پاسخ اجمالی:
بر اساس روایات، تغذيه می تواند در اخلاق و روحيّات و ملكات انسان تاثیر گذار باشد، زیرا بین جسم و روح آدمی رابطه نزدیک و تنگاتنگی وجود دارد. از این رو پیامبر(ص) می فرماید: « کسى که دوست دارد دعایش مستجاب شود، طعام و کسب خود را از حرامپاک کند «. هم چنین امام صادق(ع) مى فرماید: «خداوند دعایى را که از قلب قساوتمند برخیزد مستجاب نمى کند!». در واقع غذاى ناپاک و حرام، قلب را تاریک و قساوتمند مى کند؛ و به همین دلیل، دعاى حرامخواران مستجاب نمى شود.
پاسخ تفصیلی:
شايد در ابتداى امر، عجیب باشد که چگونه مى تواند تغذيه در اخلاق و روحيّات و ملكات نفسى اثر بگذارد؟ چرا كه آن مربوط به جسم است و اين مربوط به روح، ولى با توجّه به رابطه بسيار نزديك و تنگاتنگى كه در ميان جسم و روح آدمى است، جايى براى اين تعجّب باقى نمى ماند.
بسيار مى شود كه يك حالت بحرانى روحى و غم و اندوه شديد جسم را در مدّت كوتاهى، ضعيف و پژمرده و ناتوان مى سازد، موهاى انسان را سفيد، چشم را كم نور و قوّت و توان را از دست و پا مى گيرد؛ عكس اين مسأله نيز صادق است كه حالات خوب جسمانى در روح انسان اثر مى گذارد، روح را شاداب و فكر را قوّت مى بخشد.
از قديم الايّام تأثير غذاها بر روحيّات اخلاق انسانى مورد توجّه دانشمندان بوده است و حتّى اين مطلب جزء فرهنگ توده هاى مردم شده است؛ مثلاً، خونخوارى را مايه قساوت و سنگدلى مى شمردند و معتقد بودند كه عقل سالم در بدن سالم است. در آيات قرآن مجيد و روايات اسلامى نيز نشانه هاى روشنى براى اين معنى ديده مى شود.
رابطه اخلاق و تغذيه در روايات اسلامى دامنه گسترده اى دارد كه نمونه هايى از آن را در ذيل از نظر مى گذرانيم:
در يك سلسله از روايات، به رابطه تغذيه با سوء اخلاق اشاره شده است از جمله:
1 ـ در روايات متعدّدى مى خوانيم: يكى از شرايط استجابت دعا پرهيز از غذاى حرام است. مثلا در حديثى آمده است كه شخصى نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمد و عرض كرد: «اُحِبُّ اَنْ يُسْتَجابَ دُعائى»؛ (دوست دارم دعاى من مستجاب شود!) پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «طَهِّرْ مَأكَلَكَ وَلاتُدْخِلْ بَطْنَكَ الْحَرامَ»(1)؛ (غذاى خود را پاك كن و از غذاى حرام پرهيز نما!).
همين معنى از همان بزرگوار با تعبير ديگرى آمده است، مى فرمايد: «مَنْ اَحَبَّ اَنْ يُسْتَجابَ دُعائَهُ فَلْيُطَيِّبْ مَطْعَمَهُ وَ مَكْسَبَه»(2)؛ (كسى كه دوست دارد دعايش مستجاب شود، طعام و كسب خود را از حرام پاك كند!).
با توجّه به اين كه در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «اِنَّ اللّهَ لايَسْتَجيبُ دُعاءً بِظَهْرِ قَلْب قاس»(3)؛ (خداوند دعايى را كه از قلب قساوتمند برخيزد مستجاب نمى كند!). مى توان نتيجه گرفت كه غذاى ناپاك و حرام، قلب را تاريك و قساوتمند مى كند؛ و به همين دليل، دعاى حرامخواران مستجاب نمى شود. و از اينجا به رابطه نزديكى كه ميان ناپاكى درون و تغذيه حرام وجود دارد، مى توان پى برد.
در حديث معروف امام حسين(عليه السلام) در روز عاشورا آمده است كه بعد از ايراد آن سخنان داغ و پر محتوا و گيرا در برابر لشكر لجوج و قساوتمند كوفه، هنگامى كه ملاحظه كرد آنها حاضر به سكوت و گوش دادن به سخنانش نيستند، فرمود: [آرى! شما حاضر به شنيدن سخن حق نيستيد؛ زيرا] «مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرامِ فَطَبَعَ اللّهُ عَلى قُلُوبِكُمْ»(4)؛ (شكمهاى شما از غذاهاى حرام پر شده است، در نتيجه خداوند بر دلهاى شما مهر زده است و هرگز حقايق را درك نمى كنيد!).
2 ـ در روايات ديگرى آمده است؛ كه رابطه مستقیم ميان خوردن غذاى حرام و عدم قبول نماز و روزه و عبادات، وجود دارد؛ از جمله، در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم:«مَنْ اَكَلَ لُقْمَةَ حَرام لَنْ تُقْبَلَ لَهُ صَلَوة اَرْبَعينَ لَيْلَةً، وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعوَةُ ارْبَعيْنَ صَباحاً وَ كُلُّ لَحْم يُنْبِتُهُ الْحَرامُ فَالنّارُ اَوْلى بِهِ وَ اِنَّ اللُّقْمَةَ الواحِدَةَ تُنْبِتُ اللَّحْمَ»(5)؛ (هركسى لقمه اى از غذاى حرام بخورد تا چهل شب نماز او قبول نمى شود، و تا چهل روز دعاى او مستجاب نمى گردد؛ و هر گوشتى كه از حرام برويد، آتش دوزخ براى آن سزاوارتر است؛ و حتّى يك لقمه نيز باعث روييدن گوشت مى شود!).
بديهى است براى قبولى نماز، شرايط زيادى لازم است، از جمله حضور قلب و پاكى دل، امّا غذاى حرام پاكى قلب و صفاى دل را از انسان مى گيرد.
3 ـ در روايات متعدّد ديگرى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام) آمده است كه: «مَنْ تَرَكَ اللَّحْمَ اَرْبَعينَ صَباحاً ساءَ خُلْقُهُ»(6)؛ (كسى كه چهل روز گوشت را ترك كند، اخلاق او بد مى شود!).
از اين احاديث بخوبى استفاده مى شود كه در گوشت مادّه اى است كه اگر براى مدّت طولانى از بدن انسان قطع شود، در روحيّات و اخلاق او اثر مى گذارد و كج خلقى و بد اخلاقى به بار مى آورد.
البتّه استفاده زياد از گوشت حيوانات نيز در بعضى از روايات مذموم شمرده شده، ولى از ترك آن براى مدّت طولانى نيز در بسيارى از روايات نهى شده است.
4 ـ در روايات زيادى كه در كتاب «اطعمه و اشربه» آمده است، رابطه اى ميان بسيارى از غذاها و اخلاق خوب و بد، بيان گرديده به عنوان نمونه:
در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «عَلَيْكمُ بِالزَّيْتِ فَاِنَّهُ يَكْشِفُ الْمُرَّةَ .... وَ يُحَسِّنُ الخُلْقَ»(7)؛ (بر شما لازم است كه از زيت [زيت به معنى روغن زيتون يا هرگونه روغن مايع است] استفاده كنيد، زيرا صفرا را از بين مى برد... و اخلاق انسان را نيكو مى كند!).
5 ـ در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: كه از كلام پيامبر(صلى الله عليه وآله) چنين نقل مى كند «مَنْ سَرَّهُ اَنْ يَقِلَّ غَيْظُهُ فَلْيَأكُلْ لَحْمَ الدُّراجِ»(8)؛ (كسى كه دوست دارد خشم او كم شود گوشت درّاج را بخورد!).
از اين تعبير بخوبى استفاده مى شود كه رابطه اى ميان تغذيه و خشم و بردبارى وجود دارد.
6 ـ در روايت مشروحى از تفسير عيّاشى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده درباره اين كه چرا خداوند خون را حرام كرده مى فرمايد: «وَ اَمَّا الدَّمُ فَاِنَّهُ يُورِثُ الْكَلَبَ وَ قَسْوةَ الْقَلْبِ وَ قِلَّةَ الرَّاْفَة وَ الرَّحْمَةِ لا يُؤْمَنُ اَنْ يَقْتُلَ وَلَدَهُ وَ والِدَيْه ....»؛ (اين كه خداوند خوردن خون را حرام كرده به خاطر آن است كه سبب جنون و سنگدلى و كمبود رأفت و مهربانى مى شود ... تا آنجا كه ممكن است فرزند و يا پدر و مادرش را به قتل برساند!)
در بخش ديگرى از اين روايت مى فرمايد: «وَ اَمَّا الْخَمْرُ فَاِنَّهُ حَرَّمَها لِفِعْلِها وَ فَسادِها وَقالَ اِنَّ مُدْمِنَ الْخَمْرِ كَعابِدِ الْوَثَنِ وَ يُورِثُ اِرْتِعاشاً وَ يَذْهَبُ بِنُوُرِهِ وَ يَهْدِمُ مُرُوَّتَهُ»(9)؛ (و امّا شراب، خداوند آن را به خاطر تأثير و فسادش حرام كرده است و فرمود شخص دائم الخمر مانند بت پرست است بدنش لرزان مى شود و نور [معنويّت] او را از بين مى برد و شخصيّت او را ويران مى سازد!).
7 ـ در روايات متعدّدى كه در كافى درباره انگور آمده است رابطه ميان خوردن انگور و برطرف شدن غم و اندوه ديده مى شود؛ از جمله در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «شَكَى نَبِىٌّ مِنَ الاَْنبِياءِ اِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ الْغَمَّ فَاَمَرَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ بِاَكْلِ الْعِنَبِ»(10)؛ (يكى از پيامبران الهى از غم و اندوه [و افسردگى] به پيشگاه خداوند متعال شكايت كرد؛ خداوند متعال به او دستور داد كه انگور بخورد!).
اين حديث تأكيد بيشترى است بر مسأله ارتباط تغذيه با مسائل اخلاقى.
8 ـ در احاديث متعدّدى نيز رابطه خوردن انار و از ميان رفتن وسوسه هاى شيطانى و به وجود آمدن نورانيّت قلب ديده مى شود؛ از جمله، در حديث معتبرى از امام صادق(عليه السلام)آمده است كه مى فرمود: «مَنْ اَكَلَ رُمّانَةً عَلَى الرِّيقِ انَارَتْ قَلْبَهُ اَرْبَعينَ يَوْمَاً»(11)؛ (كسى كه يك انار را ناشتا بخورد، چهل روز قلبش را نورانى مى كند).
9 ـ در روايت متعدّدى در باب «خوردن» تعبيراتى ديده مى شود كه همه نشانه ارتباط تغذيه با روحيّات و مسائل اخلاقى است؛ از جمله، در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه به جعفر (ابن ابى طالب) فرمود: «يا جَعْفَرُ كُلِ السَّفَرْجَلَ فَاِنَّه يُقَوّىِ الْقَلْبَ وَ يُشْجِعُ الْجَبانَ»(12)؛ (اى جعفر! «به» بخور قلب را تقويت مى كندو ترسو را شجاع مى سازد!).
10 ـ در بعضى از احاديث رابطه ميان غذاى اضافى و سنگدلى و قساوت و عدم پذيرش موعظه ديده مى شود؛ از جمله، در كتاب «اعلام الدّين» از پيغمبر اكرم نقل شده كه فرمود: «اِيّاكُمْ وَ فُضُولَ الْمَطْعَمِ فَاِنَّهُ يَسِمُ الْقَلْبَ بِالْقَسْوَةِ وَ يُبْطِىءُ بِالْجَوارِحِ عَنِ الطّاعَةِ وَ يَصُمُّ الْهِمَمَ عَنْ سِماعِ الْمَوعِظَةِ»؛ (از غذاى اضافى بپرهيزيد كه قلب را پر قساوت مى كند و از اطاعت حق تنبل مى سازد و گوش را از شنيدن موعظه كر مى نمايد!).
فضول الطّعام (غذاى اضافى) ممكن است اشاره به پرخورى باشد يا غذاهاى باقى مانده و فاسد شده، و در هر حال از رابطه تغذيه و مسائل اخلاقى خبر مى دهد.
همين معنى در بحارالانوار از بعضى از روات اهل سنّت از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده است.(13)
از اين حديث بخوبى استفاده مى شود كه غذاى اضافى سه پيامد سوء دارد: قساوت مى آورد؛ انسان را در انجام عبادات و طاعات تنبل مى كند؛ و گوش شنوا را در برابر مواعظ از انسان مى گيرد!
اين مطلب كاملاً محسوس است كه وقتى انسان غذاى زياد و سنگين مى خورد عبادات را به زحمت به جا مى آورد و نشاطى براى عبادت ندارد بعكس هنگامى كه غذاى ساده و كم مى خورد قبل از اذان صبح بيدار است نشاط دارد و حال مطالعه و عبادت دارد.
همچنين به تجربه رسيده است هنگامى كه انسان روزه مى گيرد رقّت قلب پيدا مى كند و آمادگى بيشتر براى شنيدن مواعظ در او حاصل مى شود؛ بعكس هنگامى كه شكم پر است فكر انسان درست كار نمى كند و خودش را از خدا دور مى بيند.
11 ـ در احاديث اسلامى در ارتباط نوشيدن عسل با صفاى قلب، از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خـوانيم: «اَلْعَسَلُ شِفاءٌ مِنْ كُلِّ داءَ وَ لا داءَ فيهِ يقلُّ الْبَلْغَمَ وَ يجلو الْقَلْبَ»(14)؛ (عسل شفاى تمام بيماريها است و در آن بيمارى نيست، بلغم را كم مى كند و قلب را صفا مى بخشد).
نتيجه: از مجموع آنچه در بالا آورديم و روايات فراوان ديگر كه ذكر آنها به طول مى انجامد بخوبى استفاده مى شود كه رابطه نزديكى ميان تغذيه و روحيّات و اخلاقيّات وجود دارد، هرگز نمى گوئيم غذاها علّت تامّه براى اخلاق خوب يا بد است، بلكه همين اندازه مى دانيم كه طبق روايات بالا يكى از عوامل زمينه ساز پاكى و اخلاق، تغذيه است هم از نظر نوع غذاها و هم از نظر حلال و حرام بودن آنها.
دانشمندان امروز نيز معتقدند بسيارى از پديده هاى اخلاقى به خاطر هورمون هائى است كه از غدّه هاى بدن تراوش مى كند و تراوش غدّه ها رابطه نزديكى با تغذيه انسان دارد؛ بر همين اساس، بعضى معتقدند كه گوشت هر حيوانى حاوى صفات آن حيوان است، واز طريق غدّه ها و تراوش آنها در اخلاق كسانى كه از آن تغذيه مى كنند اثر مى گذارد. گوشت درندگان انسان را درنده خو مى كند و گوشت خوك صفت بى بندوبارى جنسى را كه از ويژگي هاى اين حيوان است به خورنده آن منتقل مى سازد.
اين از نظر رابطه طبيعى و مادّى، از نظر رابطه معنوى نيز آثار خوردن غذاى حرام غير قابل انكار است، غذاى حرام قلب را تاريك و روح را ظلمانى مى كند و فضائل اخلاقى را ضعيف مى سازد.
اين سخن را با ذكر يك داستان تاريخى كه موّرخ معروف مسعودى در «مروج الذّهب» آورده پايان مى دهيم:
او از «فضل بن ربيع» نقل مى كند كه «شريك ابن عبداللّه» روزى وارد بر «مهدى» خليفه عبّاسى شد، مهدى به او گفت بايد حتماً يكى از سه كار را انجام دهى، شريك سؤال كرد كدام سه كار؟ گفت يا قضاوت را از سوى من بپذيرى و يا تعليم فرزندم را برعهده بگيرى، و يا غذائى (با ما) بخورى! شريك فكرى كرد و گفت سومى از همه آسانتر است، مهدى او را نگهداشت و به آشپز گفت انواعى از خوراك مغز آميخته با شكر و عسل براى او فراهم ساز.
هنگامى كه «شريك» از آن غذاى بسيار لذيذ و (طبعاً حرام) فارغ شد، آشپز رو به خليفه كرد و گفت اين پيرمرد بعد از خوردن اين غذا هرگز بوى رستگارى را نخواهد ديد! فضل ابن ربيع مى گويد مطلب همين گونه شد، و شريك ابن عبداللّه بعد از اين ماجرا هم به تعليم فرزندان آنها پرداخت و هم منصب قضاوت را از سوى آنها پذيرفت.(15)،(16)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.