پاسخ اجمالی:
یکی از مسائل مورد اختلاف متکلمان، مسأله«تجسیم و جسمانیت» خداوند است. ابن تیمیه مى گوید: اشکالی ندارد که معتقد به جسم بودن خداوند باشیم. ابوزهره در کتاب تاریخ المذاهب الاسلامیه مى نویسد: سلفیّه هر صفتى را که در قرآن و روایات براى خداوند ذکر شده، از قبیل محبت، غضب، سخط و ... را حمل بر حقیقت کرده و برای خداوند ثابت مى کنند. امّا در میان شیعه امامیه اتفاق نظر بر نفى جسمیّت خداوند وجود دارد.
پاسخ تفصیلی:
از جمله مسائل مورد اختلاف متکلمان، مسأله تجسیم و جسمانیت خداوند است که اعتقاد به آن را به اهل حدیث و حشویه و وهابیان نسبت داده اند.
ابن تیمیه در کتاب الفتاوى مى گوید: «آنچه که در قرآن و سنّت ثابت شده و اجماع و اتفاق پیشینیان بر آن است، حق مى باشد. حال اگر از این امر لازم آید که خداوند متصف به جسم بودن شود اشکالى ندارد؛ زیرا لازمه حق نیز حق است».(1)
شیخ محمّد ابوزهره در کتاب تاریخ المذاهب الاسلامیه مى نویسد: «سلفیّه هر صفت و شأنى را که در قرآن یا روایات براى خداوند ذکر شده، از قبیل محبت، غضب، سخط، رضا، ندا، فرود آمددن بر زمین، استقرار بر عرش، و دست و صورت و .... حمل بر حقیقت کرده و بر خداوند ثابت مى کنند...؛ در حالى که علما به اثبات رسانده اند که این عمل منجرّ به تشبیه و جسمیّت خداوند متعال خواهد شد...».(2)
ابن الوردى مى گوید: «ابن تیمیه به جهت قول به تجسیم زندانى شد».(3)
ابوالفدا، در تاریخش می نویسد: ابن تیمیه از دمشق به شام فرستاده شد، و از آنجایی که وی قائل به تجسیم بود او را در زندانی حبس کردند.(4)
ناصرالدین البانى در فتاواى خود مى گوید: «معتزله و دیگران منکر نعمت رؤیت خدایند، و هر کسى که معتقد به آن باشد گمراه دانسته و او را به تشبیه و تجسیم نسبت مى دهند... ولى ما اهل سنّت ایمان داریم که از منّت هاى خداوند بر بندگانش آن است که در روز قیامت بر آنان تجلّى کرده و او را مانند ماه شب چهارده مى بینند».
قاضی سبکی می گوید: «اهل توحید بر این که خداوند در جهت خاصى نیست، اتفاق کرده اند مگر برخى از افرادى که قول شاذ دارند؛ همانند ابن تیمیه».(5)
شیخ سلیم البشرى رئیس جامعة الازهر در عصر خود مى گوید: «از جمله کسانى که به او نسبت داده شده که قائل به جهت براى خداست. احمد بن عبدالحلیم بن عبدالسلام بن تیمیه حرّانى حنبلى دمشقى است...»(6)
ابن حجر هیتمى مکّى شافعى مى گوید: «ابن تیمیه نسبت به ساحت مقدس خداوند جسارت کرده و در حقّ او ادّعاى جهت و جسمانیت کرده است»(7).
عبدالله بن احمد بن حنبل به سندش از عمر بن خطّاب نقل مى کند: «هر گاه خداوند بر کرسى خود مى نشیند، صدایى همانند صداى زین شتر هنگام سوار شدن شخص سنگین بر آن، شنیده مى شود».(8)
ولى رأى اکثر متکلّمان؛ از جمله شیعه امامیه، تنزیه خداوند متعال از جسمیّت است. فخر رازى در کتاب المطالب العالیة مى نویسد: «در این باب اهل علم بر دو دسته اند: اکثر آنان معتقد به تنزیه خداوند از جسمیّتند، ولى مجسّمه قائل به جسمانیت خداوند مى باشند».(9)
امّا در میان شیعه امامیه اتفاق نظر بر نفى جسمیّت است که عبارات برخى از آنان را یادآور مى شویم:
1 ـ شیخ کلینى بابى در کتاب کافى با عنوان: «باب النهى عن الجسم و الصورة» ذکر کرده است(10).
2 ـ شیخ صدوق در کتاب التوحید بابى به نام «باب انّه عزّوجلّ لیس بجسم و لا صورة» آورده است(11).
3 ـ ابوالفتح کراجکى در کنز الفوائد بابى با عنوان «فصل من الاستدلال على انّ الله تعالى لیس بجسم» دارد(12).
4 ـ شیخ طوسى در تفسیر التبیان(13) ذبیحه کسانى که قائل به تجسیمند را حلال نمى داند. و نیز در کتاب المبسوط(14) حکم به نجاست مجسّمه کرده و آن ها را در شمار کفّار مى داند.
5 ـ قاضى ابن برّاج در جواهر الفقه تصریح به تنزیه خداوند از جسم و لوازم آن کرده است.(15)
6 ـ قطب راوندى در فقه القرآن تصریح به باطل بودن نماز در پوست ذبیحه کسى نموده که قائل به جسمیّت خداوند است. و نیز قائل به عدم جواز انتفاع از آن است.(16) همو در جایى دیگر از کتابش مى گوید: مذهب تجسیم از مذاهب فاسد است(17).
7 ـ شیخ طبرسى در مجمع البیان(18) معتقد به جایز نبودن خوردن ذبیحه کسى است که قائل به جسمیّت خداوند است.
و نیز از جمله کسانى که قائل به نجاست مجسّمه بوده و آنان را در زمره کفار مى دانند؛ علامه حلّى در منتهى المطلب،(19) ابن فهد حلّى در الرسائل العشر،(20) محقق کرکى در جامع المقاصد،(21) علامه مجلسى در بحارالأنوار(22) و ... مى باشند.(23)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.