پاسخ اجمالی:
سید اسماعيل بن محمد حمیرى درباره غدیر قصیده 112 بیتی دارد که «مذهَّبه» نامیده مى شود. او گفته: «... در خُم بود که خداوند دستور داد اى محمّد(ص) ابوالحسن را براى قومت منصوب کن و اگر او را منصوب نکنى رسالت او را ادا نکرده اى، پس او را براى آنها به عنوان امام به پا داشت... اگر من وصیّت محمّد و عهد و پیمان مؤکّد وى در روز غدیر را حفظ نکنم، پس همانا من مانند کسى هستم که... بعد از هدایت شدن مسیحى یا یهودى مى شود».
پاسخ تفصیلی:
سید حمیرى اشعار زيادي پیرامون فضائل امام علي(عليه السلام) سروده است؛ نمونه هايي از اشعار او درباره غدیر خم بدين شرح است:
1)
1 ـ یا بائعَ الدین بدنیاهُ *** لیس بهذا أمَرَ الله
2 ـ من أین أبغضتَ علیَّ الوصیَّ *** وأحمدُ قد کان یرضاهُ
3 ـ من الّذی أحمدُ من بینهم *** یوم غدیر الخُمِّ ناداهُ
4 ـ أقامَهُ من بین أصحابِه *** وهم حوالَیهِ فسمّاهُ
5 ـ هذا علیُّ بن أبی طالب *** مولىً لمن قد کنتُ مولاهُ
6 ـ فوالِ من والاهُ یاذا العلا *** وعادِ من قد کان عاداهُ
(1 ـ اى فروشنده دین به دنیایش، خداوند به این امر نکرده است. 2 ـ از کجا على که وصى بود را دشمن مى دارى، در حالى که احمد او را مى پسندید. 3 ـ چه کسى بود که احمد از بین آنها در روز غدیر خم او را ندا داد؟ 4 ـ او را از بین اصحابش که اطراف او بودند بپا داشت و او را با نام خواند. 5 ـ این على بن ابى طالب مولاى هر کسى است که من مولاى او بودم. 6 ـ اى خداوند بلند مرتبه! هر که او را دوست مى دارد دوست بدار و هر که را با او دشمن است دشمن بدار).
2)
1 ـ وبخُمٍّ اذ قال الإلهُ بعزمهِ *** قم یا محمّد فی البریّةِ فاخطُبِ
2 ـ وانصبْ أبا حسن لقومک إنّه *** هاد وما بلّغتَ إنْ لم تَنْصِبِ
3 ـ فدعاهُ ثمَّ دعاهُمُ فأقامَهُ *** لهُمُ فبینَ مصدِّق ومکذِّبِ
4 ـ جعل الولایةَ بعده لمُهذَّب *** ماکان یجعلُها لغیر مهذَّبِ
5 ـ وله مناقبُ لا تُرامُ متى یُرِدْ *** ساع تناول بعضها بتذبذبِ
(1 ـ و در خُم بود که خداوند دستور داد و واجب کرد (و گفت:) اى محمّد در میان خلق بپا خیز و خطبه بخوان. 2 ـ و ابوالحسن را براى قومت منصوب کن، همانا او هادى است و اگر او را منصوب نکنى (رسالت او را) ادا نکرده اى. 3 ـ پس او را فرا خواند سپس آنها را خواند و او را براى آنها (به عنوان امام) به پا داشت و از آنها گروهى تصدیق و گروهى تکذیب کردند. 4 - سرپرستى بعد از خود را براى پاکیزه شده قرار داد، و آن را براى غیر پاکیزه قرار نمى داد. 5 ـ و او فضایلى دارد که از او دور نمى شوند، آنگاه که سعایت گر و بدگو در برخى از آنها تردید کند).
این قصیده 112 بیت دارد و «مذهَّبه» نامیده مى شود، و سیّد طایفه سیّد مرتضى علم الهدى آن را شرح کرده، و در سال 1313 در مصر چاپ شده است(1). وى در شرح این بیت: «وانصبْ أبا حسن لقومِکَ إنَّهُ *** هاد وما بَلّغتَ إنْ لم تَنصبِ» مى نویسد:
این لفظ ـ یعنى نصب کردن ـ تنها با معناى امامت و خلافت شایستگى دارد، نه معناى دوست داشتن و یارى دادن. و سخن شاعر: «جعل الولایة بعده لمهذَّب» تصریح به امامت امیرالمؤمنین(عليه السلام) دارد؛ زیرا امامت بود که بعد از پیامبر براى او قرار داده شد، و دوست داشتن و یارى دادن در زمان حیات پیامبر حاصل بود و به بعد از وفات او اختصاص نداشت.
3)
1 ـ إذا أنا لم أحفظ وَصَاةَ محمّد *** ولا عهده یومَ الغدیر المؤکّدا
2 ـ فإنّی کمن یشری الضلالة بالهدى *** تنصّر من بعد الهدى أو تهوّدا
3 ـ ومالی وتیماً أو عَدِیّاً وإنّما *** اُولو نعمتی فی الله من آلِ أحمدا
4 ـ تتِمُّ صلاتی بالصلاةِ علیهمُ *** ولیستْ صلاتی بعد أن أتشهّدا
5 ـ بکاملة إن لم اُصلِّ علیهمُ *** وأدعُ لهم ربّاً کریماً ممجَّدا
6 ـ بذلتُ لهم وُدّی ونصحی ونصرتی *** مدى الدهر ما سُمِّیتُ یاصاحِ سَیِّدا
7 ـ وإنَّ امرأً یُلحی على صدقِ ودِّهم *** أحقُّ وأَولى فیهمُ أن یُفنَّدا
8 ـ فإن شئتَ فاختر عاجلَ الغمِّ ضلّةً(2) *** وإلاّ فأمسِک کی تُصانَ وتُحمدا
(1 ـ اگر من وصیّت محمّد و عهد و پیمان مؤکّد وى در روز غدیر را حفظ نکنم. 2 ـ پس همانا من مانند کسى هستم که گمراهى را در مقابل هدایت مى خرد، و بعد از هدایت شدن مسیحى یا یهودى مى شود. 3 ـ مرا با قبیله تیم و عدى چه کار، و تنها ولى نعمت هاى من در راه خدا از آل احمد هستند. 4 ـ نماز من با درود فرستادن بر آنها پس از تشهّد تمام و کامل مى شود. 5 ـ اگر بر آنها درود نفرستم و به درگاه پروردگار کریم ارجمند براى آنها دعا نکنم، نمازم کامل نیست. 6 ـ اى رفیق من! از وقتى سیّد نامیده شده ام محبّت و اخلاص و یارى خود را در تمام روزگار براى آنها بذل کردم. 7 ـ و همانا شخصى که به راستى و صداقتِ در محبّتِ آنها سرزنش مى شود، شایسته تر و سزاوارتر است که درباره آنها نظریّه اش تخطئه شود. 8 ـ پس اگر مى خواهى، در گمنامى همّ و غم دنیا را انتخاب کن، وگرنه دست نگهدار تا مصون بمانى و ستایش شوى).
از این قصیده 25 بیت یافت مى شود(3).
4)
1 ـ أشهدُ بالله وآلائهِ *** والمرءُ عمّا قاله یُسألُ
2 ـ أنَّ علیَّ بنَ أبی طالب *** خلیفةُ الله الّذی یَعدِلُ
3 ـ وأنَّه قد کان من أحمدِ *** کمِثلِ هارونَ ولا مرسَلُ
4 ـ لکن وصیٌّ خازنٌ عندهُ *** عِلمٌ من الله به یعملُ
5 ـ قد قام یوم الدوحِ خیرُ الورى *** بوجهِهِ للناس یستقبلُ
6 ـ وقال من قد کنت مولىً له *** فذا لهُ مولىً لکم موئلُ
7 ـ لکنْ تواصوا بعلیِّ الهدى *** أن لا یُوالوه وأن یخذلوا
(1 ـ به خدا و نعمت هایش گواهى مى دهم، و مرد از هر چه مى گوید مورد سؤال قرار مى گیرد. 2 ـ همانا على بن ابى طالب خلیفه خداست که به عدالت رفتار مى کند. 3 ـ و همانا او نسبت به احمد مثل هارون (نسبت به موسى) است و پیامبر نیست. 4 ـ لکن وصى و خزانه دار است و در نزد او دانشى از جانب خداست که به آن عمل مى کند. 5 ـ در روز غدیر بهترین خلایق، بپا خاست و رو به طرف مردم نمود. 6 ـ و گفت: هر کس من مولاى او هستم پس این (على) مولاى اوست و پناهگاه و ملجأ شماست. 7 ـ لکن به یکدیگر درباره على که هدایتگر بود توصیه کردند که ولایت او را نپذیرند و او را یارى نکنند).
5)
1 ـ نفسی فداءُ رسول الله یوم أتى *** جبریلُ یأمر بالتبلیغ إعلانا
2 ـ إن لم تُبلّغْ فما بلّغتَ فانتصبَ *** النبیُّ مُمتَثِلاً أمراً لِمَنْ دانا
3 ـ وقال للناس منْ مَولاکُمُ قبلاً *** یومَ الغدیر فقالوا أنت مولانا
4 ـ أنت الرسولُ ونحن الشاهدون على *** أن قد نَصَحْتَ وقد بیّنتَ تِبیانا
5 ـ هذا ولیُّکمُ بعدی اُمرتُ بهِ *** حَتماً فکونوا له حِزباً وأعوانا
6 ـ هذا أبرُّکُمُ بِرّاً وأکثرکمْ *** علماً وأوّلُکم بالله إیمانا
7 ـ هذا له قُربةٌ منّی ومنزلةٌ *** کانت لهارون من موسى بنِ عمرانا
(1 ـ جان من فداى رسول خدا باد روزى که جبرئیل آمد و به تبلیغ علنى فرمان داد. 2 ـ (و گفت:) اگر این مطلب را نرسانى رسالت را ادا نکرده اى؛ پس پیامبر بپا خاست و امر خداوندِ جزا دهنده را اطاعت کرد. 3 ـ و به مردم فرمود: چه کسى قبل از روز غدیر مولاى شما بود؟ گفتند: تو مولاى ما بودى. 4 ـ تو پیامبرى و ما شاهد هستیم که خیر خواه امّتت بودى و(آنچه را باید برسانى) خوب بیان نمودى. 5 ـ فرمود: این (علي)، سرپرست شما بعد از من است و من مأمور حتمى بر (نصب) وى شده ام پس شما از گروه او و یاران او باشید. 6 ـ این، نیکوکارترین شما و داناترین شما و نخستین کسى از شماست که به خدا ایمان آورد. 7ـ او خویشاوندى با من و منزلتى نسبت به من دارد که آن منزلت مثل (منزلت) هارون نسبت به موسى بن عمران است).(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.