پاسخ اجمالی:
با مراجعه به کتاب هاى اهل سنت و اقوال رجالیین و حدیث شناسان به دست مى آید که حدیث «اصحابى کالنجوم» از هیچ گونه اعتبارى نزد آنان برخوردار نیست. این حدیث از نظر محتوا نیز مورد مناقشه است، زیرا عدّه ای از صحابه حتّی بعد از پیامبر(ص) کارهای خلافی همچون زنا و شراب خوردن و شراب فروشی و رباگرفتن را انجام دادند.
پاسخ تفصیلی:
از جمله احادیث شایع و معروفى که اهل سنت زیاد به آن استدلال کرده و به کار مى برند؛ در حالى که اصلى ندارد، حدیث «اصحابى کالنجوم بأیّهم اقتدیتم اهتدیتم» است. اینان مى گویند که پیامبر فرمود: اصحاب من به مانند ستارگان اند به هر کدام از آن ها اقتدا کنید هدایت مى یابید.
آنان به این حدیث در مقابل حجیّت سنت اهل بیت(علیهم السلام) احتجاج کرده و سنت صحابه را مصدر تشریع و استنباط قرار داده اند.
در حالیکه با مراجعه به کتاب هاى اهل سنت و اقوال رجالیین و حدیث شناسان به دست مى آید که حدیث «اصحابى کالنجوم» از هیچ گونه اعتبارى نزد آنان برخوردار نیست. در اینجا به عبارات برخى از آن ها اشاره مى کنیم:
1 ـ ابوبکر بزّار (292)، حافظ ابن عبد البرّ به سندش از ابوبکر بزار نقل کرده که گفت: «شما از آنچه از پیامبر(صلى الله علیه وآله) روایت مى شود و در دستان عموم مردم است سؤال کردید که پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: «اصحابى کمثل النجوم ـ او اصحابى کالنجوم ـ فبأیّها اقتدوا اهتدوا؟ »این کلامى است که هرگز صحیح نمى باشد....(1)
2 ـ ابن حزم (456)
ابن حزم نیز از جمله افرادى است که حدیث «نجوم» را تکذیب و حکم به بطلان و وضع آن کرده است. او مى گوید: «به تحقیق ظاهر شد که این روایت در اصل ثابت نیست، بلکه شکى نیست که دروغ است; زیرا خداوند متعال در حق پیامبرش فرمود: «ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحى».(2) اگر کلام او علیه الصلاة و السلام در شریعت، تمامش بر حق و واجب است پس بدون شک از ناحیه خداوند است. و هر چه از ناحیه او است در آن اختلافى نیست; زیرا خداوند مى فرماید: «وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً»(3) خداوند از تفرقه و اختلاف نهى کرده است آنجا که مى فرماید: « وَ لا تَنازَعُوا»(4) پس محال است که خداوند امر کند رسولش را به متابعت مطلق از صحابه در حالى که در میان آن ها فردى وجود دارد که شیئى را حلال مى کند در حالى که دیگرى آن را حرام مى داند. و اگر چنین مى بود باید فروش شراب حلال مى بود; زیرا سمرة بن جندب آن را حلال دانسته است. و نیز باید خوردن تگرگ براى روزه دار به جهت اقتدا به ابى طلحه حلال باشد، و از طرفى دیگر به جهت اقتدا به دیگران از صحابه حرام گردد...(5)
آنگاه مى گوید: چگونه جایز است تقلید قومى که گاهى خطا کرده و گاهى به صواب رفته اند.(6)
و در جایى دیگر مى گوید: تنها چیزى که بر ما واجب است متابعت آن چیزى است که در قرآن از جانب خداوند نازل شده و براى ما دین را تشریع کرده است. و آنچه از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به طور صحیح رسیده و خداوند کلام او را به بیان دین به حساب آورده است...
غلط کرده اند کسانى که مى گویند: اختلاف رحمت است، آنگاه احتجاج مى کنند به حدیثى که به پیامبر نسبت داده شده که فرمود: «اصحابى کالنجوم بایّهم اقتدیتم اهتدیتم»، این حدیث باطل و دروغ بوده و از تولیدات اهل فسق است... .(7)
3 ـ ابن عبد البرّ (436)
او به سندش از ابن عمر حدیث «نجوم» را نقل مى کند و در آخر مى گوید: «این سندى است غیر صحیح که به آن حجت قائم نمى شود».(8)
4 ـ ابن الجوزى (597)
او بعد از نقل این حدیث از عمر بن خطّاب مى گوید: «این حدیثى است غیر صحیح; زیرا در سندش نعیم وجود دارد که ضعیف بوده و نیز عبدالرحیم است که یحیى بن معین او را کذّاب مى داند».(9)
5 ـ شمس الدین ذهبى (748)
او در کتاب «میزان الاعتدال» در ترجمه جعفر بن الواحد هاشمى قاضى بعد از تضعیف او مى گوید: از بلایاى او جعل حدیث «نجوم» است.(10)
و نیز در ترجمه زید العمّى بعد از نقل حدیث «نجوم» تصریح به بطلان آن نموده است.(11)
6ـ ناصرالدین البانى وهابى در کتاب «سلسلة الأحادیث الضعیفة» حدیث را با تعبیرات گوناگون آورده و همه را تضعیف کرده است. به عموان مثال: ابن عبد البرّ(12) و ابن حزم(13) از طریق سلام بن سلیم و او از حارث بن غصین، از اعمش ا ز ابوسفیان، از جابر نقل کرده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «اصحابى کالنجوم، بایّهم اقتدیتم اهتدیتم».
ابن عبد البر مى گوید: «این حدیثى است که قابل احتجاج نیست; زیرا حارث بن غصین مجهول است».
ابن حزم نیز مى گوید: «این روایت ساقط است; زیرا ابوسفیان ضعیف است. و سلام بن سلیمان از کسانى است که احادیث ضعیف السند را روایت مى کند، و این حدیث بدون شک از جمله آن ها است».
آنگاه البانى مى گوید: «بار این حدیث بر دوش سلام بن سلیم است و علما اجماع بر ضعف او دارند. ابن خراش مى گوید: «او کذّاب است». و ابن حبّان گفته: او احادیث جعلى روایت مى کند... و به همین جهت است که احمد گفته: «این حدیث صحیح نیست» همان گونه که ابن قدامه در کتاب «المنتخب» به آن اشاره کرده است.(14)
آن گاه البانى مى گوید: «گفتار شعرانى(15) که این حدیث را نزد اهل کشف صحیح دانسته، باطل است; زیرا تصحیح احادیث از طریق کشف بدعت صوفى است و اعتماد بر این طریق منجرّ به تصحیح احادیث باطلى مى شود که هیچ اصل و اساسى ندارد، همانند این حدیث; به جهت آن که کشف، بهترین حالاتش بر فرض صحّت همانند رأى است که گاهى به خطا و گاهى به صواب مى رود. و این در صورتى است که هوا و هوس در آن راه پیدا نکرده باشد.(16)
و نیز موارد متعدد دیگرى از تضعيف اين حديث وجود دارد که براى رعایت اختصار تنها به ذکر منابع آنها اکتفا مى کنیم:
ـ جلال الدین سیوطى، فیض الغدیر ج 4، ص 76 و کنز العّمال ج 6، ص 133.
ـ قاضى شوکانى، ارشاد الفحول، 83.
ـ ابن قیّم جوزیه، اعلام الموقعین، ج 2، 223.
ـ ابن الهمام حنفى، التحریر، ج 3، ص 243.
ـ احمد بن حنبل، التیسیر فى شرح التحریر، ج 3، ص 243
ـ ابن عدى، الکامل، ترجمه حمزه نصیبى و جعفر بن عبدالواحد هاشمى قاضى.
ـ محمّد ناصر الدین البانى، سلسة الاحادیث الضعیفة و الموضوعة، ج 1، ص 167 ـ 144.
ضمناً حدیث «نجوم» از حیث متن نیز بر فرض صحّت سند، قابل مناقشه است; زیرا آیا کسى مى تواند باور کند که جمیع صحابه بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر طریق مستقیم بوده اند؟ آیه همه آن ها اهلیّت براى اقتدا داشته اند؟ آیا همه آن ها به هدایت رسیده اند تا بتوانند دیگران را نیز به هدایت رهنمون کنند؟ اگر چنین است پس چرا این همه آیات در قرآن کریم در مذمت طایفه اى از صحابه وارد شده است؟ و نیز این همه روایات در مذمت جماعتى از آن ها از شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسیده است؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى دانست که بعد از او چه اتفاقى خواهد افتاد و امت او به 73 فرقه متفرق خواهند شد. مگر نه این است که در احادیث «حوض» پیامبر(صلى الله علیه وآله) خبر از بدعت گذارى جماعتى از صحابه داده و نیز آنان را اهل جهنم دانسته است؟(17) آیا جماعتى از صحابه اهل فسق و فجور نبوده اند; از قبیل:
1 ـ جماعتى از مشاهیر صحابه در قضیه جمل در موضوع «حوأب» دروغ گفته و مردم را نیز تحریض بر گواهى به دروغ کردند. این موضوع از قضایاى مشهور در کتب تاریخ اهل سنت; از قبیل تاریخ طبرى، ابن اثیر، ابن خلدون، ابى الفداء و مسعودى و دیگران است.
2 ـ مگر نبود که خالد بن ولید مالک بن نویره را کشت و با زن او بدون عده گرفتن زنا کرد؟
3 ـ مگر مغیرة بن شعبه با ام جمیل زنا نکرد.(18)
4 ـ مگر سمرة بن جندب در عصر عمر بن خطّاب شراب فروش نبود؟(19)
5 ـ مگر عبدالرحمن بن عمر بن خطّاب شراب خور در عصر خلافت پدرش در مصر نبود؟(20)
6 ـ مگر برخى از بزرگان صحابه به احکام شرعى جاهل نبودند؟
7 ـ مگر معاویه کسى نبود که ربا مى گرفت و هنگامى که ابوالدرداء به او اعتراض کرد که پیامبر(صلى الله علیه وآله) رباى معاوضى را جایز نمى داند در جواب گفت: من اشکالى در آن نمى بینم.(21)
و... .
نتیجه این که: حدیث «اصحابى کالنجوم» سنداً و دلالتاً قابل مناقشه بوده و بى اعتبار است و لذا نمى توان به آن استدلال نمود.(22)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.