پاسخ اجمالی:
درباره توسل به حضرت رسول در زمان حیات ایشان روایات بسیار زیادی نقل شده اند، مانند توسل شخص نابینایی به حضرت رسول و شفا گرفتن او، دعای حضرت و توسل به وجود خود و دیگر پیامبران هنگام طلب رحمت برای فاطمه بنت اسد که درگذشته بود و توسل به قبر پیامبر در زمان خلیفه دوم و هنگام قحطی برای بارش باران که نشان از توسل اصحاب در زمان بعد از حیات حضرت رسول هم دارد.
پاسخ تفصیلی:
روایات در توسّل به پیغمبر(صلى الله علیه وآله) در حال حیات آن حضرت زیاد است در اینجا به بعضى از آنها اشاره مى شود.
1ـ از عثمان بن حنیف نقل شده است که:
«مرد نابینایى خدمت پیغمبر(صلى الله علیه وآله) رسید وعرض کرد: از خداوند بخواه تا به من عافیت بخشد پیغمبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: اگر مایل باشى دعا کنم و اگر مایل هستى صبر کن که این بهتر است. آن مرد گفت: دعا بفرمایید :پیامبر(صلى الله علیه وآله) به او امر فرمود که وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و این گونه دعا کند: خداوندا! من از تو درخواست میکنم به وسیله پیامبرت محمد، پیامبر رحمت، اى محمد! من توجه پیدا میکنم به وسیله تو به سوى خداوند در مورد حاجتم تا حاجتم را برآورده فرمایى، پروردگارا! شفاعت او را درباره من بپذیر و او را شفیع من قرار ده. عثمان بن حنیف مى گوید: به خدا سوگند ما پراکنده نشدیم و سخن بین ما طول کشید تا این که آن مرد بر ما داخل شد مثل کسى که هیچ نابینایى نداشته است!»(1)
2ـ طبرانى در جامع کبیر و حاکم در مستدرک و بیهقى در دلائل النبوّه و ابن حیّان از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل کرده اند: هنگامى که فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین على(علیه السلام) درگذشت و قبر را براى دفن او آماده ساختند، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «الله الّذى یحیى و یمییت وهو حىّ لا یموت اغفر لأمّى فاطمة بنت أسد و وسّع علیها مدخلها بحقّ نبیّک و الأنبیاء الّذین من قبلى»؛(2)
(خدایى که زنده می کند و مى میراند واو زنده است و نمى میرد، بیامرز فاطمه بنت اسد را و جایگاه او را وسیع گردان به حقّ پیامبرت و پیامبرانى که پیش از من بودند).
سید احمد زینى دحلان در کتاب الدررالسنیة فى الردّ على الوهّابیة می نویسد: «ابن ابى شیبه از جابر این حدیث رانقل کرده است و ابن عبدالبرّ نیز آنرا از ابن عباس و أبو نعیم نقل کرده است »(3)
این دعا دلالت دارد بر این که توسل، هم به زنده ها صحیح است وهم به اموات. درمورد پیغمبر(صلى الله علیه وآله) توسل به شخص زنده است و در مورد انبیاى قبل از خودش، توسل به حق مردگان است.
در خلاصة الکلام میگوید: «این حدیث را طبرانى در جامع کبیر و اوسط خود و ابن حیّان و حاکم نقل نموده اند و آن را حدیثى صحیح دانسته اند »(4)
3ـ بخارى در صحیح خود وابن اثیر درکتاب اسد الغابة فى معرفة الصحابه مى نویسد:
«وقتى سالهاى قحطى مى شد، عمر بن خطاب به وسیله عباس بن عبدالمطلب طلب باران مى نمود و مى گفت: خداوندا! ما درگذشته توسل مى جستیم به سوى تو به واسطه پیامبرمان پس ما را سیراب مى نمودى. اکنون ما متوسل مى شویم به عموى پیامبرمان، پس ما را سیراب کن، پس خداوند آنان را سیراب فرمود».(5)
از این نقل تاریخى استفاده مى شود که توسل و واسطه قرار دادن پیامبر(صلى الله علیه وآله) نزد خداوند، مکرر واقع شده است ولفظ «کنّا نتوسّل» دلالت بر استمرار دارد، ضمن این که توسل به عباس عموى پیامبر نیز بر اصل جواز دلالت دارد. وظاهر این دعا این است که خود خلیفه متصدى دعا بوده است و پس از آن که دعا نمود و باران بارید، گفت:
هذا والله الوسیلة الى الله»؛ (به خدا سوگند، او وسیله به درگاه خداوند است)»
قسطلانى مى نویسد:
«وقتى عمر به وسیله عباس، طلب باران نمود، گفت: اى مردم! پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) به عباس به دیده پدرى می نگریست، پس از او پیروى کنید و او را وسیله خود قرار دهید. در این عمل، به موضوع توسل تصریح شده است و با این عمل، گفته کسانى که توسل را مطلقا منع می کنند یا آن رابه پیامبر(صلی الله علیه و آله) اختصاص می دهند باطل مى شود، چه این که به غیر پیامبر(صلی الله علیه و آله) توسل شده است.(6)ضمنا توسل به عباس، نوعى توسل به پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بوده است، زیرا عمر در دعاى خود گفت: «ما توسل پیدا مى کنیم به عموى پیامبر»؛ یعنى به کسى که به واسطه نزدیکى با پیامبر(صلی الله علیه و آله)، نزد تو حرمت و مقامى دارد وگویا مى گوید: چون عموى پیامبر است به او توسل مى جوییم(7).
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.