پاسخ اجمالی:
بخاری در روایتی رحلت پیامبر(ص) در دامان عایشه و انکار وصایت علی(ع) توسط او را نقل کرده، درحالیکه اولا: این روایات با روایاتی که می گوید: پیامبر(ص) در دامان علی(ع) از دنیا رفت، مخالفت دارد. ثانیاً: در احادیث عایشه تعارض وجود دارد. چون عایشه در جایی نقل مى کند: پیامبر(ص) در دامان علی(ع) بود تا از دار دنیا رحلت فرمود. ثالثاً: آیا وصیّت را هنگام جان کندن می کنند؟ یا آن که قبل از احتضار، انسان وصیّت هاى خود را مى کند.
پاسخ تفصیلی:
بخارى در صحیح خود از اسود نقل کرده که کسى نزد عایشه گفت: پیامبر بر على وصیّت کرده است. عایشه گفت: چه کسى این حرف را زده است؟ من پیامبر را دیدم در حالى که او را به سینه چسبانیده بودم. طشتى را طلب کرد و در آن قى نمود سپس از دار دنیا رحلت کرد. نمى دانم که چگونه بر على وصیّت کرده است.(1)
در پاسخ مى گوییم:
اولا: این روایات با آنچه که مورّخان ذکر کرده اند مخالفت دارد.
عبدالله بن عمر مى گوید: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در مرض مرگ خود فرمود: برادرم را بخوانید تا بیاید. ابوبکر آمد. حضرت از او اعراض کرد. سپس فرمود: برادرم را بخوانید تا بیاید. عثمان آمد. حضرت از او نیز اعراض فرمود. آن گاه على را خواست، و او را با پارچه خود پوشاند و خود را بر روى(در آغوش) او انداخت. حضرت على(علیه السلام) که از نزد رسول خدا خارج شد از او سؤال کردند که پیامبر به شما چه فرمود؟ حضرت فرمود: مرا هزار باب علم تعلیم نمود که از هر بابى هزار باب مفتوح مى شد.(2)
ابن سعد مى گوید: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در مرضش فرمود: برادرم را بخوانید. على را صدا زدند. حضرت فرمود: نزد من آى. حضرت مى گوید: من نزدیک رسول خدا آمدم. پیامبر بر من تکیه کرد و دائماً بر این حالت بود. او با من سخن مى گفت به حدّى که آب دهان حضرت بر من اصابت مى نمود، تا آن که جان حضرت گرفته شد و بدن او در دامان من سنگینى کرد.(3)
ام سلمه مى گوید: قسم به کسى که به او قسم یاد مى کنم، على نزدیک ترین مردم از حیث عهد به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بود. صبح هنگامى به عیادت او آمدیم در حالى که سؤال مى کرد: على آمد؟ على آمد؟ فاطمه(علیها السلام) عرض کرد: گویا شما او را به دنبال کارى فرستادید. من گفتم: على(علیه السلام) آمد. من گمان کردم که پیامبر با او کارى دارد، لذا از اتاق خارج شدیم و کنار در نشستیم. من نزدیک ترین مردم به در بودم. مشاهده کردم که رسول خدا خودش را بر روى(در آغوش) على انداخت و شروع به گفتن نجوا و اسرار بر او نمود تا آن که از دنیا رحلت فرمود. پس على(علیه السلام) نزدیک ترین مردم به رسول خدا از حیث عهد و وصایت است.(4)
ثانیاً: در احادیث عایشه تعارض وجود دارد. ابن عساکر نقل مى کند که دو زن به عایشه گفتند: اى ام المؤمنین! ما را از على خبر بده؟ او گفت: چه چیزى سؤال مى کنید از کسى که دستش را در جایى از بدن رسول خدا(صلى الله علیه وآله) قرار داد که روح و نفس او در دست حضرت قرار گرفت و آن را بر صورت خود مالید... .(5)
و نیز از عایشه نقل مى کند که گفت: رسول خدا هنگام وفاتش در حالى که در خانه من بود، فرمود: حبیبم را صدا زنید بیاید... على را صدا زدند، آمد. همین که چشمان حضرت به او افتاد پارچه اى که بر روى پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود بر روى حضرت على(علیه السلام) انداخت و در دامان او بود تا از دار دنیا رحلت فرمود.(6) ثالثاً: آیا وصیّت تنها به این است که انسان هنگام جان کندن به کسى سفارش و وصیّت کند؟ یا آن که قبل از احتضار، انسان وصیّت هاى خود را مى کند. آیا پیامبر از سال سوم بعثت بر امام على(علیه السلام) وصیّت نکرد؟ آیا پیامبر او را دروازه شهر علم و خانه حکمت و کشتى نجات امّت معرفى نکرد؟ آیا او را در روز غدیر به عنوان ولایت و وصایت معرفى نفرمود؟ و... آیا معناى این ها جز وصایت است.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.