پاسخ اجمالی:
ابن أبي الحديد سنّی مى نويسد: «علم كلام و اعتقادات، كه اشرف علوم است، از كلام امام على(ع) اقتباس شده است» و اربلى شیعه مى نويسد: «پيشوايان مكتبهاى كلامى؛ يعنى اشاعره، معتزله، شيعه و خوارج، همه خود را منسوب به آن حضرت مى دانند».
اوَّلين مناظره كننده در تشيُّع أبوذر غفارى مى باشد. أوَّلين كسى كه علم كلام را تصنيف و تدوين كرد، «عيسى بن رَوْضَه» إمَامى تابعى بوده است. اوّلين طبقه از مشاهير أئمَّه علم كلام از شيعيان هستند، از جمله آنها: كُمَيْل بن زياد؛ سُلَيْم بن قَيْس هِلَالى؛ حارث أعْوَر هَمْدانى و جابر بن يزيد بن حارث جُعْفىمی باشند.
پاسخ تفصیلی:
ابن أبي الحديد در مقدّمه شرح نهج البلاغه مى نويسد: «علم كلام و اعتقادات، كه اشرف علوم است، از كلام امام على(عليه السلام) اقتباس شده است».(1) و اربلى در كشف الغمّه مى نويسد: «پيشوايان مكتبهاى كلامى؛ يعنى اشاعره، معتزله، شيعه و خوارج، همه خود را منسوب به آن حضرت مى دانند».(2)
أوَّلين كسى كه علم كلام را تصنيف و تدوين كرد، «عيسى بن رَوْضَه» إمَامى تابعى بوده است. وى در باب امامت كتابي نوشت، احمد بن أبى طاهر در كتاب «تاريخ بغداد» كتاب او را ذكر كرده است، و توصيف آن را نموده است. همچنين در فهرست كتاب نجاشى به آن اشاره شده، و او خودش كتاب را ديده است.
پس از او ابو هاشم ابن محمد بن على بن أبى طالب(عليه السّلام) كتابهائى را در علم كلام تصنيف كرد، و از أعيان شيعه او اوَّلين مؤسّس علم كلام است. چون وفاتش فرا رسيد آن كتب را به محمد بن على بن عبد الله بن عبّاس هاشمى تابعى تسليم كرد، و شيعه را به او گرايش داد همان طور كه در كتاب «معارف» ابن قُتَيْبَه مذكور مى باشد. بنابراين، اين دو نفر تقدّم دارند بر أبو حُذَيْفَه واصِل بن عَطَاء معتزلى كه سيوطى او را اوّلين مصنّف علم كلام ذكر كرده است.
و اوَّلين مناظره كننده در تشيُّع أبوذر غفارى مى باشد. أبو عثمان جاحظ می گويد: اوّلين مناظره كننده در تشيّع كُمَيْت بن زَيْد شاعر بوده است كه راجع به آن حجَّتهائى را اقامه كرد. و اگر وى نبود، وجوه احتجاج و استدلال بر حقّانيّت أئمّه شناخته نمى شد، اما بايد گفت أبوذرّ غفارى صحابى(رضى الله عنه) بر كُمَيْت مقدّم مى باشد. أبوذرّ مدتى در دمشق اقامت كرد، و دعوت خود را به تشيّع منتشر مى نمود، و مذهب و آرائش را پخش مى كرد، و نظرى جز تشيّع علوى نداشت. جمعى در خود شام دعوتش را پذيرفتند، و ندايش را قبول كردند، پس از شام به صرفند مسافرت كرد، و به ميس رفت. و اين دو ناحيه، از اطراف و توابع شام مى باشند از قراء جبل عامِل. ايشان را نيز به تشيّع دعوت نمود و پذيرفتند. بلكه در كتاب «أمَلُ الآمِل» اين طور مذكور است كه: چون ابوذر را به شام تبعيد نمودند، چند روزى كه درنگ كرد، جماعت كثيرى به تشيّع گرويدند، در اين حال معاويه او را به قراء اطراف اخراج كرد، و أبوذر به جبل عامِل رسيد. و اهل جبل عامِل از آن روز تشيّع را اختيار كردند.(3)
و اوّلين طبقه از مشاهير أئمَّه علم كلام از شيعيان هستند، از جمله آنها:
كُمَيْل بن زياد نزيل كوفه بود. وى از دست پروردگان مدرسه أمير المؤمنين(عليه السّلام) در علوم مى باشد. حضرت به او خبر داد كه حَجَّاج او را مى كشد، و حَجَّاج او را در كوفه تقريباً در سنه هشتاد و سه به قتل رساند.
سُلَيْم بن قَيْس هِلَالى تابِعى؛ كه حجّاج با شدّتى هر چه تمامتر او را طلب كرد تا به قتل برساند، ليكن به وى دست نيافت. و سُلَيْم در ايَّام حَجَّاج از دنيا رفت. سُلَيْم از خواص أمير المؤمنين(عليه السّلام) بود.
حارث أعْوَر هَمْدانى؛ وي صاحب مناظرات در اصول مى باشد. و از شاگردان مكتب أمير المؤمنين عليه السّلام مى باشد، و در سنه 65 وفات يافت.
جابر بن يزيد بن حارث جُعْفى؛ أبو عبد الله كوفى متبحّر در اصول و ساير فنون علوم دين. وى از شاگردان و دست پروردگان حضرت امام محمد باقر(عليه السّلام) مى باشد.
و بعد از اين طبقه، در طبقه پسين نيز استادانى در علم كلام به ظهور رسيدند مثل:
قَيْس بن ماصِر كه علم كلام را از حضرت امام زين العابدين على بن الحسين(عليه السّلام) بياموخت. و حضرت امام صادق(عليه السّلام) بر حَذَاقَتِ وى گواهى داده اند و گفته اند: «أنْتَ وَ الاحْوَلُ قَفَّازَانِ حَاذِقَانِ»؛ (تو با احْوَل در بحث، پَرِش داريد و حاذق هستيد).
و أحْوَل عبارت است از أبو جعفر محمد بن على بن نُعْمان بن أبى طريفه بَجَلى؛ دكّان أحْوَل در محلّى بود در شهر كوفه كه بدان طَاقُ الْمَحَامِل مى گفته اند.(4) چون دراهم و دنانير درست و نادرست را نزد او مى آوردند، فوراً آن مغشوش را جدا مى كرد و پس مى داد و آن صحيح و بدون غِلّ را مشخّص مى ساخت. و چون امتحان مى كردند، مى ديدند گفتار أحْوَل محض صواب بوده است.
او هم علم كلام را از حضرت امام زين العابدين(عليه السّلام) بياموخت و كتاب «إفْعَلْ لَا تَفْعَلْ»، و كتاب احتجاج بر امامت أمير المؤمنين(عليه السّلام) و كتاب «الكلام على الخوارج» و كتاب مجالست خود را با أبوحنيفه، و مُرْجِئَه، و كتاب «المعرفة»، و كتاب «ردّ بر معتزله» را تدوين كرد.
و حُمْران بن أعْين برادر زرارة بن أعْيَن. او نيز علم كلام را از حضرت امام زين العابدين(عليه السّلام) بياموخت.
و هشام بن سالم كه از مشايخ شيعه در علم كلام مى باشد.
و يونس بن يعقوب، ماهِر در علم كلام؛ حضرت امام جعفر صادق(عليه السّلام) به او فرمودند: «تَجْرِى بِالْكَلَامِ عَلَى الأثَرِ فَتُصِيبُ!»؛ (چون كلام را طبق شواهد مى آورى، به منظور خود مى رسى!).
و فَضَّال بن حسن بن فَضَّال كوفى متكلّم مشهور مى باشد. وي با احدى از مخالفين مناظره نكرد مگر آنكه حجّت او را بريد. و سيد مرتضى در كتاب «الْفُصُول الْمُخْتَارة» بعضى از مناظرات او را با دشمنان حكايت نموده است. تمام اين افرادى كه برشمرديم در عصر واحدى بوده اند، و در أثناء قرن دوم رحلت كرده اند.
و پس از اين طبقه، طبقه ديگرى در علم كلام به ظهور پيوستند از جمله:
هِشام بن حَكَم(5) كه حضرت امام صادق(عليه السّلام) درباره او فرموده اند: «هَذَا نَاصِرُنَا بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ»؛ (اين یارگر ما است، با قلبش و زبانش و دستش).(6)
هشام با جميع فرقه ها مناظره مي كرد، و همه را مُفْحَم و منكوب مي ساخت. و نشستها و مجالسى با مخالفان و دشمنان داشته است. وى در علم كلام تصنيف نمود. از شدّت صَوْلَت و عُلُوِّ منزلت او، مردم بر او رشگ مي بردند و او را به عقائد و مقالات فاسده رَمْى می كردند، در صورتى كه او برىء مى باشد از آن عقائد و مقالات و از هر فاسدى. وى در سنه 179 ارتحال يافت.
پس از هشام، سَكَّاك محمد بن خَليل أبو جعفر بغدادى از اصحاب هشام بن حَكَم و شاگرد اوست. علم كلام را از او أخذ نموده است. وى نيز داراى كتابهاى زيادی است.
و أبو مالِك ضَحَّاك حَضْرمى كه در زمان خود مقتدا و پيشوائی در كلام بود. وی يكى از أعلام تشيّع است و محضر حضرت امام صادق و امام كاظم(عليهما السّلام) را ادراك نموده است.
و «آل نوبخت» از اين طبقه از متكلّمين هستند. ابن نديم در «فهرست» گويد: آل نَوبخت معروفند به ولايت على بن أبى طالب و فرزندانش. و در «رياض العلماء» آمده است: «بَنونَوْبَخت» طائفه معروفى هستند از متكلّمين علماء شيعه.
در اينجا محقّق ذی قيمت مرحوم صدر عدّه بسيارى را بيان مى كند، تا مى رسد به آنكه مى گويد: از زمره ايشان است؛ «شَيْخُ الشِّيعَةِ وَ مُحيى الشَّرِيَعِة شَيْخُنَا الْمُفِيدُ أبو عبد الله محمَّد بن محمد بن نُعْمانى معروف به ابن المعلِّم».
ابن نديم در «فهرست» آورده است كه: رياست شيعه در علم كلام يعنى رياست متكلّمينشان به او منتهى گرديده است. او در صنعت كلام بر مذهب اصحاب خود، دقيق الفطنة و ماضى الخاطر مى باشد. من او را ديده ام. مردى بارع يافته ام و داراى كتبى مى باشد. انتهى.
او پيشوا و جلودار عصر خويشتن بود در جميع فنون اسلام. ميلادش سنه 338، و وفاتش سنه 409 مى باشد.(7)
بعد ازشيخ مفيد نيز علماء زيادی از شيعه وجود داشتند كه جلودار عصر خويش در تمام علوم خصوصا علم كلام بودند؛ مانند سيد مرتضی و خواجه نصيرالدين طوسی و علامه حلی و... و ذكر آنها مجال ديگر و كتاب مستقلی را می طلبد.
كتاب تجريد الاعتقاد خواجه نصيرالدين طوسی از جمله آثاری است كه تأثير زيادی بر كلام شيعه و سنی داشته تا حدی كه بسياري از علماء اهل سنت بر آن حاشيه و شرح نوشته اند.
با توجه به اين مباحث نتيجه مي گيريم كه شيعه در تمام عصرها جلودار علم كلام بوده و با استفاده از مبانی اهل بيت(عليهم السلام) و تمسك به ثقلين در مباحث اين علم برتری داشته.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.