پاسخ اجمالی:
اگر چه در طول تاریخ برخى در صدد بر آمده اند، احادیث«وصایت» را به انحاى مختلف محو نمایند، ولى در عین حال از این گونه احادیث که دلالت صریح بر امامت و خلافت امیرالمؤمنین(ع) دارد به طور وفور در مصادر اهل سنت یافت مى شود. نجم الدین عسکرى درکتاب«علىّ و الوصیه» 250 حدیث در این باره از مصادر اهل سنت نقل کرده است. ابن ابى الحدید مى گوید: « شکى نیست نزد ما که على(ع) وصىّ رسول خدا(ص) بود، گرچه در این مطلب برخى از کسانى که منسوب به عنادند با آن مخالفت کرده اند».
پاسخ تفصیلی:
گر چه برخى جریان ها در طول تاریخ در صدد محو احادیث «وصایت» به انحاى مختلف بر آمده است، ولى در عین حال از این گونه احادیث که دلالت صریح بر امامت و خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام) دارد به طور وفور در مصادر اهل سنت یافت مى شود. اینک به برخى از آن ها اشاره مى کنیم:
1 ـ پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بعد از نزول آیه شریفه «وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الاَْقْرَبِینَ» و وقوع آن قصه معروف، خطاب به على بن ابى طالب(علیه السلام) در محضر جماعتى از قریش فرمود: «انّ هذا أخى و وصیّى و خلیفتى فیکم فاسمعوا له و اطیعوا»؛ (همانا این(على(علیه السلام)) برادر من و وصىّ و خلیفه من در میان شما است، پس گوش به دستورات او داده و از او اطاعت کنید).(1)
2 ـ طبرانى به سند خود از سلمان نقل مى کند که گفت: به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) عرض کردم: براى هر پیامبرى وصىّ است، وصىّ شما کیست؟ پیامبر در جواب سؤال من ابتدا سکوت کرد. بعد از مدتى که مرا دید، فرمود: اى سلمان! من با سرعت خدمتش رسیدم و عرض کردم: لبّیک. فرمود: آیا مى دانى که وصىّ موسى چه کسى بود؟ گفتم: یوشع بن نون. فرمود: براى چه؟ عرض کردم: زیرا او اعلم مردم در آن زمان بود. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: همانا وصى و موضع سرّ من و بهترین کسى که بعد از خود مى گذارم که وعده مرا عملى کرده و دینم را نیز عملى خواهد ساخت، على بن ابى طالب است.(2)
3 ـ ابوایّوب انصارى مى گوید: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به دختر خود فاطمه(علیها السلام) فرمود: «امّا علمت انّ الله عزّ و جلّ اطلع على اهل الارض فاختار منهم اباک فبعثه نبیاً، ثمّ اطلع الثانیة فاختار بعلک فاوحى الىّ فانکحته واتخذته وصیاً»؛ (آیا مى دانى که خداوند عزّوجلّ توجهى بر اهل زمین کرد و از میان آن ها مرا اختیار نموده و به رسالت مبعوث کرد. آن گاه توجه دیگرى بر زمین نمود، شوهرت را انتخاب کرد. سپس به من وحى فرستاد که او را به همسرى تو در آورم و وصى خود گردانم).(3)
4 ـ ابوسعید خدرى مى گوید: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «انّ وصیّى و موضع سرّى و خیر من اترک بعدى و ینجز عدتى و یقضى دینى على بن ابى طالب»؛ (همانا وصى و موضع سرّ من و بهترین کسى که بعد از خود مى گذارم که به وعده من عمل کرده و دین مرا اداء خواهد نمود، على بن ابى طالب است).(4)
5 ـ انس بن مالک مى گوید: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) وضو گرفت و دو رکعت نماز گزارد و خطاب به من فرمود: «اوّل من یدخل علیک من هذا الباب امام المتقین و سیّد المسلمین و یعسوب الدین و خاتم الوصیّین»؛ (اول کسى که از این درب بر تو وارد خواهد شد امام متّقین و سید مسلمین و رهبر دین و خاتم اوصیا است...).
انس مى گوید: در این هنگام على(علیه السلام) وارد شد. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: اى انس! چه کسى آمد؟ عرض کردم: على.پیامبر در حالى که خشنود بود به استقبال او رفته و حضرت را در بغل گرفت... .(5)
6 ـ بریده از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند که فرمود: «لکلّ نبىّ وصىّ و وارث و انّ علیاً وصیّى و وارثى»؛ (براى هر پیامبرى وصىّ و وارثي است و همانا على وصىّ و وارث من است).(6)
7 ـ ابن ابى الحدید از کتاب «الفردوس» و نیز از احمد بن حنبل نقل کرده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «کنت انا و علىّ نوراً بین یدى الله عزّ و جلّ قبل ان یخلق آدم باربعة عشر عاماً، فلمّا خلق آدم قسّم ذلک النور و جعله جزئین، فجزء أنا و جزء علىّ. ثمّ انتقلنا حتى صرنا فی عبدالمطلب، فکان لى النبوة و لعلىّ الوصیة»؛ (من و على نورى بودیم نزد خداوند عزّوجلّ، چهارده هزار سال قبل از آنکه آدم خلق شود. هنگامى که آدم را خلق کرد این نور را تقسیم کرده و دو جزء نمود، جزئى من و جزء دیگر على بود. آن گاه منتقل شدیم تا به عبدالمطلب رسیدیم. براى من نبوت و براى على وصیّت انتخاب شد).(7) 8 ـ ابن ابى الحدید از ابى مخنف نقل کرده: هنگامى که خبر به حذیفه رسید که على(علیه السلام) به ذاقار رسیده و مردم در صدد پراکنده شدن هستند، او اصحاب على(علیه السلام) را دعوت کرده، آن ها را موعظه و به یاد خدا انداخت و ترغیب به زهد و رغبت در آخرت نمود و به آن ها فرمود: «الحقوا بأمیرالمؤمنین و وصىّ سیّد المرسلین فانّ من الحق ان تنصروه»؛ (به امیرالمؤمنین ملحق شوید، او که وصىّ سید المرسلین است. حقّ در آن است که او را یارى کنید).(8) 9 ـ بیهقى روایتى نقل مى کند که در آن آمده است: «جبرائیل هدیه اى از جانب خداوند به رسول خود داد تا به پسر عمّ و وصىّ خود على بن ابى طالب برساند...».(9) 10 ـ انس مى گوید: ما به سلمان گفتیم که از پیامبر سؤال کند وصىّ او کیست؟ سلمان عرض کرد: اى رسول خدا! وصىّ شما کیست؟ حضرت فرمود: اى سلمان! وصىّ موسى چه کسى بود؟ عرض کرد: یوشع بن نون. حضرت فرمود: «همانا وصىّ و وارث من که دین مرا عملى کرده و به وعده من وفا خواهد کرد، على بن ابى طالب است».(10) روایات بسیار دیگرى در این زمینه وجود دارد. هر کس قصد دنبال کردن روایات «وصیّت» را دارد به کتاب «علىّ و الوصیه» از نجم الدین عسکرى مراجعه کند؛ زیرا او «250» حدیث در این باره از مصادر اهل سنت نقل کرده است.
ابن ابى الحدید مى گوید: «و اما وصیّت؛ شکى نیست نزد ما که على(علیه السلام) وصىّ رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بود، گرچه در این مطلب برخى از کسانى که منسوب به عنادند با آن مخالفت کرده اند».(11)(12)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.