پاسخ اجمالی:
گاهی ائمه(ع) به عنوان سرمشق مردم سخن گفته اند و گفته هايشان جنبه تعليمى داشته است و گاهي هم براي اين بوده كه بگويند ما بدون تكيه بر لطف خداوند از خود چيزى نداريم و اين مواهب او است كه ما را معصوم مى دارد. ضمن اینکه گناهان ایشان از نوع «ترك اولى» است؛ به معنی انجام فعل مباح و حتى مستحب در برابر كارى مستحب تر از آن، نه ترك واجب يا انجام گناه يا مكروه.
پاسخ تفصیلی:
امامان(علیهم السلام) خودشان در لابه لاى كلمات شان اعتراف به خطا و گناه كرده اند؛ چگونه مى توان آنها را معصوم دانست؟ آنها در دعاهايشان از خدا طلب عفو و بخشش از گناه مى كنند كه اين خود دليل بر عدم معصوم بودن آنها است. مثلا: امام اميرالمؤمنين على بن ابيطالب(عليه السلام) در خطبه 216 نهج البلاغه مى فرمايد: «اِنّى لَسْتُ فى نَفْسى بِفَوْقِ اَنْ اُخْطى وَ لا آمَنُ ذلِكَ مَنْ فِعْلى اِلاّ اَنْيَكْفىَ اللهُ مِنْ نَفْسى ما هُوَ اَمْلَكُ بِهِ مِنّى»؛ (من [خودم به عنوان يك انسان] خويشتن را بالاتر از آنكه اشتباه كنم نمى دانم و از خطا در كارهايم ايمن نيستم مگر اينكه خداوند مرا حفظ كند).(1)
شبيه اين ايراد در مورد بسيارى از آيات مربوط به سرگذشت انبياء در قرآن مجيد نيز مطرح مى شود. در پاسخ به اين سوالات به طور خلاصه و فشرده به چند نكته بايد اشاره كرد:
1ـ در بسيارى از موارد، معصومان به عنوان يك سرمشق براى مردم سخن مى گفتند و گفته هاى آنها جنبه تعليمى داشته است. جالب اينكه در تفسير روح المعانى بعد از طرح اشكال در مورد على(عليه السلام)، همين پاسخ را آورده سپس مى گويد: قصد تعليم آن گونه كه در بعضى از دعاهاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) است در كلام على(عليه السلام) بعيد است.(2) معلوم نيست چرا در كلام پيامبر(صلى الله عليه وآله) بعيد نيست اما در كلام على(عليه السلام) بعيد است. اين يك بام و دو هوا دليلى جز تعصب عميق اين مفسر معروف ندارد.
2ـ در بعضى از موارد، هدف اين بوده كه بگويند ما بدون تكيه بر لطف خداوند از خود چيزى نداريم و اين مواهب و امدادها و توفيقات او است كه ما را معصوم مى دارد و به تعبير ديگر جمله اى كه از على(عليه السلام) نقل شده، درست بر عكس آنچه خرده گيران گفته اند دلالت بر معصوم بودن او به كمك الطاف الهى دارد؛ زيرا امام مى گويد من شخصاً (بدون پروردگار) از خطا مصون نيستم؛ و اين موهبت جز به امداد پروردگار نيست و يا به تعبيرى كه در سوره «يوسف» آمده جز «برهان رب» نيست.
3ـ بسيارى از امورى كه به عنوان گناه در آيات يا دعاها آمده، چيزى جز «ترك اولى» محسوب نمى شود و مطابق تعبير معروف، مصداق «حَسَناتُ الاَبْرارِ سَيِئاتُ المُقَرَّبينَ» است كه مى گويد: (حسنات نيكان، گناهان مقرّبان محسوب مى شود).
اين نكته نيز لازم به ذكر است كه منظور از ترك اولى، اين نيست كه كار واجبى را ترك كرده باشند يا گناه و حتى مكروهى را انجام داده باشند؛ بلكه منظور انجام فعل مباح و حتى مستحب است در برابر كارى كه از آن مستحب تر بوده است. واضح است رها كردن يك مستحب اولى و رفتن به سوى مستحب ديگر به هيچ وجه كار خلافى نيست؛ ولى عنوان ترك اولى دارد. امّا همين كار _كه درباره ديگران نه تنها خلاف نيست بلكه انجام مستحب در حدّ خود يك فضيلت است_ درباره مقربانِ درگاه خدا گاه مايه عتاب مى گردد. نمازى كه از يك فرد عادى شايسته و مقبول است؛ براى يك عالم بزرگ، ترك اولى است و نماز آن عالم بزرگ براى معصوم شايسته نيست.(3)،(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.