پاسخ اجمالی:
بسیاری از علماى اهل سنّت شأن نزول آیه ولایت درباره علی(ع) را به طرق مختلف در کتب روایى و تفسیرى خود نقل کرده اند. نسائی آن را بنابر نقلی که به دستش رسیده مربوط به حضرت علی می داند، ابن کثیر نیز این آیه را طی احادیثی با سلسله سندهای مختلف و بعد از رد برخی از سندها و پذیرش بعضی از سندهای دیگر، شان نزول آنرا درباره حضرت علی می داند، طبری نیز بعد از ذکر اختلاف بین مفسران نهایتا با نقل حدیثی که سلسله سندی صحیح دارد آن را درباره حضرت علی می داند و... .
پاسخ تفصیلی:
علماى اهل سنّت شأن نزول آیه ولایت را به طرق مختلف در کتب روایى و تفسیرى خود نقل کرده اند. دراینجا به برخى از سندهاى صحیح آن اشاره مى کنیم:
1 ـ روایت «نسائى»
«نسائى» بنابر نقل «ابن اثیر» از «رزین» صاحب کتاب «الجمع بین الصحاح السته» از «عبدالله بن سلام» نقل کرده که گفت: من و گروهى از قومم خدمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله)رسیدیم و عرض کردیم: قوم ما از هنگامى که اسلام آورده ایم با ما به مقابله پرداخته اند و قسم خورده اند که با ما سخن نگویند. در این هنگام بود که آیه « إِنَّما وَلِیُّکُمُ...» بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شد. بلال براى نماز ظهر اذان گفت، مردم مشغول نماز شدند، برخى در حال سجود و برخى رکوع، در این هنگام سائلى در خواست کمک نمود. حضرت على(علیه السلام) انگشتر خود را در حال رکوع به سائل داد. خبر به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) رسید. پیامبر این آیه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ...» را بر ما قرائت نمود.(1)
رزین، همان «رزین بن معاویه» است که به امام، محدّث و شهیر، توصیف شده است.(2)
2 و 3 ـ روایات «ابن کثیر»
«ابن کثیر» تعدادى از روایات را در ذیل آیه «ولایت» آورده، و در برخى از سندها اشکال مى کند، ولى بعد از ذکر یکى از آن روایات مى گوید: «این سندى است که اشکالى ندارد.» همو حدیث را به سند دیگرى نقل کرده ولى درباره آن سکوت اختیار نموده است. سند آن این چنین است:
ابن ابى حاتم، از ابو سعید اشجّ، از فضل بن دکین ابو نعیم احوال، از موسى قیس حضرمى، از سلمة بن کهیل نقل مى کند که گفت: على(علیه السلام) انگشتر خود را در حال رکوع صدقه داد، در این هنگام بود که این آیه نازل شد: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ...»(3)
ـ عبدالرحمن بن ابى حاتم بى نیاز از تعریف است.(4)
ـ ابو سعید اشجّ که اسم او عبداللّه بن سعید کندى است، ثقه بوده و از رجال صحاح ستّه به حساب مى آید.(5)
ـ فضل بن کین نیز از رجال صحاح ستّه و مورد و ثوق و از بزرگاان شیوخ بخارى به حساب مى آید.(6)
ـ موسى بن قیس حضرمى، گرچه موصوف به تشیّع است ولى صدوق دانسته شده است.(7) سلمة بن کهیل نیز نزد آن ها ثقه بوده و از رجال صحاح ستّه به حساب مى آید؟(8)
4 ـ روایت طبرى
«ابو جعفر طبرى» مى گوید: «و امّا قول خداوند: «وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکِعُونَ»(9) بین اهل تأویل در مقصود از این جمله اختلاف است، برخى مى گویند: مقصود على بن ابى طالب است. و برخى نیز مقصود از آن را جمیع مؤمنین مى دانند. آن گاه از «اسماعیل بن اسرائیل رملى»، از «ایّوب بن سوید»، از «عتبة بن ابى حکیم» در مورد آیه « إِنَّما وَلِیُّکُمُ...» نقل مى کند که مراد، على بن ابى طالب(علیه السلام) است.»(10) سند این روایت صحیح و موثّق است زیرا:
ـ اسماعیل بن اسرائیل رملى کسى است که مورد وثوق بوده و از او به «صدوق» تعبیر شده است.(11)
ـ ایّوب بن سوید؛ از رجال «ابى داوود»، «نسائى» و «ابن ماجه» بوده و بنابر تصریح «ابن حجر»، «صدوق» است.(12)
ـ عتبة بن ابى حکیم از رجال «مسلم» و « بخارى» است و ابن حجر او را به «صدوق» توصیف کرده است.(13)
5 ـ روایت «حاکم»
«حاکم نیشابورى» از «ابو عبدالله محمّد بن عبدالله صفّار»، از «ابو یحیى عبدالرحمن بن محمّد رازى»، از «محمد بن یحیى بن ضریس»، از «عیسى بن عبدالله بن عبیدالله بن عمر بن على بن ابى طالب»(علیه السلام)، از عبدالله پدرش، از عمر بن على بن ابى طالب(علیه السلام) از امام على(علیه السلام) نقل کرده که این آیه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ...» بر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نازل شد، حضرت از خانه خارج شده و به مسجد آمدند. مردم در حال رکوع و قیام نماز بودند، حضرت نماز به جاى آورد. در آن هنگام سائلى پیدا شد، حضرت به او فرمود: اى سائل آیا کسى به تو چیزى داد؟ او گفت: کسى به جز این راکع ـ على(علیه السلام) که ـ انگشتر خود را به من عطا کرد(14)، چیزى به من نداده است و امّا این روایت:
ـ محمّد بن عبدالله صفار کسى است که به تعبیر «ذهبى»، شیخ، امام، محدّث و الگو توصیف شده است.(15)
ـ عبدالرحمن بن محمّد؛ از حفاظ مشهور بوده و بنابر تعبیر ذهبى، علامه و مفسر بوده است. و «ابوالقاسم طبرى» او را از کسانى دانسته که ظرف علم بوده اند.(16)
ـ محمد بن یحیى بن ضریس؛ کسى است که مطابق نصّ «ابن ابى حاتم»، «صدوق» بوده است.
ـ عیسى بن عبدالله؛ «ابن حبان» او را در بین ثقات ذکر کرده است.(17)
ـ محمد بن عمر از رجال صحاح ستّه به شمار مى آید.(18)
ـ و عمر بن على نیز از رجال صحاح ستّه است.(19)
نتیجه این که حدیث فوق از جهت سند، صحیح است.
6 ـ روایت ابن عساکر «ابن عساکر» از «ابو على حداد» و...، و از «ابونعیم حافظ»، از «سلیمان بن احمد»، از «عبدالرحمن بن محمّد بن سالم رازى»، از «محمّد بن یحیى بن ضریس عبدى» از «عیسى بن عبدالله بن عبیدالله بن عمر بن على بن ابى طالب»(علیه السلام)، از پدرش، از جدّش از على(علیه السلام)نقل کرده که این آیه « إِنَّما وَلِیُّکُمُ...» بر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نازل شد... تا آخر حدیث.(20) و سند این روایت نیز صحیح است زیرا:
ـ «ابو على حدّاد» که همان «حسن بن احمد بن حسن اصفهانى» است به تصریح «سمعانى»؛ عالم، ثقه، صدوق و از اهل علم و قرآن و دین بوده است... .(21)
ـ «ابونعیم حافظ»؛ همان «ابونعیم اصفهانى» است که نزد اهل سنّت احتیاج به توثیق ندارد.
ـ «سلیمان بن احمد»؛ همان «طبرانى»، حافظ مشهور نزد اهل سنّت است که احتیاج به توثیق ندارد.بقیه سند هم در توثیق سند روایت حاکم تشریح شد.
7 ـ روایت سیوطى
«سیوطى» در «اسباب النزول» از طرق مختلف، این حدیث را نقل کرده، آن گاه مى گوید: «این ها شواهدى است که برخى از آن ها برخى دیگر را تقویت مى کند.»(22)، (23)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.