پاسخ اجمالی:
با تأمّل در مضمون احادیث معرفت امام پى می بریم که مقصود از امامى که معرفتش واجب است و بدون آن، انسان به مرگ جاهلیت مرده همان امام معصومى است که زمین هیچ گاه از وجود او خالى نیست، همانطور که اگر انسان پیامبر خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده. همچنین قرائن خارجی مثل آیه اولی الامر و حدیث دوازده خلیفه و روایات اهل بیت(ع) که به شناخت أئمه و وجوب اطاعت از آنها تأکید کرده اند، نشان می دهند که مقصود از امام در این حدیث معصومین هستند.
پاسخ تفصیلی:
با تأمّلى در مضمون احادیث معرفت امام [حدیث: «هر کس بمیرد در حالى که براى او امام نباشد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.»] پى خواهیم برد که مقصود از امامى که معرفتش واجب است و بدون آن، انسان به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است و به تعبیر دیگر با خروج از سلطنت آن به اندازه یک وجب و یا با نداشتن بیعت او در گردن و... به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است، همان امام معصومى است که زمین هیچ گاه تا روز قیامت از وجود او خالى نیست، و این مطلب را از چند طریق مى توان به اثبات رسانید:
1 ـ قرینه داخلى
در این روایات اشاره به حکم شدید و تند براى کسانى که تحت سلطه امام و حاکم اسلامى نیستند و یا او را نشناخته یا از طاعتش خارج شده اند، کرده است. حکم به مرگ جاهلیت، تعبیرى است که با کفر سازگارى دارد. این حکم براى موضوعى است که با این حکم تناسب دارد. تناسب این حکم با معرفت امام معصومى است که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) از جانب خداوند متعال به بشر معرفى کرده است؛ همان گونه که اگر انسان پیامبر خود را نشناسد و از او اطاعت نکند به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.
آیا ممکن است کسى باور کند که عدم معرفت به حاکمى فاسق و فاجر و بى دین، انسان را به مرگ جاهلیت از دنیا ببرد؟ آیا خروج به قدر یک وجب از سلطه امام فاسق و فاجر، سبب مرگ جاهلیت است؟ پس ادله امر به معروف و نهى از منکر و نهى از رکون و میل به ظالم چگونه تفسیر مى شود؟ و... .
2 ـ قراین خارجى
با مراجعه به روایات دیگر و نیز برخى از آیات پى به مقصود و مراد از امام در این روایات خواهیم برد.
الف) آیه اولى الامر
در تفسیر آیه «اولى الأمر» به تفصیل اشاره شده است که مراد از «اولى الامر» در این آیه، افراد معصوم است، همان گونه که فخر رازى نیز در ذیل آیه به آن اشاره کرده است. در این آیه، خداوند امر به اطاعت صاحبان امر و امامان داده است. و در این احادیث، نهى از خروج از طاعت آن ها کرده و خروج را در حکم مرگ جاهلیت معرفى نموده است. و نیز امر به معرفت این گونه امامان نموده است. لذا تفتازانى این احادیث را با آیه «اولى الامر» مرتبط ساخته است.(1)
ب) احادیث دوازده خلیفه
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مطابق احادیث صحیح السند که در صحاح و مسانید و سنن اهل سنت آمده، فرمود: «بعد از من دوازده امیر و خلیفه و امام خواهند آمد...». این دوازده امام همان کسانى هستند که در این روایات امر به شناخت و معرفت آن ها نموده و از خروج طاعتشان نهى شده است.
ج) تبیین اهل بیت(علیهم السلام)
از امام حسین(علیه السلام) درباره معرفت خدا سؤال شد، حضرت فرمود: «معرفة أهل کلّ زمان إمامهم الذى یجب علیهم طاعته»(2)؛ (معرفت خدا یعنى: اهل هر زمان امامشان را بشناسند، آنان که طاعتشان بر مردم واجب است).
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «نحن قوم قد فرض الله طاعتنا، و انّکم لتأتمّون بمن لا یعذر الناس بجهالته»(3)؛ (ما قومى هستیم که خداوند اطاعت از ما را واجب کرده است، و همانا شما به کسانى اقتدا مى کنید که مردم در جهالت به آن ها، معذور نیستند).
امام باقر(علیه السلام) فرمود: «انّما یعرف الله عزّوجلّ و یعبده من عرف الله و عرف امامه منّا اهل البیت»(4)؛ (همانا خداوند عزّوجلّ را کسى مى شناسد و عبادت مى کند که خدا و امام از ما اهل بیت را شناخته است).
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «من عرفنا کان مؤمناً و من انکرنا کان کافراً»(5)؛ (هر کس ما را شناخت مؤمن است و هر کس ما را انکار کرد کافر است).
و نیز فرمود: «الإمام عَلَم بین الله عزّوجلّ و بین خلقه، فمن عرفه کان مؤمناً و من انکره کان کافراً»(6)؛ (امام نشانه هدایت بین خداوند عزّوجلّ و بین خلقش مى باشد، پس هر کس او را شناخت مؤمن است و هر کس او را انکار کرد کافر است).(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.