پاسخ اجمالی:
اصل اعتقاد به خلافت دوازده تن از قریش- یا از بنى هاشم- در عصر پیامبر، میان مسلمانان، مطرح بوده چنانکه احادیث نبوی بسیاری بر این امر دلالت دارد. این احادیث اگرچه منشا عقیده به دوازه امام را روشن می کند اما آشنایى به اسامى و هویت آنان، به تدریج صورت گرفته زیرا هر امامى، به وصیت امام قبلی معین و معرفى می شد. لذا تصور اینکه اعتقاد به امامت امامان در دوران حضرت عسکرى شکل گرفته باشد، ناشى از ناآگاهى از تاریخ تشیع است.
پاسخ تفصیلی:
سؤال کننده در حقیقت می خواهد با پدیده تاریخی خواندن این اعتقاد، ادّعا کند که عقیده شیعه به «دوادزه امام» ریشه در عصر رسالت ندارد و پدیده ای است متأخّر از عصر رسالت.
امّا باید گفت: اصل اعتقاد به خلافت دوازده تن از قریش- یا از بنى هاشم- در عصر پیامبر ، میان همه مسلمانان، مطرح بوده است، چنانکه احادیث مهدویت بر آن دلالت دارد؛ به عنوان نمونه:
1ـ بخارى به سند خود از جابر بن سمره نقل کرده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «یکون اثناعشر امیراً. فقال کلمة لم اسمعها فقال ابى: انّه قال: کلّهم من قریش»؛ (دوازده امیر خواهد بود. آن گاه سخنى گفت که من آن را نشنیدم. پدرم گفت: پیامبرفرمود: همه آنان از قریشند).(1)
2 ـ مسلم به سندش از جابر بن سمره نقل کرده که گفت: با پدرم بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) وارد شدیم، شنیدیم که مى گوید: «انّ هذا الامر لا ینقضى حتى یمضى فیهم اثناعشر خلیفة: قال: ثم تکلم بکلام خفى علىّ قال: فقلت لأبى ما قال؟ قال: کلّهم من قریش»؛ (این امر منقضى نمى شود تا آن که دوازده خلیفه در میان آنان بگذرد. آن گاه تکلّم به کلامى نمود که بر من مخفى گشت، از پدرم سؤال کردم: رسول خدا چه گفت: پدرم در جواب گفت: همه آن ها از قریشند). (2)
3 ـ و نیز مسلم از جابر نقل کرده که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شنیدم که مى فرمود: «لایزال امر الناس ماضیاً ما ولیهم اثناعشر رجلا، ثمّ تکلم النبى(صلى الله علیه وآله) بکلمة خفیت علىّ فسألت ابى ماذا قال رسول الله؟ فقال: کلّهم من قریش»؛ (دائماً امر مردم گذرا است تا آن که دوازده مرد متولّى آنان گردند. آن گاه تکلم به کلمه اى کرد که بر من مخفى شد. از پدرم سؤال کردم که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) چه فرمود: گفت: همه آن ها از قریشند).(3)
این احادیث و احادیث متعدد دیگر منشا عقیده به دوازه امام را برای ما روشن می کند. ولی باید گفت، آشنایى به اسامى و هویت آنان، به تدریج صورت گرفته است، - و این امری طبیعی است - زیرا هر امامى، به وصیت امام قبلی معین و معرفى می شد. چنانکه پیامبر اسلام (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) امامت و رهبرى على (علیه السَّلام) را در مواقع مختلف و بالأخص در روز غدیر اعلام کرد، و رهبرى على (علیه السَّلام) به صورت یک اصل اعتقادى درآمد، همچنان که پیامبر(صلی الله علیه وآله) امامت و پیشوایى دو نور دیده اش، حسن و حسین (علیهما السَّلام) را نیز در عصر خود مطرح کرده و فرموده است: «الْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ إِمامانِ قاما أَوْ قَعَدا»؛ (4)
(حسن و حسین هر دو پیشواى امتند، خواه زمام امور را رسماً به دست بگیرند، و خواه خانه نشین باشند).
پس از شهادت حسین بن على (علیهما السَّلام) و رسوایى خلافت امویان، دیدگان امّت متوجه فرزند وى امام سجاد (علیه السَّلام) شد، و پس از وى، امام باقر و امام صادق (علیهما السَّلام) احیاگر سنّت پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) و پیشواى محدّثان و فقیهان گشتند، و به همین ترتیب، هر امامى در عصر خود، با وجود تمامى خفقان ها و تنگناها، وظیفه خود را در حد امکان انجام داد و شیعیان نیز به امامت آنان اعتقاد راسخ داشتند.
و امّا تصور این که اعتقاد به امامت امامان در دوران حضرت عسکرى (علیه السَّلام) شکل گرفته باشد، ناشى از ناآگاهى از تاریخ تشیع است.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.