پاسخ اجمالی:
آياتى كه با صراحت تشويق به تهذيب اخلاق مى كنند، دليل محكمى بر امكان تغيير صفات اخلاقى هستند؛ مانند: «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَكّيها وَقَدْ خابَ مَنْ دَسّيها»؛ (هر كس نفس خود را تزكيه كند رستگار شده، و آن كس كه نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده سازد نوميد و محروم گشته است). در روايات اسلامى نيز تعبيرات روشنى در اين زمينه ديده مى شود از جمله در حديثى، رسول خدا(ص) به يكى از يارانش به نام «جريربن عبداللّه» فرمود: «خداوند به تو چهره زيبا داده، اخلاق خود را نيز زيبا كن».
پاسخ تفصیلی:
آیات و روایات به روشنی بر قابلیّت تغییر در اخلاق دلالت دارند؛ زيرا:
1 ـ نفس مسأله بعثت انبيا و ارسال رسل و انزال كتب آسمانى و بطور كلّى مأموريّتى كه آنها براى هدايت و تربيت همه انسانها داشتند، محكمترين دليل بر امكان تربيت و پرورش فضائل اخلاقى در تمام افراد بشر است. آياتى مانند: «هُوَ الَّذى بَعَثَ فِى الاُْمِّيِينَ رَسُولا مِنْهُم يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَاِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِى ضَلال مُبِيْن».(1)،(2) و آيات مشابه آن بخوبى نشان مى دهد كه هدف از مأموريّت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) هدايت و تربيت و تعليم و تزكيه همه كسانى بود كه در «ضَلال مُبِيْن» و گمراهى آشكار بودند.
2 ـ تمام آياتى كه خطاب به همه انسانها به عنوان «يا بَنى آدَمَ» و «يا اَيُّها النّاسُ» و «يا اَيُّها الاِْنْسانُ» و «يا عِبادى» مى باشد و مشتمل بر اوامر و نواهى و مسائل مربوط به تهذيب نفوس و كسب فضائل اخلاقى است، بهترين دليل بر امكان تغيير «اخلاق رذيله» و اصلاح صفات ناپسند است، در غير اين صورت عموميّت اين خطابها لغو و بيهوده خواهد بود.
ممكن است گفته شود: اين آيات غالباً مشتمل بر احكام است و احكام مربوط به جنبه هاى عملى است، در حالى كه اخلاق ناظر به صفات درونى است.
ولى نبايد فراموش كرد كه «اخلاق» و «عمل» لازم و ملزوم يكديگر و به منزله علّت و معلول اند و در يكديگر تأثير متقابل دارند؛ هر اخلاق خوبى سرچشمه اعمال خوب است، همان گونه كه اخلاق رذيله، اعمال زشت را به دنبال دارد؛ و در مقابل اعمال نيك و بد نيز اگر تكرار شود تدريجاً تبديل به خلق و خوى خوب و بد مى شود.
3 ـ اعتقاد به عدم امكان تغيير اخلاق سر از اعتقاد به جبر در مى آورد؛ زيرا مفهومش اين است كه صاحبان اخلاق بد و خوب قادر به تغيير آن نيستند و چون اعمال آنها بازتاب اخلاق آنها است پس در انجام كار خوب يا بد مجبورند و در عين حال مكلّف به انجام خوبيها و ترك بديها هستند؛ اين عين جبر است و تمام مفاسدى را كه مذهب جبر دارد بر آن مترتّب مى شود.(3)
4 ـ آياتى كه با صراحت تشويق به تهذيب اخلاق مى كند و از رذايل اخلاقى بر حذر مى دارد نيز دليل محكمى است بر امكان تغيير صفات اخلاقى، مانند: «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَكّيها وَقَدْ خابَ مَنْ دَسّيها» (4)؛ (هر كس نفس خود را تزكيه كند رستگار شده، و آن كس كه نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده سازد نوميد و محروم گشته است).
تعبير به «دسّيها» از ماده «دسّ» و «دسيسه» در اصل به معنى آميختن شىء ناپسندى با چيز ديگر است؛ مثل اين كه گفته مى شود: «دسّ الحنطة بالتراب؛ گندم را با خاك مخلوط كرده»، اين تعبير نشان مى دهد كه طبيعت انسان بر پاكى و تقوا است و آلودگيها و رذائل اخلاقى از خارج بر انسان نفوذ مى كند و هر دو قابل تغيير و تبديل است.
در آيه 34 سوره فصّلت مى خوانيم: «اِدْفَعْ بِالَّتى هِىَ اَحْسَنُ فَاِذاَ الَّذى بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَداوَةٌ كَاَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِيْمٌ»؛ (بدى را با نيكى دفع كن ناگهان [خواهى ديد] همان كسى كه ميان تو و او دشمن است گويى دوست گرم و صميمى [و قديمى تو] است!).
اين آيه بخوبى نشان مى دهد كه عداوت و دشمنيهاى عميق كه در خلق و خوى انسان ريشه دوانده باشد، با محبّت و رفتار شايسته ممكن است تبديل به دوستيهاى داغ و ريشه دار شود؛ اگر اخلاق قابل تغيير نبود اين امر امكان نداشت.
در روايات اسلامى نيز تعبيرات روشنى در اين زمينه ديده مى شود، مانند احاديث زير:
1 ـ حديث معروف «اِنّى بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمَ الاَْخْلاقِ»(5)، دليل واضحى بر امكان تغيير صفات اخلاقى است.
2 ـ روايات فراوانى كه تشويق به حسن خلق مى كند، مانند: حديث نبوى «لَوْ يَعْلَمُ الْعَبْدُ ما فى حُسْنِ الْخُلْقِ لَعَلِمَ اَنَّهُ يَحْتاجُ اَنْ يَكُونَ لَهُ خُلْقٌ حَسَنٌ»(6)؛ (اگر بندگان مى دانستند كه حسن خلق چه منافعى دارد، يقين پيدا مى كردند كه محتاج به اخلاق نيكند!)، نشانه ديگر است.
3 ـ در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «اَلْخُلْقُ الْحَسَنُ نِصْفُ الدِّينِ»(7)؛ (اخلاق خوب، نيمى از دين است).
4 ـ و در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم: «اَلْخُلْقُ الْمَحْمُودُ مِنْ ثِمارِ الْعَقْلِ، اَلْخُلْقُ الْمَذْمُوْمُ مِنْ ثِمارِ الْجَهْلِ»(8)؛ (اخلاق خوب از ميوه هاى عقل و آگاهى است و اخلاق بد از ثمرات جهل و نادانى است).
و از آنجا كه «علم» و «جهل» قابل تغيير است، اخلاق هم به تبع آن قابل تغيير مى باشد.
5 ـ در حديث ديگرى از پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) آمده است: «اِنَّ الْعَبْدَ لَيَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلْقِهِ عَظيمَ دَرَجاتِ الاْخِرَةِ وَشَرَفَ الْمَنازِلِ وَاِنَّهُ لَضَعيفُ الْعِبادَةِ»(9)؛ (بنده خدا به وسيله حسن اخلاق به درجات عالى آخرت و بهترين مقامات مى رسد، در حالى كه ممكن است از نظر عبادت ضعيف باشد!).
در اين حديث اوّلاً مقايسه حسن اخلاق به عبادت و ثانياً ذكر درجات بالاى اخروى كه حتماً مربوط به اعمال اختيارى است و ثالثاً تشويق به تحصيل حسن خلق، همگى نشان مى دهد كه اخلاق يك امر اكتسابى است نه اجبارى و الزامى و خارج از اختيار! (دقّت كنيد).
اين گونه روايات و تعبيرات گويا و پرمعنى در كلمات معصومين(عليهم السلام) زياد ديده مى شود(10) و همه آنها نشان مى دهد كه صفات اخلاقى قابل تغيير است و گرنه اين تعبيرات و تشويقها لغو و بيهوده بود.
6 ـ در حديث ديگرى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه به يكى از يارانش به نام «جرير بن عبداللّه» فرمود: «اِنَّكَ امْرُءٌ قَدْ اَحْسَنَ اللّهُ خَلْقَكَ فَاَحْسِنْ خُلْقَكَ»(11)؛ (خداوند به تو چهره زيبا داده، اخلاق خود را نيز زيبا كن!).
كوتاه سخن اين كه: كتب روايى ما پُر از رواياتى است كه همگى دلالت بر امكان تغيير اخلاق آدمى دارد.(12)
اين بحث را با حديثى از امير مؤمنان على(عليه السلام) كه تشويق به فضائل اخلاقى مى كند پايان مى دهيم، فرمود: «اَلْكَرَمُ حُسْنُ السَّجـِيَّةِ وَ اجْتِـنابُ الدَّنِـيَّةِ»(13)؛ (ارزش و كيفيّت انسان به اخلاق پسنديده و اجتناب و دورى از اخلاق پست است).(14)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.