پاسخ اجمالی:
نویری و مقریزی عید بودن غدیر را بدعت دانسته و ادعا کرده اند: شیعیان در قرن چهارم (352هجری شمسی)، روز 18 ذی الحجه را که روز عقد پیمان برادری میان حضرت رسول و علی است، به عنوان روز انتخاب علی به جانشینی پیامبر معرفی می کنند. امّا مسعودى متوفّاى (346) در «التنبیه والأشراف» مى گوید: «فرزندان على(ع) و شیعیان او این روز را پاس مى دارند. فیّاض بن محمّد بن عمر طوسى در سال (259) گفته است: «امام رضا(ع) متوفّاى سال (203) این روز را عید گرفته است».
پاسخ تفصیلی:
نویرى و مقریزى مى گویند: این عید را معزّ الدوله على بن بویه در سال (352) بدعت نهاد.
نویرى در«نهایة الأرَب فی فنون الأدب»(1) در بیان أعیاد اسلامى مى گوید: عیدى است که شیعیان بدعت گذاشته اند و آن را عید غدیر نامیده اند، و سبب آن را مؤاخات (عقد اخوّت) پیامبر اسلام با على بن ابى طالب در روز غدیر خم دانسته اند. و روزى که این عید را در آن بدعت نهاده اند، روز هجدهم ذى الحجّه است؛ زیرا مؤاخات در سال دهم هجرت در آن روز واقع شده و آن در حجّة الوداع بوده است.
آنان شب هاى آن عید را به نماز سپرى کرده و در صبح آن قبل از زوال دو رکعت نماز بجا مى آورند و شعارشان در آن، پوشیدن لباس نو و آزاد کردن بردگان و نیکى به بیگانگان و قربانى کردن است.
و نخستین کسى که این عید را بدعت نهاد، معزّ الدوله ابوالحسن على بن بُوَیْه بود. پس از بدعت گذارى شیعه و قرار دادن آن به عنوان سنّت، عوامِ اهل سنّت نیز در سال (389) روزى را که هشت روز بعد از عید شیعه قرار دارد، به عنوان روز سرور خویش قرار دادند و گفتند: در این روز پیامبر(صلى الله علیه وآله) به همراه ابوبکر صدّیق داخل غار شدند، لذا آنان در این روز به اظهار زینت و آزین بندى و روشن کردن آتش پرداختند.
و مقریزى در «خطط»(2) مى گوید: عید غدیر، عیدى مشروع نبوده و احدى از رهبران گذشته امّت که مقتداى آنها بودند، آن را عید قرار نداده است. این عید اوّلین بار در اسلام در عراق و در زمان حکومت معزّ الدوله على بن بُوَیْه اعلام شد و او کسى بود که آن را در سال (352) بدعت نهاد، و در پى آن شیعه از آن زمان به بعد، آن روز را عید قرار داد!!.
چه مى توان گفت درباره مورّخى که از تاریخ شیعه مى نویسد، قبل از آن که به حقیقت آن آگاه گردد، یا اینکه او به واقعیت آگاه بوده لکن هنگام نوشتن آن را فراموش کرده، و یا بر اساس نقشه از پیش تعیین شده از واقعیّت چشم پوشى کرده است، یا اینکه او در حالى که نمى داند چه مى گوید سخن مى راند، و یا دست کم نسبت به گفته خویش بى مبالات است. آیا این مسعودى متوفّاى (346) نیست که در «التنبیه والأشراف»(3) مى گوید: «فرزندان على(علیه السلام) و شیعیان او این روز را پاس مى دارند»؟ و آیا کلینى راوى حدیث غدیر در «کافى»(4) متوفّاى سال (329) نیست؟ و قبل از او فرات بن ابراهیم کوفى مفسّر قرار دارد که راوى حدیث دیگرى در کتاب تفسیرش(5) ـ که نزد ما موجود است ـ مى باشد، وى در طبقه مشایخ ثقة الاسلام کلینى است. و پر واضح است که این کتاب ها از جهت تاریخى قبل از آنچه که نویرى و مقریزى سال (352) ادّعا کرده اند، تألیف شده اند.
و آیا این فیّاض بن محمّد بن عمر طوسى نیست که از عید غدیر در سال (259) خبر داده و گفته است: شاهد بوده که امام رضا(علیه السلام) متوفّاى سال (203) این روز را عید گرفته است و فضیلت و قدمت آن را بیان مى کرده و آن را از پدرانش و ایشان نیز از امیر مؤمنان نقل کرده اند.
و امام صادق(علیه السلام) متوفّاى سال (148) این عید را به اصحابش تعلیم کرده و از سنّت هاى انبیا که روز نصب جانشین خویش را عید قرار مى دادند، به آنها خبر داده است. همانند عادت پادشاهان و اُمرا که روزهایى را که در آن تخت پادشاهى برپا مى شده، جشن مى گیرند. امامان دین(علیهم السلام) نیز از زمان هاى قدیم شیعیان خویش را به اعمال نیک و دعاهاى مخصوص این روز و أعمال و طاعات ویژه آن، دستور مى دادند.
این، حقیقت عید غدیر است، لکن این دو فرد خواسته اند بر شیعه طعن بزنند، و از این رو آن سَلَف صالح را انکار کرده و آن را بدعت منسوب به معزّ الدوله قرار داده اند (6).
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.