پاسخ اجمالی:
حُجْر بن عَدىّ از کسانی است که در سنین جوانى بود که به محضر پیامبر خدا درآمد و اسلام آوردد. دنیا گریزى، زهد، نمازگزارى و... از ویژگى هاى اوست. او در صفین و نهروان امام علی(ع) را همراهی نمود و از صحابه امام حسن(ع) بود. حجر از معاویه بیزارى مى جست و او را نفرین مى کرد، معاویه نیز از موضعگیرى او به ستوه آمده بود، دستور قتلش را صادر کرد و او را به سال 51 هجرى به شهادت رساند.
پاسخ تفصیلی:
ابو عبد الرحمان، حُجْر بن عَدىّ بن معاویه کِنْدى، مشهور به «حُجْرُ الخیر (حجر نیکوکار)» و «ابن اَدبَر»(1)از کسانى است که جاهلیت و اسلام را درک کرده است (2). او بر پیامبر (صلى الله علیه وآله) وارد شد(3) و با ایشان مصاحبت(4) داشت.
حُجر، از چهره هاى منوّر تاریخ اسلام و از قلّه سانان پر فروغ تاریخ تشیّع است.
او هنوز در سنین جوانى بود که به محضر پیامبر خدا درآمد و اسلام آورد . دنیا گریزى، زهد، نمازگزارى و روزه دارىِ بسیار، سلحشورى و رزم آورى، شرافت و کرامت و درستکارى و عبادت، از ویژگى هاى اوست (5).
او به زهد، معروف بود(6). روح پاک، نفْس سالم، مَنش والا و روش پیراسته حُجر بود که او را مستجاب الدعوه ساخته بود (7).
او هرگز در برابر حق کشى ها و باطل گرایى ها سکوت نمى کرد. چنین بود که همراه مؤمنان و مجاهدان، بر عثمان شورید(8) و در عینیت بخشیدن به حاکمیت علی(علیه السلام) از هیچ کوششى دریغ نکرد و بدین سان، از اصحاب ویژه(9) و پیروان(10) مطیع مولا علی(علیه السلام) به شمار رفت.
او در نبردهاى على(علیه السلام) شرکت داشت. در جمل(11)، فرمانده سواره نظام کِندیان بود(12) و در صفّین(13)، فرماندهى قبیله خود را به عهده داشت(14) و در نهروان، جناح چپ(15) و یا راست(16) سپاه مولا(علیه السلام) را فرماندهى مى کرد.
او زبانى گویا و کلامى نافذ داشت. به بلاغتْ سخن مى گفت و با فصاحت، حقایق را بیان مى نمود. سخنان زیبا و بیدارگر او درباره جایگاه والاى على(علیه السلام) نشانى است از این حقیقت(17).
او یار باوفاى مولا(علیه السلام) و از مدافعان سختکوش آن حضرت بود. چون ضحّاک بن قیس براى غارتگرى روى به عراق نهاد، حجر بن عدى از على(علیه السلام) براى رویارویى با او فرمان یافت و با دلاورى او را شکست داد و ضحّاک، پا به فرار نهاد(18).
حجر، لحظاتى قبل از ضربت خوردن على(علیه السلام) از توطئه خبر یافت، با تمام توان کوشید تا ایشان را خبر کند؛ امّا موفّق نشد(19) و غمِ به خون نشستن مولا(علیه السلام) بر جانش نشست.
او از یاران غیور و استوار گام امام حسن(علیه السلام) نیز بود (20). چون خبر صلح را شنید، خون غیرت در رگ هایش به جوش آمد و بر این صلح، اعتراض کرد (21). امام حسن(علیه السلام) به او فرمود: «اگر دیگران نیز چون تو عزّت طلب بودند، هرگز این قرارداد را امضا نمى کردم(22)».
حجر، از معاویه دلى آکنده از درد داشت و هماره از چهره پلید «حزب الطُّلَقاء (گروه آزاد شدگان فتح مکّه)» که حکومت یافته بودند، بیزارى مى جست و همراه با جمع شیعیان، بِدو نفرین مى کرد(23)؛ چرا که آنها گروهى بودند که پیامبر خدا آنها را «ملعون» دانسته بود.
هرگاه مُغَیره ـ که در پلیدى و زشت خویى و پَستى نظیر نداشت و با حاکمیت «حزب الطلقاء»، حکومت کوفه را یافته بود ـ بر على(علیه السلام) و پیروان او طعن مى زد، حجر، بى هیچ هراسى به دفاع مى ایستاد و او را ملامت مى کرد(24).
معاویه که از موضعگیرى ها، افشاگرى ها، سرسختى ها و استوارى هاى حجر به ستوه آمده بود، دستور قتل او را صادر کرد و او را به همراه یارانش(25) در «مَرْج عَذراء(26)»(27) به سال 51 هجرى به شهادت رساند(28).
حجر، چهره اى محبوب، شخصیتى نافذ و وجهه اى نیکو داشت. شهادت او بر مردم، گران آمد(29). بدین سان به معاویه اعتراض کردند و او را بر این کردار پلید، نکوهش کردند. از جمله، امام حسین(علیه السلام)(30) در نامه اى به معاویه ، ضمن ستایش فراوان و یادکردِ نیکو از ستم ستیزى حُجر، بدو اعتراض کرد و یادآورى کرد که معاویه ، پیمان شکسته و ستمکارانه، خون پاک حُجر را بر زمین ریخته است. عایشه نیز با ذکر روایتى درباره شهیدان «مرج عذرا»(31) به معاویه اعتراض کرد(32).
معاویه با همه تیره جانى، قتل حُجر را از اشتباهاتش مى دانست و از آن، اظهار ندامت مى کرد(33) و در هنگام مرگ مى گفت: اگر نصیحت گرى مى بود، ما را از قتل حجر، باز مى داشت(34).
على(علیه السلام) از شهادت او خبر داده بود و شهادت او و یارانش را به شهادت «اصحاب اُخدود»،(35) مانند کرده بود.(36)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.