پاسخ اجمالی:
در روايات اسلامى به قدرى به «بسم الله الرحمن الرحیم» اهميّت داده شده است كه آن را چيزى هم رديف «اسم اعظم الهى» معرفى مى كند. و طبق مفاد روایات، اهميّتش تا آن حد است كه در صورت ترك آن ممكن است انسان مشمول مجازات هاى الهى گردد. ولی این تاثیر و اهمیت تنها مربوط به الفاظ آن نيست، بلكه تخلّق به آنها شرط است. يعنى بايد مفهوم «بسم الله» در روح و جان انسان پياده شود، به هنگامى كه اين جمله را بر زبان جارى مى كند تمام وجود خويش را در پناه خدا ببيند؛ و از ذات پاكش مدد طلبد.
پاسخ تفصیلی:
در روايات اسلامى به قدرى به «بسم الله الرحمن الرحیم» اهميّت داده شده است كه آن را چيزى هم رديف «اسم اعظم الهى» معرفى مى كند. چنان كه در حديثى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: «بِسم الله الرَّحمن الرَّحيم أَقْرَبُ اِلى اِسمِ اللهِ الأَعَظَمِ مِنْ ناظِرِ الْعَيْنِ اِلى بَياضِها» (1)؛ (بسم الله الرحمن الرحيم به اسم اعظم خدا نزديكتر است از مردمك چشم به سفيدى آن).
در حديث ديگرى از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) آمده است: «اقرب من سواد العين الى بياضها» (2)؛ (از سياهى چشم به سفيدى آن نزديكتر است).
اهميّت شروع به «بسم الله» تا آن حد است كه از بعضى روايات استفاده مى شود كه در صورت ترك آن ممكن است انسان مشمول مجازات هاى الهى گردد؛ چنانكه در حديثى مى خوانيم: عبدالله بن يحيى وارد مجلس اميرمؤمنان على(عليه السلام) شد و در برابر او تختى بود؛ حضرت دستور فرمود: روى آن بنشيند. ناگهان تخت واژگون شد و او به زمين افتاد و سرش شكست و خون جارى شد.
امير مؤمنان(عليه السلام) دستور داد آب آوردند و خون را شستند سپس فرمود: «نزديك بيا»، بعد دست مبارك را بر آن گذاشت نخست احساس درد شديدى كرد، و بعد شفا يافت! سپس فرمود: «شكر خدايى را كه گناهان شيعيان ما را در دنيا با حوادث ناگوارى كه براى آنها پيش مى آيد مى شويد و پاك مى كند!».
عبدالله عرض كرد: اى اميرمؤمنان! مرا آگاه كرديد؛ اگر بفرماييد من چه گناهى مرتكب شده ام كه اين حادثه ناگوار برايم پيش آمد تا ديگر تكرار نكنم خوشوقت مى شوم. فرمود: «هنگامى كه نشستى «بسم الله الرحمن الرحيم» نگفتى، مگر نمى دانى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از ذات پاك پروردگار براى من چنين نقل فرموده: هركار با اهميّتى كه بسم الله در آن گفته نشود نافرجام و بى عاقبت است».
عبدالله گفت: «فدايت شوم من بعد از اين هرگز آن را ترك نمى كنم».
امام(عليه السلام) فرمود: «در اين صورت بهره مند و سعادتمند خواهى شد».(3)
ولى مى دانيم اسم اعظم يا «بسم الله» كه فوق العاده به آن نزديك است تنها الفاظى نيست كه بر زبان جارى شود؛ و چنين نيست كه فقط با تلفظ به آنها مشكلات حل گردد، درهاى خيرات و بركات گشوده شود و نابسامانى ها سامان يابد؛ بلكه تخلّق به آنها شرط است.
يعنى بايد مفهوم «بسم الله» در روح و جان انسان پياده شود، به هنگامى كه اين جمله را بر زبان جارى مى كند تمام وجود خويش را در پناه خدا ببيند و از ذات پاك اش با تمام هستى خويش مدد طلبد. اين نكته نيز قابل توجّه است كه نه تنها در گفتن كه در نوشتن نيز تأكيد شده است با نام خدا شروع كنند؛ همان گونه كه در نامه سليمان(عليه السلام) به بلقيس آمده .
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «لا تَدَعِ الْبَسْمَلَةَ وَ لَوْ كَتَبْتَ شِعْراً» (4)؛ (بسم الله را ترك مكن ولو يك شعر بنويسى» سپس افزود: «قبل از اسلام نامه هاى خود را با جمله «بِسمِكَ اللّهُمَّ» آغاز مى كردند، هنگامى كه آيه «إنَّهُ مِن سُلَيمان و إنَّه بسمِ الله الرّحمنِ الرّحيم» نال شد، نامه هاى خود را با «بسم الله» آغاز كردند».
در حديث ديگرى مى خوانيم كه امام هادى(عليه السلام) به يكى از كارگزاران خود مسائل متعدّدى را خاطر نشان ساخت. بعد به او فرمود: «حال بگو ببينم چه مى گويى؟» او نتوانست آنچه را شنيده بود تكرار كند. امام دوات را پيش كشيد و نوشت «بسم الله الرحمن الرحيم ان شاء الله به خاطر داشته باش كه همه كارها به دست خدا است...».
او مى گويد: من اين ماجرا را كه ديدم تبسّم كردم. امام(عليه السلام) فرمود: «چرا تبسّم كردى؟» عرض كردم: خير است. فرمود: «توضيح بده» گفتم: فدايت شوم اين كار شما مرا به ياد حديثى كه يكى از اصحاب از جدّت على بن موسى الرضا(عليه السلام) نقل كرد، انداخت. او هنگامى كه دستور براى انجام كارى مى داد؛ مى نوشت: «بسم الله الرحمن الرحيم به خاطر داشته باش ان شاء الله...» سپس مطالب مورد نياز را مى نوشت، لذا تبسّم كردم.
امام(عليه السلام) به من فرمود: «لَوْ قُلْتُ اِنَّ تارِكَ التَّسْمِيَةِ كَتارِكِ الصَّلاةِ لَكُنْتُ صادِقاً»(5)؛ (اگر بگويم ترك كننده بسم الله مانند ترك كننده نماز است راست گفته ام).
اهميّت «بسم الله» تا آن اندازه است كه در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)مى خوانيم: «اِذْا قالَ المُعلِّمُ لِلصَّبِىِّ بسم الله الرحمن الرحيم (و قالَ الصِّبىُّ بسم الله الرحمن الرحيم) كَتَبَ الله بَرَائَةً لِلصَّبِىِّ وَبَرَائَةً لِأَبَوَيْهِ وَ بَرائَةً لِلمُعَلِّم»(6)؛ (هنگامى كه معلم به كودك بگويد: بسم الله الرحمن الرحيم ـ و او تكرار كند ـ خداوند فرمان آزادى از دوزخ براى كودك و پدر و مادرش و معلّم مى نويسد).
اين سخن را با گفتارى كه در ميان جمعى از مفسّران مشهور است پايان مى دهيم: معانى تمام كتب آسمانى در قرآن جمع است؛ و معانى تمام قرآن در سوره حمد و معانى تمام سوره حمد در بسم الله و معناى بسم الله در همان باء جمع است!(7) تمركز مفاهيم قرآن و كتب آسمانى در «باء» «بسم الله» ممكن است از اين جهت باشد كه تمام مخلوقات در عالم آفرينش و تمام تعليمات در عالم تشريع، همه با استمداد از ذات پاك خدا تحقّق مى يابد چرا كه علة العلل در تمام عوالم او است، و مى دانيم «باء» «بسم الله» براى استعانت و يارى جستن از خدا است و اين مطلبى است شايان دقت و تأمل. (8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.