پاسخ اجمالی:
شیعه در تدوین علوم اسلامى از دیگران پیش قدم بوده است؛ زیرا در عصر نخستین، غیر از على(ع) و شیعیان دانشمندش که برخلاف دیگر صحابه نگارش سنت را جایز می دانستند، کسى این کار را بر عهده نگرفت؛ لذا گروهى از شیعیان آن حضرت به امیرمؤمنان اقتدا کرده و در همان عصر، مشغول تألیف شدند. از جمله آنها ـ چنان که ابن شهر آشوب گفته است ـ سلمان و ابوذر مى باشند، وى مى گوید: نخستین کسى که در اسلام کتاب نوشت، على بن ابى طالب است، آن گاه سلمان فارسى و سپس ابوذر.
پاسخ تفصیلی:
اهل بحث و تحقیق به روشنى مى دانند که شیعه در تدوین علوم اسلامى از دیگران پیش قدم بوده است; زیرا در عصر نخستین، غیر از على(علیه السلام) و شیعیان دانشمندش، کسى این کار را بر عهده نگرفت. و شاید سرّ این مطلب همان اختلاف صحابه، در جواز یا عدم جواز نگارش سنّت، باشد. چنان که عسقلانى، در مقدمه کتاب فتح البارى و دیگران نقل کرده اند که عمر بن خطاب و عده اى دیگر نوشتن آنها را جایز نمى دانستند، از ترس این که احادیث با قرآن مخلوط گردد.
اما على(علیه السلام) و فرزند و جانشینش، امام مجتبى(علیه السلام)، و گروهى از صحابه آن را مباح مى شمردند. اوضاع بر همین حال بود تا این که در قرن دوم، اواخر عصر تابعین، بر مباح بودن نگارش حدیث اتفاق نظر پیدا نمودند و این هنگامى بود که ابن جریح کتاب تاریخ خود را، به نقل از مجاهد و عطاء، تألیف کرد. طبق گفته غزالى، این کتاب نخستین کتابى است که در اسلام نوشته شده است، اما باید گفت: صحیح این سخن آن است که: این نخستین کتابى است که از طریق غیر شیعه، در اسلام نوشته شده است و پس از آن، کتاب معتمر بن راشد صنعانى، در یمن نوشته شده و سپس کتاب مُوَطّأ مالک نگارش یافته است.
در مقدمه فتح البارى آمده است که ربیع بن صبیح نخستین کسى است که نوشته اى را جمع آورى کرده است. وى در آخر عصر تابعین مى زیسته است. به هر حال، اتفاق نظر وجود دارد که غیر از شیعه، مسلمانان دیگر، در عصر نخست، تألیفى نداشته اند.
اما على(علیه السلام) و شیعیانش، در همان عصر اول، متصدى این کار شدند و نخستین چیزى که امیرمؤمنان(علیه السلام) تدوین و جمع آورى نمود، قرآن بود; زیرا او، پس از تجهیز و دفن پیامبر(صلى الله علیه وآله)، سوگند یاد کرد که جز براى نماز، عبا بر دوش ننهد تا قرآن را جمع نماید. آن را به ترتیب نزول جمع آورى کرد. و در آن به عام و خاص، مطلق و مقید، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، واجبات و آنچه ترکش جایز است، سنن و آدابش اشاره فرمود. و ضمناً اسباب نزول آیات را نیز بیان کرد و بعضى مطالب مشکل را توضیح داد.
ابن سیرین همواره مى گفت:(1)اگر به آن قرآن دست مى یافتم، به علوم واقعى دست یافته بودم.»
البته افراد دیگرى از قاریان صحابه نیز بر جمع قرآن تصمیم گرفتند، اما نتوانستند آن را بر طبق نزول جمع نمایند. همچنین، براى آنها مقدور نبود که مطالب و رموزى را که به آن اشاره کردیم، در آن بیاورند.
بنابراین قرآنى که امام(علیه السلام) جمع آورى نموده، به تفسیر شباهت بیشترى دارد. پس از فراغت از جمع قرآن، کتابى را براى فاطمه زهرا(علیها السلام) تألیف فرمود که، نزد فرزندان پاک آن بانوى بزرگ، به مصحف فاطمه معروف گردید.
این کتاب در بردارنده حِکَم، امثال، مواعظ، پندهاى عبرت آمیز و اخبار و مطالب برگزیده اى بود که موجب تسلى آن حضرت در برابر مرگ پدرش رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى شد.
سپس کتابى درباره دیات (دیه هایى که بر اثر ضرب، جرح و قتل ها باید پرداخت ) تألیف فرمود و نام آن را صحیفه گذارد. این کتاب را ابن سعد، در آخر کتاب معروف خود (الجامع)، با اسناد به امیرمؤمنان، آورده است. و همچنین بخارى و مسلم نیز به این صحیفه متذکر مى شوند و در چند مورد از صحیح خود، مطالبى را از آن نقل مى کنند. از جمله روایاتى که نقل نموده اند این است: اعمش، از ابراهیم تیمى، و او از پدرش، نقل کرده است که على(علیه السلام) فرمود: نزد ما کتاب خواندنى غیر از کتاب خدا و این صحیفه نیست، آن گاه این صحیفه را بیرون آورد، دیدیم که در آن، مطالبى درباره زخم و جرح ها و دندان هاى شتر بود، و در آن جا، آمده بود که مدینه حرم است و حدود آن، فاصله کوه عیر و ثور مى باشد. کسى که در این حدود جنایتى کند و یا فرد جنایتکارى را پناه دهد، نفرین خدا، نفرین فرشتگان و نفرین همه مردم بر او باد.
این حدیث را بخارى در باب «اِثْمُ مَنْ تَبَرَّأَ مِنْ مَوالِیْهِ»، از کتاب فرایض، در جزء چهارم صحیح، صفحه 111 نقل نموده است. و مسلم آن را در باب فضل المدینه، از کتاب حج، در جزء اول صحیح، صفحه 523 آورده است. و امام احمد بن حنبل در مسند خود، از این صحیفه، فراوان نقل کرده است.
گروهى از شیعیان آن حضرت به امیرمؤمنان اقتدا کرده و در همان عصر، مشغول تألیف شدند. از جمله آنها ـ چنان که ابن شهر آشوب گفته است ـ سلمان و ابوذر مى باشند، وى مى گوید: نخستین کسى که در اسلام کتاب نوشت، على بن ابى طالب است، آن گاه سلمان فارسى و سپس ابوذر بود.
یکى دیگر از آنان ابورافع، آزاد شده رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و رئیس بیت المال امیرمؤمنان(علیه السلام) بود که از خواص دوستان امام و آشنا به شأن آن حضرت مى باشد. وى کتاب سنن، احکام و قضایا را از احادیث على(علیه السلام) گرد آورده بود. این کتاب، در پیشگاه اسلاف شیعه داراى مقامى بلند و عظیم بود و اصحاب شیعه آن را به طرق و اسناد خود، از وى روایت کرده اند.
یکى دیگر از اینان على بن ابى رافع مى باشد. وى ـ چنان که در شرح حالش، در کتاب الاصابة آمده است ـ در عصر پیامبر به دنیا آمده و پیامبر وى را على نام گذارده است. او کتابى در فنون فقه، طبق مذهب اهل بیت دارد. ائمه(علیهم السلام) این کتاب را بزرگ مى داشتند و شیعیان خویش را به آن ارجاع مى دادند. موسى بن عبداللّه بن حسن مى گوید: کسى از پدرم درباره تشهد پرسید، پدرم فرمود: کتاب پسر ابورافع را بیاور، آن گاه پدرم آن را گرفت و بر ما املا نمود.
صاحب کتاب روضات الجنات گمان برده است که این، نخستین کتاب فقهى است که در شیعه نوشته شده، ولى اشتباه کرده است.
یکى دیگر از این گروه عبیداللّه بن ابى رافع، نویسنده و دوستدار على است. هم او که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شنیده و روایت کرده است که به جعفر طیّار فرمود: «تو در آفرینش و اخلاق، شبیه من هستى.» این روایت را عده اى از او نقل کرده اند، همانند احمد بن حنبل در مسند. و ابن حجر نام وى را، در قسمت اول کتاب الاصابة، به نام عبیداللّه بن اسلم آورده; زیرا نام پدرش اسلم بوده است.
عبیداللّه کتابى را، درباره آن دسته از اصحاب پیامبر که در جنگ صفین حضور یافته اند، تألیف نموده است. ابن حجر در الاصابة از این کتاب، فراوان نقل مى کند.(2)
از این گروه ربیعة بن سمیع را نیز باید نام برد. او کتابى درباره زکات حیوانات دارد. احادیث آن، احادیثى است که على(علیه السلام) از رسول خدا، نقل نموده است.
از این گروه عبداللّه بن حرّ فارسى را باید برشمرد. او کتابى در حدیث دارد و در این کتاب احادیثى را که على، از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل نموده جمع آورى کرده است.
از این افراد اصبغ بن نباته، یار پاک باخته امیرمؤمنان و از پیوستگان صمیمى آن حضرت را باید نام برد. هم او که عهدنامه مالک اشتر و وصیت امام على(علیه السلام) را به فرزندش، محمّد نقل نموده است. اصحاب ما این دو را، با سند صحیح، از نامبرده نقل مى نمایند.
از جمله این افراد سلیم بن قیس هلالى، یار امیرمؤمنان است. سلیم از امام(علیه السلام) و از سلمان فارسى حدیث نقل نموده است. وى کتابى درباره امامت دارد که امام محمّد بن ابراهیم نعمانى، در کتاب الغیبة، از آن نام برده و گفته است: در این حقیقت، بین تمام دانشمندان و علماى شیعه و ناقلان حدیث گفت وگویى نیست که کتاب سلیم بن قیس یکى از کتب اصلى است و حاملان علم و احادیث اهل بیت(علیهم السلام)، از همان قدیم الایام، آن را نقل نموده و مورد اعتمادشان بوده است.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.