پاسخ اجمالی:
پيامبر(ص) «حديث ثقلين» را در موارد مختلف و به مناسبتهاى گوناگون در مدينه، ايام حج، روز عرفه، مسجد خيف (در ايام منى)، در وسط راه مكه و مدينه و در موارد ديگر بیان نموده اند. این تکرارها دليلى است روشن بر اينكه تمسك به اين دو وجود گرانمايه، مسأله اى سرنوشت ساز است که باید مسلمانان به اهميت آن آگاه شوند تا گمراه نشوند.
پاسخ تفصیلی:
«حديث ثقلين» در موارد مختلف و به مناسبتهاى گوناگون بيان شده است؛ مواردى كه اين حديث در كتب اهل سنت از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده عبارت است از:
1ـ در غدير خم هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) از حجة الوداع برمى گشت برخاست و ضمن بيانات مفصل خود، «حديث ثقلين» را بيان فرمود. اين همان چيزى است كه هم در «صحيح مسلم» و هم در «خصائص نسائى» آمده است.
در صحيح مسلم [كه از معروف ترين منابع دست اول اهل سنت مى باشد] از زيد بن ارقم نقل مى كند كه گفت: «... قامَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله) يَوْماً فينا خَطيباً بِماءٍ يُدعى خُمّاً، بَيْنَ مَكَةَ وَ الْمَدينَةِ فَحَمَدَ اللهَ وَ اَثْنى عَلَيْهِ، وَ وَعَظَ وَ ذَكَرَ، ثُمَ قالَ: اَما بَعْدُ اَلا اَيُّها النّاسُ فَاِنَّما اَنَا بَشَرٌ، يُوشَكُ اَنْيَاْتِىَ رَسُولُ رَبّى فَاُجيبُ، وَ اِنّى تارِكٌ فيكُمْ ثِقْلَيْنِ: اَوَلُهُما كِتابُ اللهِ، فيهِ الهُدى وَ النُّور، فُخُذُوا بِكِتابِ اللهِ وَ اسْتَمْسِكُوا بِه، فَحَثَّ عَلى كِتابِ اللهِ وَ رَغَّبَ فيهِ، ثُمَ قالَ: وَ اَهْلِ بَيْتى، اُذَكِّرُكُمُ اللهَ فى اَهْلِبَيْتى، اُذَكِرُّكُمُ اللهَ فى اَهْلِبَيْتى، اُذَكِرُّكُمُ فى اَهْلِبَيْتى ...»(1)؛ (رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، در ميان ما برخاست و خطبه خواند. در محلى كه آبى بود كه خُم ناميده مى شد [غدير خم] و در ميان مكه و مدينه قرار داشت(2) پس حمد خدا را بجا آورد و بر او ثنا گفت و موعظه كرد و پند و اندرز داد. سپس فرمود: اما بعد اى مردم من بشرى هستم و نزديك است فرستاده پروردگارم بيايد و دعوت او را اجابت كنم و من در ميان شما دو چيز گرانمايه به يادگار مى گذارم نخست كتاب خدا كه در آن هدايت و نور است، پس كتاب خدا را بگيريد، و به آن تمسك جوئيد [پيامبر(صلى الله عليه وآله) تشويق و ترغيب فراوانى درباره قرآن كرد] سپس فرمود: و اهل بيتم را به شما توصيه مى كنم كه خدا را درباره اهل بيتم فراموش نكنيد، به شما توصيه مى كنم كه خدا را درباره اهل بيتم فراموش نكنيد، به شما توصيه مى كنم كه خدا را درباره اهل بيتم فراموش نكنيد [اشاره به اينكه مسئوليت الهى خود را در مورد اهلبيت(عليهم السلام) فراموش نكنيد]).
احمد بن شعيب نسائى [كه او نيز از بزرگان اهل سنت محسوب مى شود، و كتاب «سنن» او نيز يكى از صحاح سته (كتب ششگانه معروف) است] در كتاب خصائص از زيدبن ارقم نقل مى كند كه مى گويد: هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) از حجة الوداع باز مى گشت و به غدير خم وارد شد دستور داد سايبان هايى درست كنند و زير آنها را تمیز نمايند، سپس فرمود: «كَاَنّى دُعيتُ فَاجَبْتُ وَ اِنّى تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ اَحَدُهُما اَكْبَرُ مِنَ الآخَرِ، كِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتى فَانْظُرُوا كَيْفَ تُخْلِفُونى فيهما، فَاِنَّهُما لَنْيَفْتَرِقا حتىيَرِدا علىَّ الحَوْضَ، ثُمَ قالَ اِنَّ اللهَ مَوْلاىَ وَ اَنَا مَوْلى كُلِ مُؤمِن، ثُمَّ اَخَذَ بِيَدِ عَلىٍّ عَلَيْه السَّلامُ، فَقالَ مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَهذا وَليُهُ، اَللهُمَ والِ مَنْ وَالاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ»(3)؛ (گويى من [از سوى خدا] دعوت شده ام و اجابت كرده ام [و به زودى از ميان شما ميروم] و من دو چيز گرانمايه را در ميان شما به يادگار مى گذارم يكى از ديگرى بزرگتر است، كتاب خدا و عترتم؛ اهل بيتم، پس بنگريد چگونه بعد از من با آنها رفتار خواهيد كرد؟ چرا كه آنها از هم جدا نمى شوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند. سپس فرمود: خداوند مولا [و سرپرست] من است و من ولى هر مؤمنى هستم. سپس دست على(عليه السلام) را گرفت و فرمود: هر كس من ولى اويم، اين [علی(علیه اسلام)] ولى او است. خداوندا! دوست بدار هر كس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس كه با او دشمنى كند). در پايان حديث آمده است كه راوى دوم حديث، ابوطفيل مى گويد به زيد بن ارقم گفتم تو خود اين سخن را از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شنيدى؟ گفت: هر كسى در زير آن سايبانها بود اين صحنه را با دو چشم خود مشاهده كرد و با دو گوش خود اين سخنان را شنيد!.
2ـ در ايام حج، روز عرفه هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر شتر خود سوار بود و خطبه مى خواند، اين حديث را ايراد فرمود. اين همان چيزى است كه ترمذى از جابر بن عبدالله انصارى نقل كرده كه مى گويد: رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را هنگام حج، روز عرفه ديدم كه بر شتر مخصوص خود سوار بود و خطبه مى خواند، شنيدم كه مى فرمود: «يا اَيُّهَا النّاس اِنى قَدْ تَرَكْت فيكُمْ ما اِنْ اَخَذْتُمْ بِه لَنْتَضِلُّوا، كِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتى، اَهْلَ بَيْتى»(4)؛ (اى مردم من در ميان شما دو چيز گذاردم كه اگر آنها را بگيريد [و دست به دامن آنان زنيد] هرگز گمراه نخواهيد شد، كتاب خدا و عترتم اهل بيت).
3ـ در جحفه [كه يكى از ميقات هاى حج است و محلى است ميان مكه و مدينه] اين حديث را ايراد فرمود؛ همان گونه كه ابن اثير در «اسد الغابه» در حالات عبدالله بن حنطب آورده است كه مى گويد: «خَطَبَنا رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله) بِالْجُحفَةِ فَقالَ اَلَسْتُ اَوْلى بِكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ؟ قالُوا بَلى يا رَسُولَ اللهِ! قالَ اِنّى سائِلُكُمْ عَنْ اِثْنَتَيْنِ عَنِ القُرآنِ وَ عَنْ عِتْرَتى»(5)؛ (رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در سرزمين جحفه براى ما خطبه اى خواند و فرمود، آيا من اولى به شما از خودتان نيستم؟ عرض كردند آرى اى رسول خدا! فرمود: من از شما [در قيامت] از دو چيز سؤال خواهم كرد، از قرآن و عترتم!)
4ـ در بيمارى وفات، هنگامى كه آخرين وصاياى خود را بيان مى فرمود، توصيه به ثقلين كرد و فرمود: «اَيُّهَا النّاس يُوشَكُ اَنْ اُقْبَضَ قَبْضاً سَريعاً فَيُنْطَلَقُ بى، وَ قَدْ قَدَّمْتُ اِلَيْكُمُ القَوْلَ مَعْذِرةً اِلَيْكُمْ اِلاّ اَنّى مُخْلِفٌ فيكُمْ كِتابَ رَبّى عَزَّوَجَلَّ، وَ عِتْرَتى اَهْلَ بَيْتى، ثُمَّ اَخَذَ بِيَدِ عَلىٍّ(عليه السلام) فَرَفَعها، فَقالَ هذا مع القرآنِ و القرآنُ مع علىٍّ لايَفْتَرِقانِ حَتّىيَرِدا عَلَىّ الحَوْضَ فَاسْئَلُوهُما ما خَلَّفْتُ فيهِما»(6)؛ (اى مردم من به زودى از ميان شما خواهم رفت و من نسبت به همه شما اتمام حجت كردم، آگاه باشيد من در ميان شما كتاب پروردگار بزرگم و عترتم، اهل بيتم را به يادگار مى گذارم. سپس دست على(عليه السلام) را گرفت و بلند كرد و فرمود: اين على(عليه السلام) با قرآن است و قرآن با على است و هرگز از هم جدا نمى شوند تا در كنار حوض [كوثر] نزد من آيند پس از آن دو سؤال كنيد، از آن چه در آنها به يادگار گذاشتم) در اين حديث دقايق و ظرائفى است كه بر اهل معنى پوشيده نيست.
5ـ در حجة الوداع در مسجد خيف فرمود: «اَلا وَ اِنّى سائِلُكُم عَنْ الثِقْلَيْنِ، قالُوا يا رَسُولَ اللهِ وَ مَا الثَقْلَيْنِ؟! قالَ: كِتابُ اللهِ الثِقْلُ الاَكْبَرُ، طَرَفُ بِيَدِاللهِ وَ طَرَفُ باَيْديكُمْ، فَتَمَسَّكُوا بِه لَنْتَضِلُّوا وَ لَنْتَزِلُّوا وَ عِتْرَتى وَ اَهْلُ بَيْتى، فَاِنَّهُ قَدْ نَبَّانِىَ اللَطيفُ الخَبيرُ اَنَّهُما لَنْ يَفْتَرقا حَتّى يَرِدا عَلَىّ الحَوْضَ، كَاِصْبَعى هاتَيْنِ!»(7)؛ (آگاه باشيد من از شما از ثقلين سؤال مى كنم!، عرض كردند: اى رسول خدا ثقلين چيست؟! فرمود: ثقل اكبر قرآن مجيد است كه يك سوى آن در دست [قدرت] خدا و سوى ديگرش در دست شما است پس به آن تمسك جوييد كه هرگز گمراه نخواهيد شد، و هرگز لغزش نخواهيد داشت و «ثقل ديگر» عترتم و اهلبيتم هستند؛ زيرا خداوند لطيف خبير به من خبر داده كه آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در كنار حوض كوثر نزد من آيند مانند اين دو انگشت من كه در كنار هم قرار دارند!).
6ـ هنگام بازگشت از طائف بعد از فتح مكه پيامبر(صلى الله عليه وآله) برخاست و خطبه اى خواند و اين حديث را بيان فرمود، و همين نكات مهم را يادآور شد.(8)
اين همه تكرار و تأكيد در مقامهاى مختلف، در مدينه، در ايام حج، در روز عرفه، و مسجد خيف (در ايام منى) و در وسط راه مكه و مدينه و در موارد ديگر، دليلى است روشن و برهانى است قوى و گويا بر اينكه مسأله تمسك به اين دو وجود گرانمايه مسأله اى سرنوشت ساز و پراهميت بوده است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى خواسته مسلمانان را به اهميت آن دو آگاه سازد تا آنان گمراه نشوند و عجيب است اگر ما با اين همه تكرار و تأكيد دست از دامن آنها برداريم و خود را به گمراهى بيفكنيم و يا با توجيه هاى نادرست از اهميت آنها بكاهيم.
به راستی چگونه مى توان به سادگى از كنار حديثى گذشت كه بيست و چند نفر از ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله) آن را نقل كرده و در منابع معروف و دست اول آمده و تقریبا دردويست كتاب معروف اسلامى نقل شده است؟ نه در سندش شك و ترديدى است، و نه در دلالتش ابهامى وجود دارد؛ آری ساده گذشتن از كنار چنين روايتى قطعاً مسئوليت سنگينى دارد.
آری كسى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) را به عنوان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و خاتم پيامبران و امين وحى الهى مى شناسد، و تأكيد او را در تمسك به اين دو چيز گرانمايه آشكارا مى بيند و عدم گمراهى را در پيروى از آن دو مى شمرد بايد بداند كه راز مهمى در اين امر نهفته و اصل مهمى از اصول اسلامى در آن جاى گرفته است.(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.