پاسخ اجمالی:
کتب تاریخی پر است از بخشش های عثمان از بیت المال به خاندانش. اصولا او هدایا و بخشش های خود را از بیت المال مى پرداخت و در برابر مقاومت خزانه دار می گفت: تو خزانه دار ما هستى هر گاه به تو باز پس دادیم، بگیر والا ساکت بمان. او دخترش را به همسرى عبدالله بن خالد در آورد و به عبد الله بن عامر والی خود در بصره فرمان داد از بیت المال بصره ششصد هزار درهم به او بدهد.
پاسخ تفصیلی:
در کتاب انساب الاشراف از عبدالرحمان بن یسار نقل شده است: عثمان، چون جایزه اى به هر یک از خاندانش مى بخشید، آن را از بیت المال مى داد و [در هنگام باز پس دادن،] مقاومت مى کرد و [به خزانه دار بیت المال] مى گفت: باشد؛ إن شاء الله به تو [باز پس] مى دهم. یک بار، خزانه دار، پافشارى کرد. عثمان به او گفت: تو خزانه دار ما هستى! هر گاه [قرض را] به تو باز پس دادیم، بگیر و هر گاه ساکت ماندیم، ساکت بمان!
خزانه دار گفت: به خدا سوگند که دروغ گفتى! من خزانه دار تو و خاندانت نیستم. من خزانه دار مسلمانانم .
خزانه دار، روز جمعه، در حالى که عثمانْ خطبه مى خواند، کلیدها را آورد و گفت: اى مردم! عثمان مى پندارد که من خزانه دار او و خاندانش هستم، در حالى که من خزانه دار مسلمانانم و اینها کلیدهاى بیت المال شماست. و آنها را پرتاب کرد. عثمان آنها را گرفت و به زید بن ثابت داد.
در کتاب تاریخ طبری نقل شده است: عبد الله بن خالد بن اُسَید از عثمان درخواستِ صله کرد، عثمان [از بیت المال] به او چهار صد هزار درهم عطا کرد.(1)
در تاریخ یعقوبى آمده: عثمان، دخترش را به همسرى عبد الله بن خالد بن اُسَید در آورد و فرمان داد تا ششصد هزار درهم به او بدهند و به عبد الله بن عامر [والى خود دربصره] نوشت که آن را از بیت المال بصره به او بدهد.(2)
همچنین أنساب الأشراف ـ به نقل از ابو مِخْنَف ـ می نویسد: عبد الله بن خالد بن اُسَید بن ابى عیص از مکّه بر عثمان وارد شد و افرادی هم با او بودند. عثمان فرمان داد که [از بیت المال] به عبد الله، سیصد هزار درهم بدهند و نیز به هر یک از همراهان او صد هزار درهم، و آن را به ابن ارقم [که مسئول بیت المال بود] حواله کرد. ابن ارقم از عثمان خواست که گواهىِ بر آن بنویسد تا حقیقتْ معلوم باشد؛ امّا عثمان، خوددارى ورزید. ابن ارقم نیز از پرداخت مال به آنان امتناع کرد. عثمان به او گفت: تو خزانه
دار مایى. پس چه چیزْ تو را به این کار وا داشت؟ ابن ارقم گفت: من خود را خزانه دار مسلمانان مى دانم نه خزانه دار تو. سپس کلیدها را آورد و پیش عثمان انداخت.(3)
در کتاب تاریخ المدینة ـ به نقل از محمّد بن سلام، از پدرش ـ آمده است: عبد الله بن خالد، به عبد الله بن عمر گفت: عیالوار و بدهکار بودنم را با عثمان، در میان بگذار. او گفت: خودت با او سخن بگو.عبدالله بن خالد به او (عثمان) گفت. او هم دخترش را به همسرى اش در آورد و از [بیت المال] صد هزار [سکّه] به او بخشید.(4).(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.