهما السلام) پيش روى او حركت مى كردند و فاطمه پشت سر او. مسيحيان و در پيشاپيش آنان، اسقف اعظم آنان بيرون آمدند. هنگامى كه پيامبر(ص) را با همراهان مشاهده كرد پرسيد: اينها چه كسانى هستند؟ گفتند: اين يكى، پسر عمو و داماد او است و اين، دختر زاده هاى او هستند و اين بانو، دختر او است كه از همه نزد او گرامى تر است. اسقف نگاهى كرد و گفت: من مردى را مى بينم كه مصمم و با جرأت در مباهله آمده و مى ترسم او راستگو باشد و اگر راستگو باشد بلاى عظيمى بر ما وارد خواهد شد. سپس گفت: اى ابوالقاسم [محمد(ص)] ما با تو مباهله نخواهيم كرد؛ بيا با هم صلح كنيم!
و در بعضى از روايات آمده كه اسقف اعظم گفت: من صورت هايى را مى نگرم كه اگر از خدا بخواهند كوه را از جا بركند چنين خواهد شد! پس مباهله نكنيد كه هلاك خواهيد شد!(1)
همين مضمون با تفاوت هايى كه به اصل قضيه ضرر نمى زند در بسيارى از تفاسير ديگر(2) نيز آمده است.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.