پاسخ اجمالی:
حتی بر فرض صحت نقل و صحت نسبت دادن روایت به پیامبر(ص) و على(ع) و با صرف نظر از اشکالات سندى روایت، تسویه قبر به معناى خارج کردن آن از حالت تسنیمى و کوهانى شکل و به اصطلاح ماهى پشتى و تسطیح و صاف کردن قبر است نه ویران کردن و با خاک مساوى قرار دادن آن. علاوه بر همه اینها، باز اگر این ادعاى خلاف واقع را پذیرفته و بگوئیم تسویه قبر به معناى با خاک یکسان کردن آن است، چه ارتباطى با بناهاى قبور دارد؟! این مطلب نه بر حرمت بناى بر قبر دلالت دارد و نه بر وجوب انهدام بناهاى واقع شده بر قبور.
پاسخ تفصیلی:
صرف نظر از سند حدیث و اصل صدور آن وارد متن روایت و بررسى تعابیر و معناى آن مى شویم. در قسمتى از روایت آمده است: «..و لا قبراً مُشرفاً اءلّا سَوَّیْتَهُ»؛ هیچ قبر مشرف را باقى مگذار مگر اینکه آنرا تسویه کنى. ابتدا باید ببینیم «مشرف» و «تسویه» به چه معنا است؟
مشرف در لغت به معناى مکان بلند، مرتفع و عالى است. «الشَّرَفُ مُحَرَّکَةً العُلُوّ و المکانُ العالى... وَ (الشَّرفُ) مِنَ البَعیرِ سنامُه»(1)
شَرَف (با راء متحرک) به معناى بلندى و مکان بلند است و «شرف»در شتر به معناى کوهان آن است.
بنابراین «مشرف» یا مطلق بلندى و یا بلندى خاص مانند کوهان شتر (سنام) است و با توجه به معناى لغوى مى توان گفت: منظور از قبر مشرف، قبرى است که کوهان مانند و به صورت «تسنیمى» باشد. بنابراین قبر مشرف اشاره به هر نوع ارتفاع قبر از سطح زمین ندارد بلکه ناظر به بلندى و برجستگى کوهانى شکل قبر است.
تعبیر دیگر که در روایت دیده مى شود «سوتیه» از ماده «تسویه» است .
در مصباح المنیر ذیل مادّه سوى چنین آمده است:
تعبیر استوى المکان یعنى متعادل شد و سوّیته نیز؛ یعنى آن مکان را متعادل و متساوى قرار دادم»(2)
پس معناى «تسویه» برابر قراردادن مساوى و معتدل کردن است.
نکته دیگرى اینکه تعبیر «تسویه» لا اقل دونوع استعمال دارد: گاهى در مقایسه دو شىء به کار مى رود، مثلاً مى گویند: این چیز را با آن چیز مساوى قرار دادم در این صورت از حرف جرّ «باء» استفاده مى کنند، چنانکه آیه کریمه از زبان کفار و مشرکان در قیامت مى فرماید: «اذ نُسَوّیکُمْ برَبِّ العلَمینَ»؛ (ما شما (خدایان دروغین) را با پروردگار جهانیان برابر قرار مى دادیم).
استعمال دوّم تسویه در جائى است که سخن از یک شىء است و مقایسه اى در کار نیست، مانند: «سوّیتُ الشى، فاستوى أىْ عدّلته فاعتدل» یعنى:(چیزى را مساوى قرار دادم ـ مانند چوب که نا صاف و کج باشد ـ پس صاف شد).
با توجه به این نکات به بررسى روایت مورد بحث مى پردازیم:
در این روایت مقایسه دو چیز یا مساوى قرار دادن چیزى با چیز دیگر مطرح نیست، اما کسانى که به این روایت تمسّک مى کنند ادعا مى کنندکه روایت مى گوید قبر را باید با زمین یکسان کرد به طورى که مشخص نباشد، در حالى که اگر این معنا، مورد نظر بود باید تعبیرى نظیر «الا سَوَّیتُه بالأرض» به کار مى رفت امّا تسویه به خود قبر نسبت داده شده است. معناى مساوى قرار دادن قبر نیز همان تسطیح و ترازو کردن و از حالت کوهانى خارج کردن آن مى باشد به طورى که همه جاى قبر داراى ارتفاع یکسان از سطح زمین باشد.
پس منظور از مشرف نیز هر گونه بلندى از سطح زمین نیست بلکه بلندى کوهانى شکل، مورد مذمت قرار گرفته و به تسطیح آن دستور داده شده است بر فرض صحت نقل و صحت نسبت دادن روایت به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و على(علیه السلام) و با صرف نظر از اشکالات سندى روایت تسویه، قبر به معناى خارج کردن آن از حالت تسنیمى و کوهانى شکل و به اصطلاح ماهى پشتى و تسطیح و صاف کردن و مساوى قرار دادن قبر است نه ویران کردن و با خاک مساوى قرار دادن.
علاوه بر همه اینها، فرض کنیم از این مطالب روشن و مسلم صرف نظر کرده و این ادعاى خلاف واقع را پذیرفته و بگوئیم تسویه قبر به معناى انهدام و با خاک یکسان کردن آن است، سئوال ما این است که این مطلب چه ارتباطى با بناهاى قبور دارد؟! این مطلب نه بر حرمت بناى بر قبر دلالت دارد و نه بر وجوب انهدام بناهاى واقع شده بر قبور.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.