پاسخ اجمالی:
به تصريح روايات متعدد از منابع شیعه و حتی اهل سنت، از يك طرف علم الكتاب نزد امام على(ع) و ائمه هدى(ع) است و از طرف ديگر مراد از «راسخون در علم»، پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) هستند؛ پس می توان گفت كه يكى از مهمترين منابع علمى آنان، تأويل، تفسير، ظاهر و باطن قرآن است.
پاسخ تفصیلی:
از اشاراتى كه در آيات قرآن است و بيانات مشروح و گسترده اى كه در روايات اسلامى آمده به خوبى مى توان از اين منابع آگاه شد. اين منابع بسيار متنوع و گسترده مى باشد که یکی از مهم ترین آنها «كتاب الله» و «قرآن مجيد» است؛ به گونه اى كه تفسير و تأويل و ظاهر و باطن و محكم و متشابه آن را به خوبى مى دانند.
قرآن مجيد مى فرمايد: «وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَروا لَسْتَ مُرْسِلا قُلْ كَفى بِاللهِ شَهيداً بَيْنى وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتابِ»(1)؛ (آنها كه كافر شدند مى گويند: تو پيامبر نيستى! بگو: كافى است كه خداوند، و كسى كه علم كتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، ميان من و شما گواه باشند) از اين آيه به خوبى روشن مى شود كسى وجود دارد كه تمام علم كتاب نزد او است.
توجه داشته باشيد كه «علم الكتاب» به صورت مطلق آمده است؛ و شامل تمام علوم مربوط به كتاب الهى مى شود. بر خلاف کسی که در آيه 40 سوره «نمل» درباره اش آمده: «قالَ الَّذى عِنْدَهُ عِلْمُ مِنَ الكِتابِ اَنَا آتيكَ بِه قَبْلَ اَنْ يَرْتَدَّ اِلَيْكَ طَرْفُكَ»؛ ([امّا] كسى كه بخشی از دانش كتاب [آسمانى] داشت گفت: من پيش از آن كه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!).
به يقين كتاب الله سرچشمه فياض علوم و دانش ها است؛ و آگاهى بر آن راهگشاى تمام امور است. جايى كه آصف بن برخياء وزير حضرت سليمان(علیه السلام) به خاطر آگاهى به بخشى از كتاب آسمانى قادر به انجام چنان كار مهمى باشد؛ و تخت ملكه سباء را در يك چشم بر هم زدن از جنوبى ترين بخش جزيرة العرب (يمن) به شمالى ترين بخش آن (شامات) مركز حكومت سليمان(علیه السلام) برساند، مسلماً كسى كه به تمام علم كتاب آگاه است كارهايى بسيار مهم تر از آن مى تواند انجام دهد؛ اما چه كسى علم الكتاب نزد او است؟
قرآن تنها اشاره سربسته اى به آن دارد. بعضى گفته اند: منظور خداوند است. بنابراين عطف جمله «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» عطف تفسيرى خواهد بود كه برخلاف ظاهر كلام است.
جمعى از مفسّران نيز گفته اند: منظور از آن، دانشمندان اهل كتاب و افرادى هم چون سلمان و عبدالله بن سلام است كه نشانه هاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) را در كتب آسمانى پيشين ديده بودند و گواه بر حقّانيت او مى شدند.
ولى بسيارى از مفسّران در كتب خود نقل كرده اند كه اين آيه اشاره به علىّ بن ابيطالب(عليه السلام) و ائمه هدى(عليهم السلام) است.
مفسّر معروف قرطبى در تفسير اين آيه، از عبدالله بن عطا نقل مى كند كه: «به ابوجعفر بن على بن الحسين گفتم: مردم گمان مى كنند «الَّذى عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتابِ» عبدالله بن سلام است، گفت: «اِنَّما ذلِكَ عَلِىُّ بنُ اَبيطالب رَضىَ اللهُ عَنْهُ»؛ (او فقط، على بن ابيطالب است) و محمد بن حنفيه نيز همين را گفته است».(2)
جالب توجّه اينكه اين سوره (سوره رعد) در مكه نازل شده در حالى كه عبدالله بن سلام و سلمان فارسى و ساير علماى اهل كتاب همه در مدينه به اسلام پيوستند.
اين سخن از سعيد بن جبير نيز نقل شده كه وقتى از او سؤال كردند: آيا «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الكِتابِ» عبدالله بن سلام است؟ گفت چگونه مى تواند او باشد؟ در حالى كه اين سوره مكى است.(3)
و نيز شيخ سليمان قندوزى حنفى(4) در ينابيع المودّة از ثعلبى و ابن مغازلى از عبدالله بن عطا نقل مى كند كه: «با امام محمد باقر(عليه السلام) در مسجد بودم فرزند عبدالله بن سلام را ديدم، گفتم اين فرزند كسى است كه علم الكتاب نزد او است، فرمود: اين آيه درباره علىّ بن ابى طالب(عليه السلام) است».(5)
در همان كتاب در روايات ديگرى از عطيه عوفى از ابو سعيد خدرى نقل شده كه از پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) از آيه «اَلَّذى عِنْدَهُ عِلْمُ مِنَ الكِتابِ»(6) سؤال كردم، فرمود: «او وزير برادرم سليمان بن داود بود»؛ سپس از آيه «قُل كَفى بِاللهِ شَهيداً بَيْنى وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب» پرسيدم، فرمود: «ذاكَ اَخى عَلىُّ بْنُ اَبيطالب»(7)؛ (او برادرم على بن ابيطالب(عليه السلام) است).
و نيز در روايت ديگرى از ابن عباس مى خوانيم كه گفت: «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابَ اِنَّما هُوَ عَلىٌّ لَقَدْ كانَ عالِماً بِالتَّفسيرِ وَ التَّأْويلِ وَ النّاسِخِ وَ المَنْسُوخِ»؛ (كسى كه علم كتاب نزد او است فقط على(عليه السلام) است؛ او عالم به تفسير قرآن و تأويل آن و ناسخ و منسوخ آن است).(8)
كوتاه سخن اينكه: آيه فوق را هرگز نمي توان به علماى اهل كتاب تفسير كرد؛ زيرا اين سوره در مكه نازل شده و آنها بعد از هجرت در مدينه به مسلمانان پيوستند و طبق روايات بالا درباره على(عليه السلام) است و بعد از او به ساير امامان معصوم(عليهم السلام) مى رسد.
آرى اين آگاهى وسيع نسبت به قرآن مجيد، و اسرار دقائق و ظاهر و باطن آن يكى از منابع اصلى علم امامان معصوم(عليهم السلام) است.(9)
از شواهد اين معنى، آيه شريفه «وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ اِلاَّ اللهُ وَ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ»(10)؛ (در حالى كه تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمى دانند) می باشد.
توضيح اينكه: در ميان مفسّران گفتگو است كه آيا «الرّاسخون فِى الْعِلْمِ» عطف بر «الله» است؛ يعنى تأويل قرآن را جز خداوند و راسخان در علم نمى دانند؛ يا این عبارت سرآغاز جمله مستقل بعد است که در این صورت مفهوم آيه چنين مى شود: «تأويل قرآن را فقط خدا مى داند. اما راسخان در علم مى گويند: گرچه تأويل آيات متشابه را نمى دانيم؛ اما در برابر همه آنها تسليم هستيم».
آن چه معنى اول را تأييد مى كند آن است كه اولا بسيار بعيد است در قرآن اسرارى باشد كه جز خداوند نداند؛ چرا كه قرآن براى تربيت و هدايت مردم نازل شده؛ و معنى ندارد كه در چنين كتابى آيات و جمله هايى باشد كه جز خداوند، مقصود آن را نداند.
ثانياً: همان گونه كه مفسّر بزرگ طبرسى در مجمع البيان مى گويد هرگز در ميان مفسران قرآن ديده نشده است كه بگويند فلان آيه از آياتى است كه جز خدا كسى معنى آن را نمى داند؛ بلكه دائماً براى كشف اسرار آيات از طرق مختلف از جمله روايات معصومين(عليهم السلام) تلاش مى كنند. در واقع اين سخن بر خلاف اجماع مفسران است.
ثالثاً: اگر منظور، تسليم بودن بدون آگاهى است بايد راسخان در ايمان گفته شود، نه راسخان در علم، كسى كه چيزى را نمى داند چگونه مى توان نام راسخان در علم بر او گذاشت.
رابعاً: در روايات متعددى آمده است كه راسخان در علم، تأويل آيات قرآن را مى دانند و اين دليل بر آن است كه اين عبارت عطف بر «الله» مى باشد.
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «الرّاسِخُونَ فِى العِلْمِ اَميرُ المْؤْمِنينَ وَ الاَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِه»(11)؛ (راسخان در علم، امير مؤمنان و امامان بعد از او هستند).
در حديث ديگرى از همان امام آمده است كه فرمود: «نَحْنُ الرّاسِخُونَ فِى العِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأويلَهُ»(12)؛ (ما راسخان در علم هستيم؛ و ما تأويل قرآن را مى دانيم).
و نيز در حديث ديگرى مى خوانيم كه امام باقر(عليه السلام) يا امام صادق(عليه السلام) در تفسير آيه «وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ اِلاّ اللهُ وَ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ» فرمود: «فَرَسُولُ اللهِ اَفْضَلُ الرّاسِخينَ فِى الْعِلْمِ، قَدْ عَلَّمَهُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ جَميعَ ما اَنْزَلَ عَلَيْهِ مِنَ التَّنْزيلِ وَ التَّأْويل، و ما كانَ اللهُ لِيُنَزِّلَ عَلَيْه شَيْئاً لَمْ يُعَلِّمْهُ تَأْويلَهُ، وَ اَوْصيائُهُ مِنْ بَعْدِه يَعْلَمُونَهُ كُلَّهُ»(13)؛ (رسول خدا(صلى الله عليه وآله) برترين راسخان در علم بود؛ خداوند عزوجل تمام آن چه را بر او نازل كرد از تنزيل و تأويل به او تعليم داد، و ممكن نيست خداوند چيزى بر او نازل كند و تأويل و تفسيرش را به او نياموزد؛ و اوصياء پيامبر(صلى الله عليه وآله) بعد از او تمام آن را مى دانند).
در اين زمينه احاديث متعدد ديگرى وجود دارد كه همين معنى و مفهوم را تأييد مى كند.(14)
با دلائل چهارگانه اى كه در بالا گفتيم [و هر يك به تنهايى براى اثبات مقصود كافى بود] ترديدى باقى نمى ماند كه عبارت «وَ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ» عطف بر «الله» است، و مفهومش آگاهى آنان بر تأويل و عمق قرآن است.
نكته ديگرى كه شايان توجه است اينكه تعبير به «وَ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ» دو بار در قرآن مجيد آمده است؛ يك بار در آيه مورد بحث یعنی آيه 7 سوره «آل عمران» و يك بار هم در آيه 162 سوره «نساء»، آنجا كه بعد از اشاره به كارهاى زشت و نادرست اهل كتاب (يهود و نصارى) از جمله رباخوارى و غارتگرى اموال مردم، مى فرمايد: «لكِنِ الّراسِخُونَ فِى الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤمِنْونَ يُؤْمِنُونَ بما اُنْزِلَ اِلَيْكَ وَ ما اُنْزِلَ مَنْ قَبْلِكَ»؛ (ولى راسخان در علم از آنها، و مؤمنان [از امّت اسلام] به تمام آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پيش از تو نازل گرديده ایمان دارند).
چنين به نظر مى رسد كسانى كه نام عبدالله بن سلام و امثال او را از علماى اهل كتاب كه اسلام را پذيرفته اند، در تفسير راسخان در علم ذكر كرده اند مربوط به اين آيه است (آيه 162 سوره «نساء») نه آيه 7 سوره آل «عمران»؛ زيرا آن چه درباره علماى اهل كتاب سخن مى گويد آيه اول است؛ اما آيه مورد بحث ما (آيه 7 سوره «آل عمران») هيچ ارتباطى به مسأله اهل كتاب ندارد.(دقت كنيد)
ضمناً از اينجا نكته مهم ديگرى نيز روشن مى شود و آن اينكه آن چه در خطبه اشباح در نهج البلاغه آمده است و مى گويد: «وَ اعْلَمُ اَنَّ الرّاسِخينَ فِى الْعِلْمِ هُمُ الَّذينَ اَغْناهُمُ الله عَنِ اقْتِحامِ السُّدَدِ المَضْرُوبَةِ دُونَ الغُيُوبِ لاِقْرارُ بِجُمْلَةِ ما جَهِلُوا تَفْسيرَهُ مِنَ الْغَيْبِ الَمحْجُوبِ ...»(15)؛ (بدان راسخان در علم، كسانى هستند كه خداوند آنان را با اقرار اجمالى به تمام آن چه از آنها پوشيده است و تفسير آن را نمى دانند از فرو رفتن در اسرار نهانى بى نياز ساخته است) نيز ممكن است اشاره به آيه سوره «نساء» باشد كه سخن از تسليم بى قيد و شرط جمعى از علماى اهل كتاب و مؤمنان در برابر قرآن و ساير كتب آسمانى مى گويد، نه آيه سوره «آل عمران».(باز هم دقت كنيد)
كوتاه سخن اينكه ظاهر آيه 7 سوره «آل عمران» اين است كه مى گويد تأويل قرآن را خداوند و راسخان در علم مى دانند، و با توجه به اينكه منظور از راسخان در علم در درجه اول پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام) هستند يكى از مهم ترين منابع علمى آنها شناخته مى شود و آن قرآن مجيد و تأويل و تفسير و ظاهر و بطون آن است.
اين سخن را با اشاره ديگرى به آيات قرآن به پايان مى رسانيم:
در آيه 49 سوره عنكبوت مى خوانيم: «بلْ هُوَ آيات بَيَّناتٌ فى صُدُورِ الَّذينَ اُوتُوا الْعِلْمِ»؛ (ولى اين آيات روشنى است كه در سينه كسانى كه دانش به آنها داده شده است جاى دارد) و در منابع اهل بيت(عليهم السلام) روايات بسيارى ديده مى شود كه عنوان «الَّذينَ اُوتُوا الْعِلْمِ» در اين آيه به امامان معصوم(عليهم السلام) بعد از پيامبر(صلى الله عليه وآله) تفسير شده است. براى آگاهى بيشتر به بحار الانوار و تفسير برهان مراجعه فرمائيد.(16)،(17)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.