پاسخ اجمالی:
اگر مشروعیت خلافت هر خلیفه مشروط به پذیرش مردم باشد، مى توان این اشکال را درباره نبوت انبیا و رسالت رسولان نیز مطرح نمود. بنابراین تکیه نزدن ائمه بر مسند خلافت ظاهری هیچ منافاتی با حقیقت خلافت ایشان ندارد؛ زیرا پیامبران مردم را به وظایف خود آشنا می کنند، خواه مردم بپذیرند یا نپذیرند. چنانچه حضرت موسى(ع)، هارون(ع) را به عنوان خلیفه خویش معرفى کرد، ولى قوم موسى، به چنین خلیفه اى ارج ننهاده و با او به مخالفت برخاستند، و نزدیک بود او را بکشند.
پاسخ تفصیلی:
پاسخ این است که تکیه نزدن بر مسند خلافت ظاهری هیچ منافاتی با خلیفه پیامبر بودن ائمه علیهم السلام ندارد زیرا وظیفه پیامبران این است که مردم را به وظایف خود آشنا کنند، خواه مردم بپذیرند یا نپذیرند، چنانچه حضرت موسى، برادر خود هارون را به عنوان خلیفه خویش معرفى کرد، و فرمود:
«وَ قالَ مُوسى لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ».(1)
«آنگاه موسى به برادرش هارون گفت: جانشین من در مردم باش و آنان را اصلاح کن و از روش مفسدان پیروى ننما».
ولى در عین حال قوم موسى، به چنین خلیفه اى ارج ننهاده و با او به مخالفت برخاستند، تا جایى که نزدیک بود او را بکشند، چنان که مى گوید: «إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی».
«مردم مرا ناتوان ساختند و نزدیک بود مرا بکشند».(2)
اگر مشروعیت خلافت هر خلیفه مشروط به پذیرش مردم باشد، مى توان این اشکال را درباره نبوت انبیا و رسالت رسولان نیز مطرح نمود.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.