پاسخ اجمالی:
ابن رومى پیرامون غدیر اینگونه سروده است: «... محبّتِ وصىّ در سینه ام خیمه زده است، و در قلبم به شدّت جریان یافته است. پس او است چراغ روشنگر، و کسى است که نجات یافتگان به وسیله او از عذاب نجات پیدا مى کنند. و اگر محبّت او را رها کنم در روز قیامت راه خروجى از گناهانم نمى یابم... پیامبر درباره او در روز غدیر فرمود... هر که من مولاى او هستم این(على) مثل من مولاى اوست و صبح کرد در حالى که تاج افتخار بر سر او بود...».
پاسخ تفصیلی:
ابن رومى پیرامون غدیر اینگونه سروده است:
1 ـ یا هندُ لم أعشق و مثلیَ لا یرى *** عشقَ النساء دیانةً و تحرُّجا
2 ـ لکنّ حبّی للوصیّ مخیّمٌ *** فی الصدر یسرحُ فی الفؤاد تولّجا
3 ـ فهو السراجُ المستنیرُ ومن بهِ *** سببُ النجاةِ من العذاب لمن نجا
4 ـ وإذا ترکتُ له المحبّة لم أجدْ *** یومَ القیامةِ من ذنوبی مَخرجا
5 ـ قل لی أأترکُ مستقیمَ طریقِهِ *** جهلاً وأتّبعُ الطریقَ الأعوجا
6 ـ وأراهُ کالتّبرِ المُصفّى جوهراً *** وأرى سواه لناقدیهِ مبهرجا
7 ـ ومَحِلُّهُ من کلِّ فضل بیّنٌ *** عال محلّ الشمسِ أو بدر الدجى
8 ـ قال النبیُّ له مقالاً لم یکنْ *** یوم الغدیرِ لسامعیه مُمجمجا
9 ـ من کنتُ مولاهُ فذا مولىً له *** مثلی وأصبحَ بالفَخارِ متوّجا
10 ـ وکذاک إذْ منعَ البتولَ جماعةً *** خطبوا وأکرمَهُ بها إذ زوّجا
11 ـ وله عجائبُ یومَ سارَ بجیشِهِ *** یبغی لقُصّرِ النهروانِ المخرجا
12 ـ رُدّت علیهِ الشمسُ بعد غروبِها *** بیضاءَ تلمعُ وقدةً وتأجُّجا(1)
1 ـ اى هند من عاشق نشدم، و مانند من عشق به زنان را کیش و آیین و دورى از گناه نمى داند. 2 ـ لکن محبّتِ نسبت به وصىّ در سینه ام خیمه زده است، و در قلبم به شدّت جریان یافته است. 3 ـ پس او است چراغ روشنگر، و کسى است که نجات یافتگان به وسیله او از عذاب نجات پیدا مى کنند. 4 ـ و اگر محبّت او را رها کنم در روز قیامت راه خروجى از گناهانم نمى یابم. 5 ـ به من بگو آیا راه راستِ او را از روى نادانى رها کنم و راه کج و معوّج را بپیمایم. 6 ـ و او را گوهرى مانند شمش طلاى ناب مى دانم، و غیر او را مى بینم که نزد محک زنندگان، پست و بى ارزش است. 7 ـ و مکان او نسبت به هر فضیلتى روشن و بلند و مانند مکان خورشید یا ماه شب چهارده در شب ظلمانى است. 8 ـ پیامبر درباره او در روز غدیر سخنى فرمود که آن را براى شنوندگانش روشن کرد و مبهم نگذاشت: 9 ـ هر که من مولاى او هستم این(على) مثل من مولاى اوست، و صبح کرد در حالى که تاج افتخار بر سر او بود. 10 ـ و نیز به یادآر زمانى را که بتول را از گروهى که او را خواستگارى کردند دریغ داشت، و او را گرامى داشت و به ازدواج او در آورد. 11 ـ براى او عجایب و غرایبى است در روزى که لشکرش را حرکت داد تا براى کوته فکران نهروان چاره اى بجوید. 12 ـ خورشید پس از اینکه غروب کرد برگشت در حالى که سفید و برافروخته و نورانى بود (2)).(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.